• شنبه / ۳ خرداد ۱۴۰۴ / ۰۹:۰۷
  • دسته‌بندی: چهارمحال و بختیاری
  • کد خبر: 1404030300872
  • خبرنگار : 50123

/به بهانه سالروز فتح خرمشهر/

عاشقانه در میدان جنگ

عاشقانه در میدان جنگ

ایسنا/چهارمحال و بختیاری حتی کسانی که سن و سالشان به آن‌ سال‌ها قد نمی‌دهد هم زمانی که خاطرات جنگ تحمیلی و سختی‌های آن را می‌شنوند گویی آن لحظات را می‌توانند اندکی درک کنند، لحظاتی که تنها باید در آن قرار گرفته باشی، شاید این درک برای ما جوانان کمتر ارزشی داشته باشد اما آن‌هایی که رفته‌اند می‌دانند چه لحظات سخت و نفس‌گیری بود که توانستند دل مردم یک شهر که نه، بلکه دل یک ملت را شاد کنند.

به گزارش ایسنا، سالروز فتح خرمشهر، روز بزرگی که در تاریخ انقلاب اسلامی فراموش نخواهد شد، بزرگ‌مردانی که جانانه جنگیدند و یک وجب از خاک کشور را به دست دشمنان نسپردند، تعدادی از آن‌ها در زمان ما حضور دارند و تعدادی به شهادت رسیده‌اند.

کسانی که به وجودشان افتخار می‌کنیم، چرا که آرامش امروز را مدیون آنهاییم، شخصیت‌هایی که اگر نبودند از خاطرات آن دوران کمتر می‌شنیدیم، اما اکنون آن‌ها هستند تا خاطرات خود و همرزمانشان را بازگو کنند، گرچه دوران جنگ هشت ساله دفاع مقدس را تنها کسانی درک می‌کنند که در آن سال‌ها زندگی کرده و ما جوانان شنونده آن خاطراتیم. خاطراتی که می‌تواند همچون کتاب‌هایی وجود داشته باشند.

به مناسبت سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر با یکی از رزمندگان جبهه حق علیه باطل گفت‌وگویی انجام دادیم که با هم می‌خوانیم.

عاشقانه در میدان جنگ

خودتان را معرفی کنید؟

داود بابایی فارسانی هستم متولد سال ۱۳۳۶ اهل فارسان، بعد از انقلاب اسلامی خداوند این توفیق را به ما عطا کرد که اواخر سال ۱۳۵۹ بود با تعدادی از افراد وارد عرصه دفاع مقدس شویم.

در چه عملیاتی حضور داشتید؟ خانواده مخالف رفتن شما نبودند؟

آن زمان اولین اعزاممان به کردستان عراق بود، یعنی حدود دو ماه در مریوان حضور داشتیم و بعد از آن یعنی سال ۶۰ عملیات محمد رسول‌الله به فرماندهی سردار جاویدالاثر متوسلیان آغاز شد، خداوند این توفیق را به ما داد و در اولین عملیاتی که در جنوب کشور شرکت کردیم عملیات بیت‌المقدس بود که در سه مرحله انجام شد که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، یعنی سوم خرداد ۶۱. آن زمان متاهل و دارای چهار فرزند بودم و در طول دوران دفاع مقدس تقریبا در ۹ عملیات مطرح حضور داشتم.

آخرین عملیات، عملیات والفجر ۱۰ بود که در منطقه عمومی حلبچه اتفاق افتاد، در آن عملیات استان ما در طول جنگ هشت ساله بیشترین شهدا را تقدیم انقلاب کرد، یعنی حدود ۲۰۰ شهید استان را در یک روز تشییع کردیم.در طول جنگ هشت ساله نزدیک به یک میلیون رزمنده در خط مقدم حضور داشتند که از این تعداد نزدیک به ۲۰ درصد متاهل بودند.

در اولین اعزام همسرم به همراه سه فرزند قد و نیم قد مرا بدرقه کردند یعنی با این رویکرد اگر خانواده‌ها راضی نبودند حتی به زور هم رضایت می‌گرفتند، علی رغم اینکه وظیفه و تکلیف است و امر امام که روی سر همه ما جا داشت، بود، اما یکی از دلایلی که جنگ ما در طول هشت سال با دست خالی پیروز شدیم به خاطر این بود که رزمندگان همه عاشقانه حضور پیدا کردند.

اکنون غبطه می‌خورم اگر لایق بودم نباید اکنون اینجا بودم، کسانی که شهید شدند افراد بسیار خوبی بودند.
 
از نظر شما آیا جوان امروز حاضر است در بحران‌ها و رخدادهایی شبیه جنگ تحمیلی حضور پیدا کند؟

اگر خدایی نکرده روزی اتفاقاتی که در سال ۵۹ برای کشور پیش آمد، اندکی مشابه آن اکنون اتفاق بیفتد، به جرأت می‌توانم بگویم جوانان امروز کمتر از زمان جنگ تحمیلی نیستند چون در بحث سوریه افراد زیادی بودند که دوست داشتند اعزام شوند.

از تلخی‌ها و شیرینی‌های زمان جنگ بفرمایید.

خاطرات زیاد است، تلخی وجود نداشت، اما از دست دادن دوستانی که هر کدام برای خود فردی بودند، ناراحت کننده بود چه بسا مسائل و مشکلاتی که در جبهه داشتیم چون تکلیف و وظیفه بود همه‌اش شیرینی بود.

یکی از شیرینی‌های جنگ همین آزادی خرمشهر بود آن هم شهری که صدام بعد از ۳۳ روز مقاومت و دو لشکر پیاده عراق آمدند ابتدا شهر را بمباران کردند و سپس وارد شهر شدند، وارد شهر که شدند چندین کار انجام دادند اولین کار تشکیل کمیته تخلیه اموال بود که شروع به غارت اموال مردم کردند.
اولین باری که صدام به خرمشهر آمد اعلام کرد ما توانستیم خرمشهر را به دامن مادر خود یعنی عراق پیوند بزنیم. چه بسا خرمشهر برای صدام بسیار مهم بود.

زمانی که قطعنامه پذیرفته شد از ۱۷ کشور اسیر داشتیم، به ظاهر طرف ما صدام بود اما برخی کشورها همچون سودان، اردن و مصر که تجهیزات جنگی نداشتند را موظف کرده بودند که نیرو در اختیار صدام قرار دهد.

کمربندی اطراف خرمشهر درست کردند که بیان می‌کردند محال است این خط شکسته شود و ایران بتواند خرمشهر را از چنگال ما دربیاورد حتی، زمین‌های اطراف منطقه را با تیرهای آهنین به جنگل تبدیل کرده بودند. هر کاری از دستشان برآمد انجام دادند.

همین که مرحله اول عملیات بیت‌المقدس آغاز شد صدام اطلاعیه‌ای داد و شروع به تشویق کردن نیروها و روحیه دادن به عراقی‌ها شد، در صورتی که هنوز به مرحله سوم نرسیده وقتی طعم سیلی عملیات مرحله دوم را چشید اطلاعیه دیگری صادر کرد. یعنی اول تشویق نیروها، بعد تعدیل که خرمشهر را حفظ کنند اما غافل از اینکه ما با دست خالی خدا را داشتیم، چه زیبا حضرت امام(ره) فرمودند که خرمشهر را خدا آزاد کرد.

شب عملیات که آغاز شد فردای آن یعنی ساعت ۱۱ صبح یک عراقی در خرمشهر نبود، نزدیک به ۲۰ هزار نیرو اسیر شدند، ۱۰ هزار نفر از عراقی‌ها در سه مرحله کشته یا زخمی و تعداد اندکی توانستند از آب فرار کنند و جان سال به در برند، یعنی رزمندگان ساعت ۱۱ صبح نماز جماعت را در مسجد جامع خرمشهر اقامه کردند همین شهری که صدام گفته بود محال است که این شهر از ما گرفته شود، آن روز، روزی بسیار شیرین نه برای ما رزمنده‌ها بلکه برای ملت ایران بود.

چقدر امدادهای غیبی را در پیروزی جنگ هشت ساله موثر می‌دانید؟

یکی از الطاف الهی در هشت سال دفاع مقدس امدادهای غیبی الهی بود، در عملیات بیت‌المقدس خاطره‌ای که غیر از لطف خدا چیزی نبود.

بعد از شکستن خط یعنی آغاز عملیات و عبور از میدان مین، با کمین‌های بسیار سخت عراقی‌ها مواجه شدیم، آن شب بعد از میدان مین با یک آتش بسیار سنگینی روبرو شدیم به گونه‌ای که همه رزمنده‌ها زمین‌گیر شدند، همه مهمات ما تمام شده بود، همین طور که روی زمین دراز کشیده بودیم، هر کدام‌مان صدا می‌زدند آر پی جی زن کجایی، آر پی جی زن هم می‌گفت گلوله‌ ندارم، تقریبا پنج دقیقه‌ای کل نیروهای گردان به خاک چسبیده بودند، کنار سنگر یکی از کمین‌ها جعبه‌ای پیدا شد منتها موشک آر پی جی بود و خرج نداشت تا به عقب موشک وصل شود و کار ما را راه بیندازد.

فقط لطف الهی بود چه بسا نیروها ناامید نشدند اما نگران بودند که خرج ندارند، در همین حال خرج هم پیدا شد، محلی که بودیم توانستیم بوسیله همین موشک‌هایی که خدا به ما رساند شلیک را انجام دهیم، غیر از لطف الهی در کنار دشمن چیزی ندیدیم، از این نوع امدادها به وفور وجود داشت.

دلیل چاپ کتاب‌تان را بفرمایید؟

کتاب «یلان فارسون» کتابی است که به چاپ رساندم،  باتوجه به فرمایش مقام معظم رهبری در بحث جبهه و جنگ که اشاره داشتند به رزمندگان طول هشت سال دفاع مقدس که حتی‌الامکان کسانی که می‌توانند این خاطرات را ثبت کنند، خاطراتی که بسیار ارزشمند و گران‌بها است.

بر خود تکلیف و وظیفه دانستم باتوجه به اینکه با اکثر شهدای منطقه آشنا بودم و خاطرات بسیاری داشتم، تصمیم به چاپ کتاب به همراه عکس گرفتم، نتوانستم پا را از شهر خودمان فراتر بگذارم. گرچه حدود پنج سال چاپ کتاب طول کشید و خاطرات و وصیت نامه شهدا در طول جنگ هشت ساله و نقش شهرستان را در آن دوران نوشتم.

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha