تقی اکبری، عضو هیات علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه محقق اردبیلی، دبیر هیات اندیشهورز ستاد علم و فناوری شورای عالی انقلاب فرهنگی در استان اردبیل و عضو شورای مرکزی کانون دانشگاهیان استان اردبیل، در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده، نوشته است:
«افشای دستیابی ایران به اسناد هستهای رژیم غاصب اسرائیل، اگر واقعی، دقیق و مستند باشد، نهتنها یک برگ اطلاعاتی است، بلکه یک ابزار راهبردی چندوجهی است که میتواند توازن جنگ روایتها، دیپلماسی هستهای و حتی محاسبات امنیتی بینالمللی را جابهجا کند. اهمیت این اسناد نه در «داشتن» آنها، بلکه در «چگونه گفتن، کِی گفتن و به چه شکلی گفتن» است. در واقع، ارزش سیاسی و ژئوپلیتیکی یک سند، وابسته به نحوهی افشای آن است، نه صرفاً محتوایش.
تا این لحظه، ایران جزئیات کاملی از این اسناد منتشر نکرده و این خود، فرصت و تهدید را توأمان به همراه دارد. از یکسو، حالت تعلیق فعلی باعث شده که رژیم غاصب اسرائیل، رسانههای عبری و حتی برخی محافل غربی در وضعیتی از انتظار و نگرانی قرار بگیرند. اما از سوی دیگر، اگر این حالت طولانی و بدون موجسازی مؤثر رسانهای باقی بماند، به تدریج حساسیت افکار عمومی نسبت به آن کاهش مییابد و فرصت طلایی از دست میرود.
آنچه میتواند این افشاگری را به یک سلاح دیپلماتیک تمامعیار بدل کند، وجود احتمالی مدارکی است که نشان دهد آژانس بینالمللی انرژی اتمی با اطلاع و حتی هماهنگی، از فعالیتهای هستهای رژیم اسرائیل عبور کرده یا در برخی مقاطع، همکاریهایی مخفی با تلآویو داشته است. اگر چنین اسنادی در میان باشد، نهتنها اسرائیل، بلکه مشروعیت نهاد ناظر بینالمللی یعنی آژانس نیز زیر سؤال میرود. در این صورت، دیگر مسئله فقط افشای پروژه هستهای اسرائیل نیست، بلکه افشای معیارهای دوگانه جهانی در پروندههای هستهای خواهد بود.
اگر ایران بتواند اثبات کند که آژانس نسبت به فعالیتهای غیرقانونی رژیم اسرائیل سکوت کرده یا حتی دادههایی را در اختیار آن گذاشته، فشارهای فعلی بر تهران ماهیت متناقض پیدا میکند. اینجاست که بازی تغییر میکند: از وضعیت «ایران در موضع دفاع» به وضعیت «ایران در موضع افشاگری و حمله حقوقی - سیاسی». از این منظر، آنچه تا دیروز ابزار فشار غرب بر ایران بود (یعنی آژانس)، اکنون میتواند به موضوع بیاعتباری نظام بینالمللی تبدیل شود. چنین افشاگریای، اگر با هوشمندی روایتسازی شود، حتی میتواند شکافهایی در اجماع جهانی علیه ایران ایجاد کند.
در این نقطه، افکار عمومی و نخبگان جهانی بهویژه در جهان عرب، جهان سوم و حتی اروپا، ممکن است از ایران این پرسش را مطرح کنند که: چرا آژانس، که مدعی بیطرفی است، در قبال یک قدرت هستهای غیرعضو NPT (یعنی اسرائیل) هیچگاه گزارش یا اقدام مشخصی ارائه نداده است؟ و چگونه است که همین نهاد، در برابر ایران که عضو رسمی NPT است، اینچنین با بیاعتمادی و فشار رفتار میکند؟ اگر اسناد بهدستآمده پاسخ این سؤال را بدهند، آنگاه بازی روایتها دگرگون خواهد شد.
اگر ایران بهصورت هوشمندانه، گامبهگام و هدفمند، ابتدا رژیم غاصب اسرائیل را از نظر فنی و اطلاعاتی بیاعتبار کند، سپس نهادهای بینالمللی مانند آژانس را در مظان اتهام همکاری پنهان یا سکوت همدستانه قرار دهد، و در نهایت، این موضوع را به سطح افکار عمومی جهان بکشاند، آنگاه از یک عملیات اطلاعاتی، یک مزیت استراتژیک بلندمدت خواهد ساخت.
اما باید تأکید کرد که هرگونه درنگ، محافظهکاری یا افشای بیهدف و بیساختار، نهتنها تأثیری نمیگذارد، بلکه این فرصت را به اسرائیل میدهد که با بازی رسانهای، افکار عمومی را به نفع خود بازسازی کند. عملیات افشاگری اگر وارد فاز حقوقی نشود، اگر موج رسانهای نسازد و اگر پیامی روشن و قابلفهم برای مخاطب جهانی نداشته باشد، صرفاً در حد یک رخداد امنیتی باقی خواهد ماند.
در نتیجه؛ افشای احتمالی این اسناد، اگر حاوی مدارک ارتباطات پنهان آژانس با اسرائیل باشد، نه فقط تهدیدی برای اسرائیل، بلکه شکافی در بنیادهای نظارتی سازمان ملل خواهد بود. بازی جدیدی آغاز میشود؛ بازیای که در آن ایران دیگر تنها «مورد بازرسی» نیست، بلکه ممکن است به «بازرس اخلاقی نظم هستهای» بدل شود. این تغییر نقش، اگر تحقق یابد، نیازمند شجاعت در روایتسازی، شفافیت در ارائه مستندات، و مهارت در میدان دیپلماسی عمومی است.»
انتهای پیام
نظرات