به گزارش ایسنا، گزارشهای نهادهای بهداشتی در نوار غزه نشان میدهند که موارد افسردگی و فروپاشی عصبی، به ویژه در میان زنان و کودکان، در نتیجه شرایط انسانی که به دلیل شدت تجاوز، گرسنگی، فقدان امنیت و آوارگی مکرر متحمل میشوند، افزایش قابل توجهی از موارد افسردگی وجود دارد.
اختلالات روانی با فاجعه رو به وخامتی که فلسطینیان در غزه در نتیجه بمباران، محاصره و از دست دادن عزیزان و زندگی در چادرها، پناهگاهها یا در کنار جادهها تجربه میکنند، تشدید میشود. دهها نفر به مراکز روانشناسی باقی مانده در نوار ویران شده غزه مراجعه میکنند.
«علاء سعد» (۱۸ ساله) یکی از دردناکترین داستانها را تجربه کرد. او تمام خانوادهاش را در یک لحظه از دست داد و تنها بازمانده از میان آنها بود و شاهد شهادت پدر، مادر و برادرش در مقابل چشمانش بود. جزئیات آن روز غمانگیز هنوز در ذهنش تازه است و نمیتواند آن را فراموش کند. او در یک جلسه روان درمانی میگوید: «من هر روز مادر، پدر و برادرم را میبینم. انگار یک ویدیو جلوی من پخش میشود.»
او به العربی الجدید گفت: «زندگی برای من به پایان رسیده است زیرا نمیتوانم آنچه را اتفاق افتاده فراموش کنم. این باعث خستگی شدید من میشود. دیگر نمیخواهم مانند دیگران راحت غذا بخورم یا بخوابم.»

«ام احمد» یک زن فلسطینی که بالای ۴۰ سال سن دارد، دو پسرش را در یک بمباران شدید از دست داد. او در حالی که در یک جلسه روان درمانی سعی میکرد جلوی اشکهایش را بگیرد، میگوید: «هنوز نمیتوانم باور کنم که مادر دو شهید هستم، نمیتوانم بخوابم یا غذا بخورم. کاش من شهید شده بودم و آنها زنده بودند.»
«ولید سلیمان» فلسطینی، تلخی از دست دادن تنها پسرش را تجربه کرده و قادر به غلبه بر این شوک نیست. او میگوید: «زندگی من با شهادت او به پایان رسید. دیگر هیچ چیز مرا خوشحال نمیکند. کاش میتوانستم بخوابم و دیگر بیدار نشوم. بیش از دو هفته پس از شهادتش، دچار افسردگی شدید شدم. هنوز هم نسبت به او احساس گناه و تقصیر میکنم.»
«ندا سلیم» دختر ۱۴ ساله، پس از بمباران خانه خانوادهاش، دچار سوختگی ۲۰ درصدی شد. این امر منجر به افسردگی و گوشهگیری او شد. او مدتی از صحبت در مرکز مشاوره روانی خودداری کرد و برای غلبه بر وضعیت جسمی و روانی خود به جلسات بیشتری نیاز داشت. او گفت: «همه دختران زیبا هستند به جز من. صورتم سوخته است و من ازدواج نخواهم کرد.»

«ابراهیم احمد»، ۲۲ ساله، هر دو پایش را در بمبگذاری که در نزدیکی خانهاش رخ داد، از دست داد و به همراه آن، تمام جزئیات زندگی زیبایش را نیز از دست داد. او با صدایی که درد در آن موج میزد، گفت: «من قبلاً کار میکردم و فوتبال بازی میکردم، اما حالا باری بر دوش جامعه شدهام، فقط یک مرد با دو پای قطع شده. دیگر هیچ امیدی به زندگی ندارم؛ انگار زندگی در لحظه انفجار متوقف شده است. دیگر خواب راحتی ندارم، اشتهایی به غذا ندارم، دوست ندارم کسی را ببینم و ترجیح میدهم همیشه تنها باشم.»
«محمد سعید»، نیز با ادامه جنگ علیه نوار غزه متوجه تغییرات روانی در پسر ۱۷ ساله خود شده است. او گفت: «پسرش دوست دارد از بقیه خانوادهاش دور بماند. ترس، اضطراب و تنش او به خصوص وقتی صدای گلولهباران و در حین آوارگی را میشنود، بیشتر میشود. او همچنین ترجیح میدهد ساعات طولانیتری در طول روز بخوابد. این موضوع باعث نگرانی من در مورد او شد و همین امر باعث شد تا در مورد این تغییرات در زندگی پسرم با یک متخصص روانشناسی مشورت کنم. او به من تأیید کرد که این موارد از جمله پیامدهای جنگ است و باید با مشارکت دادن او در فعالیتهای خانوادگی و رها نکردن او در دام اضطراب و انزوا، وضعیت او را تحت نظر داشت، تا اوضاع بدتر نشود.»
از سوی دیگر، «عبدالله الخطیب»، استاد سلامت روان و رئیس بخش روانشناسی دانشگاه الاقصی، در مورد خطرات افزایش شدید اختلالات روانی در میان ساکنان نوار غزه، به ویژه کودکان و زنان، در نتیجه شرایط سخت جنگ و از دست دادن امنیت و حریم خصوصی هشدار میدهد.
الخطیب گفت: «رنج جنگ نه تنها مادی، بلکه روانی نیز هست. اختلالات روانی از شدیدترین اشکال دردی هستند که یک فرد میتواند تجربه کند. شایعترین اختلالات در حال حاضر اضطراب، ترس و دلبستگی و همچنین اختلال استرس پس از سانحه، اختلال وسواس فکری-عملی و افسردگی هستند.»
این استاد سلامت روان توضیح داد که «یک مطالعه علمی انجام شده روی تقریباً ۵۰۰۰ کودک در غزه نشان داد که ۵۵ درصد از آنها از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرند. این شاخص خطرناکی است که آینده روانی، رفتاری و تحصیلی آنها را تهدید میکند. اختلال وسواس فکری-عملی نیز به ویژه به شکل افکار وسواسی مربوط به سوالات وجودی یا فقدان عدالت در حال افزایش است. میزان تخمینی این اختلال بین ۱۰ تا ۱۲ درصد است. علاوه بر این، از دست دادن حریم خصوصی و کمبود مواد بهداشتی در پناهگاهها و چادرها در تشدید اختلالات بهداشتی در بین بسیاری از مردم سهیم است.»

الخطیب ادامه میدهد: «افسردگی در جامعه نوار غزه، به ویژه در میان خانوادههایی که چندین فرزند یا خویشاوند خود را از دست دادهاند، رواج دارد. این بیماری خود را به شکل غم عمومی، خستگی، احساس درماندگی یا پشیمانی نشان میدهد. تقریباً همه ساکنان نوار غزه از علائم این اختلال رنج میبرند، اما با درجات مختلف. هرچند هنوز مطالعه جامعی میزان بروز آن را مستند نکرده است. جنگ منجر به همپوشانی آشکار بین اختلالات روانی و ذهنی شده است و مرز بین اختلالات روانی و ذهنی شکننده شده است. به دلیل شدت فشار روانی و تجربیات آسیبزا، گذار از اختلالات روانی به اختلالات عقلی سریعتر شده است. بارزترین نمونه این موارد، موارد اسکیزوفرنی است که نیاز به مداخله فوری پزشکی دارد.»
او به ظهور «اختلالات رفتاری مانند دزدی، تحریکپذیری، دروغگویی و دلبستگی بیش از حد» اشاره میکند که همگی در نتیجه محیط روانی آشفته در حال افزایش هستند. الخطیب میگوید اختلالات روانی با علائم سادهای مانند انزوا، ترس یا اختلالات خواب شروع میشوند، اما در صورت عدم درمان به سرعت پیشرفت میکنند. روانشناسان به دلیل کمبود داروهای ضروری روانپزشکی رنج زیادی میبرند و جایگزینهای موجود فعلی کمتر مؤثر هستند که این امر روند بهبودی را مختل میکند. بنابراین، ارائه حمایتهای فوری روانی و دارویی برای جلوگیری از بدتر شدن بحرانهای روانی در نوار غزه ضروری است.
«عبدالله الجمل» مدیر کل بخش روانپزشکی وزارت بهداشت نوار غزه نیز گفت: «صحنههای کشتار، ویرانی و آوارگی در طول جنگ ویرانگر اسرائیل در نوار غزه، پیامدهای روانی آشکاری بر همه اقشار جامعه فلسطین داشته است. از جمله برجستهترین علائم روانی شایع در میان مردم غزه، به ویژه کودکان و زنان، میتوان به آسیبهای روانی، حملات هراس، اضطراب، اختلالات خواب و از دست دادن تمرکز اشاره کرد که همگی ناشی از صحنههای مکرر کشتار، آوارگی اجباری و از دست دادن عزیزان است.»
الجمل خاطرنشان میکند که «تخریب تنها بیمارستان روانپزشکی در نوار غزه، همراه با تخریب هشت مرکز مراقبتهای اولیه سلامت روان، با توجه به فقدان برنامههای تخصصی، کمبود کارکنان و از بین رفتن بیش از ۷۰ درصد داروهای روانپزشکی، بحران را تشدید کرده است. خدمات روانشناسی موجود کمتر از ۱۰ درصد از آنچه وزارت بهداشت قبل از جنگ ارائه میداد را پوشش میدهد و به دلیل فروپاشی سیستم بهداشتی یا دشواری دسترسی به معدود مراکز بهداشتی باقی مانده، تنها اقلیتی از شهروندان تصمیم به دریافت درمان میگیرند.»
وی میگوید در طول ماه اول حمله، نیروهای اشغالگر اسرائیلی بیمارستان روانپزشکی در شهر غزه را تخریب کردند. این بیمارستان خدمات بستری را برای بیماران روانپزشکی که از عود شدید بیماری رنج میبردند، ارائه میداد. اکنون همه این بیماران بدون مراقبت رها شدهاند و همین عامل به طور بالقوه جان آنها را در معرض خطر قرار میدهد یا آنها را با سرنوشتی نامعلوم روبهرو میکند.
از ۲ مارس، رژیم صهیونیستی محاصره کاملی را بر ۲.۴ میلیون فلسطینی در نوار غزه اعمال کرده است که بر همه جنبههای زندگی تأثیر گذاشته و سایه فاجعهباری بر وضعیت روانی اکثر خانوادههای فلسطینی انداخته است که از ویرانیهای بمباران، تخریب و آوارگی، غذا و داروی ناکافی رنج میبرند.
انتهای پیام
نظرات