• یکشنبه / ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۰۸:۲۲
  • دسته‌بندی: همدان
  • کد خبر: 1404022114656
  • خبرنگار : 50038

زخم ناسور « افسردگی دوقطبی» بر زندگی خانواده‌ها

زخم ناسور « افسردگی دوقطبی» بر زندگی خانواده‌ها

ایسنا/همدان از نظر روانشناسان و روانپزشکان اختلالات روانی الگوهایی از علائم رفتاری یا روانی هستند که جنبه‌های مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهند و این اختلالات منجر به ایجاد پریشانی (دیسترس) در شخص دارای این علائم می‌شوند.

بیمار روانی مزمن فردی است که اختلالات روانی طولانی مدت یا قابل برگشت دارد، این افراد معمولاً با نوعی بیماری روانی زندگی می‌کنند که درمان قطعی برای آن وجود ندارد یا بهبودی آن دشوار است و ممکن است به مراقبت طولانی مدت و مدیریت علائم نیاز داشته باشند.

بیماری‌های روانی مزمن اغلب با دوره‌های عود و بهبودی همراه است، این بدان معنی است که ممکن است فرد دوره‌های بهبودی نسبی داشته باشد اما دوباره عود کند. یکی از بیماری‌های خطرناک و آسیب‌زا «اختلال دوقطبی» است که با تغییرات شدید خلق و خو، از دوره‌های افسردگی گرفته تا مانیا یا هیپومانیا مشخص می‌شود.

اختلال دو قطبی و تغییرات شدید در خلق و خو

 لیلا حاتمی، کارشناس ارشد بالینی با بیان اینکه  اختلال دو قطبی یک بیماری روانی همراه با تغییرات شدید در خلق و خو، انرژی، سطح فعالیت و توانایی تفکر و تصمیم‌گیری فرد است، به ایسنا گفت: این بیماری شامل دو حالت خلقی به نام افسردگی و شیدایی است.

وی افزود: علائم دوره شیدایی شامل احساس شادی و خوشحالی بیش از حد، بی خوابی یا کم خوابی، افزایش انرژی زیاد، ریسک پذیری و انجام کارهای خطرناک، زیاد صحبت کردن، احساس بی نیازی به استراحت و خواب و رفتارهای پر خطر جنسی است.

حاتمی در مورد حالت افسردگی این بیماری، اظهارکرد: احساس غم و بی ارزشی، بی علاقه شدن به فعالیت‌ها، کاهش انرژی، مشکل در تمرکز، اختلال خواب و افکار خودکشی است که این تغییرات از چند روز تا چند ماه متغییر هستند.

این کارشناس ارشد بالینی در رابطه با عوامل زمینه‌ای در اختلال دو قطبی، گفت: اقلیم و عوامل ژنتیکی به‌طورقطع تأثیر گذارند؛ این بیماری، یک بیمار ارثی است و بر اساس مطالعات اگر یکی از والدین یا خواهر و برادر به این اختلال مبتلا باشند، احتمال ابتلا به این بیماری ۴ تا ۶ برابر بیشتر می‌شود.

وی به عوامل بیولوژیکی اشاره و اظهارکرد: تفاوت‌های ساختاری مغز، عدم تعادل شیمیایی مغز و هورمون‌ها تأثیرگذارند، همچنین از جمله عوامل محیطی موثر در بروز این بیماری می‌توان به رویدادهای استرس‌زا مانند طلاق، از دست دادن عزیزان، مشکلات مالی، شغلی و... اشاره کرد که می‌توانند آغازگر یا تشدیدکننده دوره افسردگی این بیماری باشند.

حاتمی خاطرنشان کرد: تروماها و تجربیات آسیب‌زا مانند تجربیات تلخ و آسیب‌زای زندگی، سوءاستفاده جسمی، جنسی و عاطفی، اختلال خواب، مصرف موادمخدر و الکل، تعامل ژنتیک و محیط تاثیر زیادی بر شدت این اختلال دارد.

ازدواج با فرد مبتلا به اختلال دو قطبی

وی درباره ازدواج با فرد مبتلا به اختلال دو قطبی هشدار داد و گفت: مشکلات ناشی از تصمیمات پر خطر و مشکلات ناشی از این تصمیم برای خانواده، نوسانات خلقی و بی‌ثباتی عاطفی، به‌طور قطع مشکلات ارتباطی زیادی برای زوجین ایحاد می‌کند، همچنین مشکلات مالی در اثر تصمیمات غیرمنطقی و ریسک‌پذیری در زمان دوران شیدایی، فشار روانی و احساس تنهایی برای همسر فرد مبتلا، در زندگی مشترک رقم می‌خورد.

این کارشناس ارشد بالینی به بروز مشکلات در روابط جنسی شامل کاهش میل جنسی در دوران افسردگی و انجام رفتارهای جنسی پُرخطر در زمان شیدایی اشاره کرد و افزود: این بیماری روانی تاثیر بسیار بدی بر فرزندان می‌گذارد که همواره شاهد نوسانات خلقی والد بیمار هستند؛ این بیماری بر روان فرزندان تاثیر منفی گذاشته و احساس نا امنی و اضطراب را در آنها بالا می‌برد.

حاتمی درباره نحوه درمان این بیماری اظهارکرد: قدم اول دارو درمانی توسط روانپزشک و قدم دوم روان‌درمانی توسط روانشناس بالینی شامل مراحل درمان شناختی رفتاری، ریتم درمانی بین فردی و اجتماعی، درمان خانواده محور و گروه درمانی است.

وی با بیان اینکه در قدم سوم تغییر سبک زندگی شامل حفظ الگوی خواب منظم، رژیم غذایی متعادل، ورزش و مدیریت استرس را توصیه می‌کنیم، ادامه داد: در مورد تعداد مبتلایان به این اختلال روانی، آمار دقیقی در شهرستان ملایر گرفته نشده اما با توجه به مراجعین در مراکز مشاوره، هر مرکز مشاوره‌ای، حداقل ۱۰ مراجع دو قطبی دارند.

این کارشناس ارشد بالینی خاطرنشان کرد: نکته حایز اهمیت در این مورد این است که افراد بابت مشکلات فردی و علائم آزاردهنده مراجعه نمی‌کنند بلکه به دلیل مشکلات بین فردی به مراکز مراجعه می‌کنند که در نهایت در ریشه‌یابی مشکلات به اختلال قطبی می‌رسیم.

اختلال دو قطبی چالش‌های زیادی برای خانواده ایجاد می‌کند

حاتمی با بیان اینکه اختلال دو قطبی چالش‌های زیادی برای خانواده ایجاد می‌کند، گفت: راهکارهایی که می‌تواند تا حدودی این چالش‌ها را مدیریت کند شامل آگاهی و آموزش، آشنایی خانواده با این اختلال و درک دقیق علایم و ویژگی‌ها در راستای شناخت بهتر نیازهای فرد مبتلا است و آموزش نحوه حمایت عاطفی و همدلانه خانواده می‌تواند تأثیر زیادی بر روند درمان داشته باشد.

وی به نقش آموزش نحوه حفظ آرامش و مدیریت استرس در خانواده برای فراهم کردن محیطی آرام و داشتن برنامه منظم خواب و غذا و ورزش برای کاهش استرس بیمار، نظارت بر مصرف دارو و جلسات روان‌درمانی، داشتن ارتباط موثر و مفید با فرد بیمار بدون قضاوت، آموزش شناسایی علایم خطر و اقدامات موثر برای مداخله به موقع و پذیرش محدودیت‌ها و کم کردن توقعات از فرد بیمار و پذیرفتن اینکه فرد بیمار خیلی از توقعات خانواده را نمی‌تواند برآورده کند، اشاره کرد.

این مشاور و روانکاو با تأکید بر اینکه متاسفانه این بیماری درمان قطعی ندارد اما با روش‌های درمانی و حمایت خانواده قابل کنترل است، گفت: در مرکز نگهداری از بیماران روانی ملایر (مرکز آفتاب) تعدادی بیمار دوقطبی بستری هستند.

۴۰ فرد مبتلا به بیماری دوقطبی در ملایر بستری هستند

مسئول و پزشک توانبخشی آفتاب در ملایر گفت: این مرکز توانبخشی و ساماندهی بیماران اعصاب و روان، اکنون دارای ظرفیت پذیرش ۸۰ نفر است و از این تعداد حدود ۴۰ نفر مبتلا به اختلال دوقطبی هستند.

دکتر محمدعلی باقری در گفت‌و گو با ایسنا، با بیان اینکه از بین سایر اختلالات موجود، سالانه تعدادی از مددجویان بهبود یافته و به بستر خانواده برمی‌گردند که برخی توانایی کارکردن را دارند و برخی خیر، افزود: مهمترین دغدغه بهبود مددجویان، تأمین هزینه‌های درمانی است.

وی تصریح کرد: این مرکز همه بیماری‌های اعصاب و روان شامل همه اختلالات سایکوتیک، اسکیزوفرنی، دوقطبی سایکوز ناشی از مواد افسردگی ماژور، عقب مانده ذهنی و... را پذیرش دارد.

بیماری دو قطبی پدر و حکایت دختری که آینده‌اش را از دست داده است!

چهره غم زده و پر از اضطراب مریم، حکایت از دردهای پنهان زیادی دارد، او دختر ۴۴ ساله اهل و ساکن ملایر است با کوله‌باری از غم و اندوه فراوان که از دوران کودکی تا بزرگسالی یدک کشیده و این حجم بزرگ فشارهای روحی و روانی همچنان در زندگی او جاری و ساری است.

کلاً دختر درونگرایی است و به سختی حرف می‌زند، وقتی می‌خواهد داستان زندگی‌اش را تعریف کند، بغضی عجیب راه گلویش را بسته است، انگار دارد تمام خاطرات تلخ گذشته را لحظه به لحظه در ذهنش مرور می‌کند.

مریم؛ دختر خانواده‌ایست که یک بیمار دو قطبی در آن زندگی می‌کند. در خانواده کسی که باید ستون و تکیه‌گاه خانواده باشد عامل اصلی تشویش، اضطراب، خراب شدن دوران کودکی و نوجوانی و جوانی و از دست رفتن آینده مادر و بچه‌های خانواده شده است.

به‌طور قطع مریم نمی‌تواند در این مصاحبه حجم عظیم دردها و رنج‌هایی که به واسطه وجود این بیماری در پدرش به خانواده تحمیل شده را بیان کند، با من به سختی چند کلامی صحبت می‌کند و می‌گوید: آن‌طور که مادرم تعریف می‌کند از دوران جوانی پدرم همواره او را کتک می‌زد و شدیدترین شکنجه‌ها را بر او اعمال می‌کرد، طوری‌که برای هر اتفاق ساده بدون هیچ مشکلی، بهانه به دست پدرم می‌افتاد و مادرم را ساعت‌ها کتک می‌زد.

وی ادامه می‌دهد: بزرگتر که شدم کاملاً فهمیدم پدرم عادی نیست؛ در مهمانی‌ها صدایش را بالا می‌برد و فحاشی می‌کرد و مرا که دخترش بودم و مادرم را با حرف‌های زننده در جمع مسخره می‌کرد یا به سمت مادر می‌رفت تا او را کتک بزند.

مریم می‌گوید: پدرم در طول سال خلق و خویش بارها و بارها تغییر می‌کرد، همین بیماری هولناک شیرازه زندگی ما را از هم پاشید، پدری که باید در دوران کودکی و نوجوانی و در کل زندگی تکیه‌گاه فرزندان و همسرش باشد، مایه عذاب و درد آنها شده بود.

مریم اشک‌هایش را پاک می‌کند و ادامه می‌دهد: در دوران راهنمایی یادم هست که همیشه با گریه به مدرسه می‌رفتم و اضطراب این را داشتم که مبادا پدرم بلایی سر مادرم بیاورد چون همیشه می‌دیدم چاقوهای آشپزخانه را تیز می‌کرد و با آن به سمت مادرم حمله می‌کرد.

وی اضافه می‌کند: همیشه ترس، اضطراب، دل نگرانی، دلهره و تنفر از پدرم در تمام طول سال‌های زندگی مرا همراهی کرده است تا جایی که برای رهایی از این وضعیت مجبور شدم در آنفوان جوانی زمانی که همه به فکر درس و دانشگاه بودند، من برای فرار از محیط پر تنش خانواده، تن به یک ازدواج اشتباه بدهم.

مریم با بیان اینکه آن ازدواج غلط‌ترین تصمیم زندگی‌اش بود، می‌گوید: روز بعد از عقد متوجه شدم که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‌ام و از چاله درآمدم و به چاه افتادم، در آن زمان پدرم در دوران افسردگی به سر می‌برد، از دنیا سیر شده بود و آرزوی مرگ می‌کرد و هر روز وصیت نامه‌اش را می‌نوشت، به جای اینکه چشمش را باز کند که دخترش را دست چه گرگی می‌دهد، مرا دو دستی تقدیم خانواده‌ای فاسد کرد.

وی ادامه می دهد: شش ماه با خودم جنگیدم و ناراحتی قلبی گرفتم و در نهایت برای اینکه اوضاع بدتر نشود، تن به طلاق دادم، حالا من دختری که همواره در مدرسه با وجود مشکلات خانوادگی فراوان، شاگرد اول بود و همه فکر می‌کردند که رتبه اول پزشکی قبول می‌شود، فرصت تحصیلم را از دست دادم به خاطر افسردگی پدر و اینکه اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه را به من نداد...  حالا من یک دختر مطلقه شده بودم، من گذشته، حال و آینده‌ام را از دست داده بودم و حالا دوباره به کانون سرد خانواده و محیطی پر تنش بازگشته بودم با دنیایی سرشار از نگاه‌های مسموم اطرافیان.

مریم از مادرش می‌گوید که طی این سال‌ها چقدر زجر کشیده است و هرگز مردی به عنوان  همسر، واقعا کنارش نبود و نیست. مریم از خاطره تلخ سال‌هایی می‌گوید که پدرش در قطب شیدایی به سر می‌برد و تمام دارایی و زندگی‌شان را حراج کرد، طلاهای مادرش را فروخت، فرش‌های زیر پایشان را و حتی به وسایل آشپزخانه و گلدان‌های خانه هم رحم نمی‌کرد.

مریم از روزهای سخت دوران شیدایی پدرش می‌گوید که همه افراد فاسد را شب و نیمه شب بدون هماهنگی وارد خانه می‌کرد و حریمی برای اعضای خانواده باقی نمانده بود، از رفتارهای پرخطر پدرش می‌گوید، از ناامنی‌هایی که در خانه ایجاد کرده بود، از روزهای تلخ بی‌پولی که تمام دارایی‌شان توسط پدرش حراج شد و چیزی برایشان باقی نمانده بود.

این‌ها داستان واقعی مریم و مریم‌هایی است که با وجود یک بیمار دوقطبی در زندگی، صورتشان را با سیلی سرخ می‌کنند تا کسی از همسایه یا فامیل متوجه نشوند که چه زجری را متحمل می‌شوند.

مریم با اشاره به گفته اقوام که مادر بزرگش هم در دوران جوانی چنین مشکلی داشته است، می‌گوید: من، خواهر و مادرم از همه تفریح‌ها و خوشی‌ها در زندگی گذشتیم بدون هیچ توقعی، نه مهمانی، نه عروسی، نه جشنی، نه تفریحی، نه مسافرتی، پدرم در زمان که وارد قطب مانی یا شیدایی می‌شد از همسایه‌ها و فک و فامیل پول قرض می‌کرد و با کتک از مادرم پس اندازش را می‌گرفت و راهی مسافرت و مهمانی‌های شبانه می‌شد، ما می‌ماندیم و شب‌های سیاه. وقتی هم که وارد قطب افسردگی‌اش می‌شد، صبح تا شب داخل یک اتاق می‌خوابید و بر سر و رویش می‌زد و وصیت می‌کرد و ما حتی اجازه نداشتیم یک نمکدان را جابجا کنیم.

مریم از روزهای تلخ امتحاناتش می‌گوید در دوران نوجوانی که پدرش صدای رادیو و تلویزیون را نیمه‌های شب بلند می‌کرد و او حتی نمی‌توانست بخوابد.

مریم داستان واقعی این گزارش، کسی است که خودش می‌گوید گزینه خوبی برای ازدواج نخواهد بود هرچند در جامعه به عنوان یک دختر محجوب و باوقار و زن زندگی جا افتاده است، اما هیچ فردی پایش را به درون چنین خانواده بی‌ثباتی نمی‌گذارد.

غم‌هایی که روی دل این دختر سنگینی می‌کند زیادتر از این است که در قالب این گزارش جای بگیرد، یاد دزدی‌های پدرش می‌افتد که از منازل خیابان‌های مختلف انجام می‌داد در زمانی که در شیدایی به سر می‌برد و با من از روزهای تلخی می‌گوید که همراه مادر بیمارش از این دکتر به آن دکتر می‌رفت و پس‌اندازش را می‌داد تا دارو برای درمان پدرش بگیرد اما پدرش حتی اینقدر درک نداشت که قرص‌هایی را که به زحمت تهیه شده بود، بخورد و درمان شود!

حالا این پیرمرد ۸۵ ساله، تمام زندگی یک خانواده را سیاه کرده است، از این زندگی مشترک، یک همسر بیمار و تکیده و زمین‌گیر باقی مانده با گذشته‌ای از دست رفته و تنفری که تمام وجودش را فرا گرفته است، و فرزندانی پر از اضطراب و استرس با خاطرات تلخ فراوان که امیدی به آینده ندارند.

به گزارش ایسنا، نکته‌ای که بسیار حائز اهمیت است این است که متاسفانه در جامعه همه روی بیماران روانی تمرکز می‌کنند و کمتر کسی به رنج ماندگار و جانکاهی که خانواده این بیماران متحمل می‌شود، نگاه جدی دارد.

اگر بیماران روحی و روانی، برای درمان خود اقدام کنند به‌طور قطع از بروز آسیب‌های فراوان چه در کانون خانواده و چه در جامعه پیشگیری خواهد شد و این نیاز به فرهنگ‌سازی گسترده دارد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha