ایران روی یکی از کمربندهای لرزهخیز فعال جهان قرار گرفته و همواره در معرض وقوع زمینلرزههایی با شدتها و پیامدهای گوناگون بوده است. این واقعیت، مسئولیتی دوچندان را بر دوش جامعه مهندسی و مدیران شهری میگذارد تا با رویکردی پیشگیرانه و علمی، ایمنی سازهها و تابآوری شهری را در برابر مخاطرات طبیعی افزایش دهند. موضوع زلزله نهتنها یک چالش فنی، بلکه مسئلهای چندوجهی است که به دانش مهندسی، سیاستگذاری شهری، فرهنگ نگهداری از بناها و نظارت بر فرایندهای ساختوساز گره خورده است. با وجود پیشرفتهای قابل توجه در حوزه طراحی و تدوین آییننامههای فنی، آنچه در نهایت کیفیت ساخت و ایمنی شهرها را رقم میزند، نحوه اجرای این ضوابط در عمل است.
در سالهای اخیر، بهویژه با وقوع زلزلههایی که در استانهایی چون کرمانشاه، هرمزگان، خوزستان و فارس به وقوع پیوستهاند، توجه افکار عمومی و رسانهها نسبت به لزوم مقاومسازی ساختمانها افزایش یافته است. با این حال، تجربه نشان داده که آگاهی عمومی از خطر زلزله، بهتنهایی برای ایجاد تغییرات ساختاری کافی نیست؛ بلکه این آگاهی باید با اصلاح رویههای مهندسی، تقویت نظارتها، نهادینهسازی نقش مجری ذیصلاح و توجه به نگهداری و پایش مستمر ساختمانها همراه باشد.
از سوی دیگر، درک صحیح از ماهیت زلزله، نحوه توزیع خطر در پهنههای مختلف کشور و تفاوت رفتار گسلها در مناطق مختلف، پیشزمینهای ضروری برای مواجهه مسئولانه با این پدیده طبیعی است. در چنین بستری بهروزرسانی آییننامههای طراحی لرزهای، افزایش دقت پهنهبندی خطر و شفافسازی نقش نهادهای مهندسی و نظارتی از اهمیت ویژهای برخوردارند.
در همین زمینه و برای بررسی دقیقتر وضعیت ساختوساز شهری در برابر زلزله، اهمیت مجری ذیصلاح، چالشهای اجرایی آییننامه ۲۸۰۰ و نگاه جامعه به نگهداری از ساختمانها، با سیدعلیرضا زارعی، دانشیار گروه عمران دانشگاه آزاد اسلامی اصفهان گفتوگو کردهایم.
در سالهای اخیر بحثهایی مطرح شده که زلزلههای کوچک ممکن است روی فعال شدن گسلهای بزرگ تأثیر بگذارند. واقعاً چنین چیزی ممکن است؟ شرایطش چطور باید باشد؟
ماهیت زلزلهها، در واقع آزاد شدن انرژی نهفته در زمین است. در گذشته نیز این موضوع مطرح بوده که برخی مناطق ایران بهطور کلی ساختاری دارند که الگوی لرزهخیزی آنها بهگونهای است که زلزلههای کوچکتری با تعداد بیشتر در آنها رخ میدهد. در مقابل برخی دیگر از مناطق زلزلههایشان با فاصله زمانی بیشتری اتفاق میافتد، اما معمولاً از شدت بالاتری برخوردارند.
برای نمونه، مناطقی مانند شمال ایران و بهویژه ناحیه لرزهخیز البرز، زلزلهها با فاصله زمانی زیادتری در آنها روی میدهد، اما هنگامی که چنین زلزلههایی رخ میدهند، انرژی آزادشدهشان نیز بهمراتب بیشتر است. در مقابل در طرف دیگر، یعنی در زون زاگرس یا ناحیهی لرزهخیز زاگرس، زلزلهها عمدتاً بهصورت متناوب و کوچک رخ میدهند.
این پدیده تکرار زلزلههای کوچک از یکسو میتواند نکتهای مثبت تلقی شود، و از سوی دیگر نمیتوان بهصورت قطعی آن را نادیده گرفت یا این استدلال را کاملاً رد کرد که ممکن است در گسترهای دیگر منجر به فعال شدن گسل شود؛ هرچند احتمال چنین رخدادی کم باشد.
آنچه در بحث زلزله همواره با آن روبهرو هستیم، مسئله «عدم قطعیت» است. ما با پدیدهای طبیعی مواجهیم که دقیقاً نمیدانیم چه زمانی اتفاق میافتد، نمیدانیم با چه شدتی خواهد آمد و نمیتوانیم با اطمینان بگوییم چه میزان خسارت میتواند به ما وارد کند، بنابراین این نبود قطعیتها در تحلیل زلزلهها بسیار زیاد و مؤثرند.
با این حال اینکه بگوییم مثلاً یک زلزله کوچک بهتنهایی میتواند باعث فعال شدن یک گسل شود، نمیتوان آن را بهطور قطعی و صریح پذیرفت.
آیا میتوان گفت که زلزلههای کوچک مثل یک هشدار زودهنگام برای زلزلههای بزرگتر عمل میکنند؟ در طراحی سازهها هم باید به این نکته توجه کرد؟
زلزلههای کوچک در واقع نشانهای از فعالیت لرزهخیزی یک منطقهاند؛ یعنی نشان میدهند که گسلهای آن ناحیه فعالاند، پویایی دارند و در حال تحرک هستند. این تحرک میتواند بهمعنای آن باشد که منطقه، بالقوه مستعد وقوع زلزلههای بزرگتر است. ما معمولاً چنین زلزلههای کوچکی را بهمنزله هشداری در نظر میگیریم؛ هشداری که بیانگر وجود گسل فعال و لرزهخیزی بالا در آن محدوده است. علاوه بر این، وقوع زلزلههای کوچک یا حتی زلزلههای بزرگ، تأثیر مستقیمی بر بازنگری و بهروزرسانی نسخههای آییننامههای فنی دارد. برای نمونه، آییننامه طراحی ساختمانها در برابر زلزله، یعنی استاندارد ۲۸۰۰ ایران، آخرینبار در ۱۳۹۴ بهصورت رسمی ابلاغ شده بود. در اواخر اسفند ۱۴۰۳، ویرایش پنجم این آییننامه بهمنظور بررسی و اعلام نظر کارشناسان، مهندسان و صاحبنظران حوزه سازه و زلزله بهصورت عمومی منتشر شد.
در این ویرایش جدید، خطر لرزهای یا همان ورودی لرزهای که مهندسان در طراحی ساختمانها استفاده میکنند، اصلاح و بهروزرسانی شده و تغییرات معناداری در آن اعمال شده است. این تغییرات، آییننامه را روزآمدتر و متناسبتر با واقعیتهای لرزهخیزی کشور میکند.
امیدوارم با ابلاغ رسمی این نسخه جدید، هرچند طراحی سازهها تا حدی سختگیرانهتر خواهد شد که خود من نیز بهعنوان کسی که در زمینه طراحی سازه فعالیت دارم این را حس میکنم، اما در نهایت منجر به بهبود ایمنی ساختمانها و مقاومتر شدن آنها در برابر زلزله شود.
زلزلههای خفیف معمولاً آسیب مستقیم زیادی نمیزنند، اما آیا ممکن است بهمرور زمان باعث تضعیف سازهها یا زیرساختها شوند؟
پس از هر رخداد لرزهای، بهویژه در مورد ساختمانهای مهم، لازم است فرایند پایش و ارزیابی سازهای انجام شود. در مواردی که بزرگی زلزله بسیار اندک باشد، برای مثال زلزلهای در حدود سه ریشتر یا کمتر این موضوع معمولاً چندان جدی گرفته نمیشود و اقدام خاصی صورت نمیگیرد، اما در زلزلههایی با بزرگی بالاتر از چهار ریشتر، ساختمانها باید حتماً مورد ارزیابی و پایش قرار گیرند، چرا که چنین زلزلههایی ممکن است منجر به ایجاد ترکهای کوچک در سازه شوند؛ ترکهایی که ممکن است در زلزله بعدی شرایط سازه را بحرانی کنند.
واقعیت این است که وقتی سازهای در ظاهر آسیبندیده در یک زلزله دچار تنش و تغییراتی میشود، دیگر مشخصات ذاتی آن مانند سختی، مقاومت و ایستایی، دقیقاً مشابه روز اول طراحی نیست؛ بلکه دچار تغییراتی اساسی میشود. از اینرو توجه به ارزیابی بعد از زلزله، بخشی ضروری از چرخه عمر سازه بهشمار میآید. متأسفانه این موضوع در کشور ما تا حد زیادی مغفول مانده است. بحث نگهداری ساختمانها، با وجود اهمیت بالایش، چندان جدی گرفته نمیشود. در حالی که ساختمان، امروز به کالایی گرانقیمت، لوکس و باارزش بالا تبدیل شده، رسیدگی به آن و انجام اقدامات نگهدارانه بهدرستی صورت نمیگیرد. برای مثال، ما برای خودروهای خود سرویس و تعمیرات دورهای در نظر میگیریم و آن را امری بدیهی میدانیم، اما در مورد ساختمان چنین نگاهی رایج نیست. اگر کولر ساختمان خراب شود، معمولاً بلافاصله برای تعمیر آن اقدام میکنیم، اما اگر سازه دچار ترک یا آسیب شود، یا متوجه آن نمیشویم یا آن را جدی نمیگیریم.
این بیتوجهی میتواند در بلندمدت باربری سازه و ایستایی آن را دچار اشکال کند و نهتنها ایمنی آن زیر سوال برود، بلکه سایر بخشهای ساختمان، از جمله زیباییشناسی معماری، تاسیسات مکانیکی و برقی نیز تحتتأثیر قرار گیرد و کارایی خود را از دست بدهد.
در مباحث مقررات ملی ساختمان، بحث نگهداری ساختمانها بهصراحت دیده شده است، اما متأسفانه نهتنها بهدرستی اجرا نمیشود، بلکه میتوان گفت اساساً اجرا نمیشود یا دستکم اجرای مؤثر و منسجمی ندارد. افزون بر آن، در معدود مواردی هم که به نگهداری توجه میشود، بیشتر جنبههای خدماتی یا ظاهری مورد توجه قرار میگیرد، نه ایمنی سازهای که مهمترین بُعد نگهداری ساختمان است.
اگر فرض کنیم زلزلههای کوچک میتوانند تنش در گسلها را بالا ببرند، چطور میشود مناطق پرخطر را بهتر پایش کرد یا سازهها را برای چنین شرایطی آمادهتر ساخت؟
طیف نقشبندی خطر لرزهای ایران، از سالها پیش مشخص بوده و اکنون نیز با دقت بیشتری ترسیم شده است. در نسخه پنجم آییننامه ۲۸۰۰، این نقشه خطر بهمراتب دقیقتر و علمیتر از گذشته ارائه شده است، البته حتی در نسخههای پیشین این آییننامه که قدمت آنها به دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ بازمیگردد، نیز مناطق با خطر نسبی بالا تا حد زیادی شناسایی و مشخص شده بودند، اما مهمتر از شناسایی این مناطق، اقدام عملیاتی در راستای کاهش آسیبپذیری سازههاست. متولیان امر باید به کیفیت ساختوساز بهعنوان یک مسئله اساسی و حیاتی توجه داشته باشند. یکی از گامهای مؤثر در این زمینه، الزامی شدن حضور مجری ذیصلاح در فرایند ساخت است؛ اقدامی که میتواند بسیار مفید و اثربخش باشد. با این حال متأسفانه در کشور ما و بهویژه در شهری مانند اصفهان با وجود برخی اقدامات هنوز این مسئله بهصورت کامل و فراگیر عملیاتی نشده است.
واقعیت این است که همچنان در موارد متعددی، افراد غیرمتخصص اقدام به ساختوساز میکنند. در چنین شرایطی نمیتوان اطمینان داشت که ساختمانی که تحویل گرفته میشود، تمام الزامات و استانداردهای مهندسی را رعایت کرده باشد.
از سوی دیگر حتی اگر ساختمانی در زمان تحویل، طبق اصول و استانداردها ساخته شده باشد، گذر زمان ناگزیر منجر به تحلیل رفتن مقاومت مصالح و از بین رفتن برخی مشخصات ذاتی سازه خواهد شد. متأسفانه در کشور ما سازوکار مؤثری برای بازرسی و پایش دورهای ساختمانها در طول عمر بهرهبرداری آنها وجود ندارد. برای مثال، زمانی که واحدی در یک برج مرتفع یا ساختمان چندطبقه قرار است فروخته شود، چرا هیچ بررسی مجددی از ایستایی و ایمنی آن انجام نمیگیرد؟ این در حالی است که باید این مسئله بهصورت یک الزام قانونی و فنی درنظر گرفته شود.
در اصفهان، کارگروهی با هدف شناسایی ساختمانهای با خطر بالا تشکیل شد. این کارگروه متشکل از نمایندگانی از استانداری، شهرداری و نظام مهندسی بود و شناساییهایی نیز انجام شد، اما خروجی نهایی آن مشخص نیست و بهدرستی به مردم اعلام نشده است. باید نتیجه این اقدامات بهصورت شفاف در اختیار عموم قرار گیرد تا جامعه، طعم واقعی کار مهندسی و اهمیت آن را درک کند.
در شرایطی که بازار مسکن با رکود قیمتی مواجه شده است، فرصت خوبی فراهم آمده تا بتوان بدون فشار مالی شدید، این اقدامات نظارتی و اصلاحی را پیگیری کرد. یکی از مهمترین مسائل در ارتقای کیفیت ساختوساز، نهادینه شدن حضور مجری ذیصلاح در فرایند اجرای ساختمانهاست. در حال حاضر، این موضوع عمدتاً در سطح آییننامهها و مقررات باقی مانده و در عمل آنگونه که باید اجرایی نشده است. در بسیاری از مناطق کشور، از جمله شهرهایی مثل اصفهان، هنوز هم ساختوساز توسط افراد غیرمتخصص انجام میشود. در چنین شرایطی نمیتوان اطمینان داشت که کلیه استانداردهای طراحی و اجرایی در روند ساخت رعایت شده باشد. حضور مجری ذیصلاح میتواند تضمینکننده کیفیت، ایمنی و دوام سازهها باشد و لازم است بهعنوان یک الزام قانونی و تخصصی در تمامی پروژههای ساختمانی کشور نهادینه شود.
از سوی دیگر، نگهداری و پایش مستمر ساختمانها بهعنوان بخش مهمی از چرخه عمر سازهها، اغلب نادیده گرفته میشود. در حالیکه ما برای خودروها سرویسهای دورهای و معاینه فنی انجام میدهیم، ساختمانها که داراییهایی بسیار ارزشمندتر و حساستراند از این چرخه مراقبتی بیبهره ماندهاند. پس از وقوع زلزله، بهویژه زلزلههایی با بزرگی بیش از چهار ریشتر، لازم است ساختمانها از نظر آسیبهای احتمالی و کاهش سختی یا مقاومت مورد ارزیابی دقیق قرار گیرند. کوچکترین ترک در اجزای سازهای میتواند در رخداد بعدی به عاملی برای ناپایداری سازه بدل شود. هرچند این موضوع در مباحث مقررات ملی ساختمان لحاظ شده، اما در عمل یا اجرا نمیشود یا صرفاً به رسیدگیهای ظاهری و تاسیساتی محدود میماند.
نگاه به ساختمان نباید صرفاً مصرفی یا تزئینی باشد، بلکه باید به آن بهمثابه یک سیستم مهندسیشده با عمر مفید مشخص و نیازمند پایش مستمر نگریست، همچنین اگرچه نظام مهندسی کشور از نظر نرمافزارها، آییننامهها و دانش تخصصی مهندسی، از بهروزترین استانداردهای دنیا بهره میبرد و طراحیهای انجامشده در سطح بسیار بالایی هستند، اما فاصله معناداری بین سطح طراحی و کیفیت اجرای نهایی وجود دارد. آنچه روی کاغذ طراحی میشود، لزوماً در مرحله اجرا با همان دقت و کیفیت پیاده نمیشود. یکی از دلایل اصلی این مسئله، کاهش نقش نظارتی مهندسان ناظر و ضعف در کنترلهای میدانی است. در گذشته بازدیدها و کنترلهای میدانی با جدیت بیشتری انجام میشد، اما امروز در بسیاری از پروژهها این نظارتها یا حذف شدهاند یا بهشدت کاهش یافتهاند، البته محدودیتهای بودجهای و برخی ملاحظات اجرایی نیز مطرح است، اما این ملاحظات نباید به قیمت کاهش کیفیت ساخت تمام شود. اجرای دقیق و اصولی قوانین، بهویژه در مرحله ساخت، نهتنها مانعی برای پیشرفت نیست بلکه تضمینی برای تولید سازههایی با دوام، ایمن و قابل اتکا خواهد بود. اگر بخواهیم مردم به سازههای مهندسیشده اعتماد کنند، باید حلاوت و نتیجه ملموس کار مهندسی را در کیفیت واقعی ساختمانها به آنها نشان دهیم.
انتهای پیام
نظرات