به گزارش ایسنا، رسانه انگلیسی در مطلبی به تحلیل اقدامات نظامی اخیر رژیم صهیونیستی در منطقه - بهویژه حمله به مرکز دمشق – پرداخته و تأکید میکند که این اقدامات حملاتی جداگانه نیستند، بلکه بخشی از یک دکترین قدیمی برای تضعیف منطقه و تحمیل هژمونی تلآویو هستند.
در گزارش «میدلایست آی» آمده است که حمله اخیر رژیم صهیونیستی به دمشق که وزارت دفاع سوریه، ستاد فرماندهی ارتش و اطراف کاخ ریاستجمهوری را هدف قرار داد، بهانهاش حفاظت از اقلیت دروزی سوریه اعلام شد، اما هدف واقعی آن نمایش قدرت و تحقیر آشکار سوریه بود. این حملات نه در خطوط مقدم یا مناطق مرزی، بلکه در قلب نمادین پایتخت سوریه انجام شد.
این مقاله تأکید دارد که رژیم صهیونیستی با توجه به حملات مداومش به غزه که منجر به شهادت بیش از ۶۰ هزار فلسطینی و تخریب ۸۰ درصد از ساختمانهای این منطقه شده، نمیتواند ادعای حمایت از اقلیتها را داشته باشد. همچنین با اشاره به آپارتاید مستمر در کرانه باختری و قوانین تبعیضآمیز این رژیم، این مقاله ادعای اخلاقمداری رژیم صهیونیستی را کاملاً مردود میداند.
این مقاله همچنین هدفگیری میدان «اموی» دمشق را اقدامی کاملاً نمادین میداند. به گزارش میدلایست آی، میدان اموی صرفاً یک تقاطع نیست، بلکه نماد غرور ملی سوریه است. انتخاب این مکان برای حمله در میانه یک روز کاری، بهمنظور پخش جهانی تصاویر آن توسط رسانههای بینالمللی و عربی ارزیابی شده است. وزیر جنگ این رژیم با افتخار کلیپی از یک مجری وحشتزده سوری که در حال پخش زنده استودیو را ترک میکند، منتشر کرد و آن را دستاورد نظامی جلوه داد!
رسانه انگلیسی در ادامه، این حمله را بخشی از یک راهبرد بلندمدت توصیف میکند که طی دههها و از سوی دولتهای مختلف رژیم صهیونیستی پیگیری شده است. از زمان سقوط دولت «بشار اسد» و تضعیف دولت سوریه، رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری به این کشور حمله کرده، زیرساختهای نظامی را تخریب و تلاش کرده اشغال بلندیهای استراتژیک جنوبی را تعمیق بخشد. این حملات بهصورت مداوم انجام شدهاند تا مفهوم حاکمیت سوریه را از بین ببرند و جایگاه منطقهای آن را تضعیف کنند.
اظهارات صریح مقامات صهیونیست درخصوص تجزیه سوریه نیز در این گزارش برجسته شده است. «گدعون ساعر» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی اعلام کرد که «ایده سوریه یکپارچه غیرواقعی است» و «رامی سیمانی» مدرس دانشگاه صهیونیست نیز گفته است که «سوریه یک کشور مصنوعی است و اسرائیل باید آن را محو کند». حال آنکه جعلیترین نظام سیاسی جهان امروز، رژیم صهیونیستی است. «بتسلئل اسموتریچ» وزیر دارایی این رژیم نیز خواهان اخراج گسترده مردم غزه و تقسیم سوریه شده است.

این مقاله ریشههای این سیاست را در دکترین «پیرامون» میبیند که توسط «دیوید بنگوریون» و «الیاهو ساسون» در دهههای نخست تأسیس رژیم جعلی اسرائیل طراحی شد. طبق این راهبرد، اسرائیل که نتوانسته بود وارد جهان عرب شود، تصمیم گرفت آن را دور بزند و با کشورهای غیرعرب مانند ترکیه، ایران قبل از انقلاب اسلامی و اتیوپی متحد شود و همزمان اقلیتهای مذهبی و قومی داخل کشورهای عربی را بهعنوان ابزار تفرقه به کار گیرد.
در همین راستا، میدلایست آی مینویسد که سوریه نقش محوری در این راهبرد ایفا میکند؛ چراکه بزرگترین کشور عربی هممرز فلسطین است، با فلسطین پیوندهای تاریخی و فرهنگی دارد و بلندیهای جولان تحت اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارد. به همین دلیل، رژیم اشغالگر طی سالهای گذشته روابط خود را با گروههای کُرد و دروزی تقویت کرده تا در تجزیه آینده سوریه از آنها استفاده کند.
در ادامه، این مقاله بیان میکند که سوریه پایان این راهبرد نیست، بلکه نقطه میانی آن است و اکنون رژیم صهیونیستی نگاه خود را به ایران و پاکستان دوخته است.
در همین زمینه، توافقنامههای ابراهیم بهعنوان ابزارهایی برای نهادینهسازی سلطه رژیم صهیونیستی معرفی میشوند، نه توافقات صلح. مقاماتی مانند اسموتریچ آشکارا گفتهاند که کشورهای عربی باید به رژیم اشغالگر بابت «تأمین امنیت منطقه» هزینه پرداخت کنند. در این چارچوب، عادیسازی روابط این رژیم با کشورهای منطقه بهنوعی ضمیمهسازی اقتصادی و سیاسی تعبیر شده است.
میدلایست آی در این گزارش همچنین به این نکته اشاره دارد که راهبرد سلطهطلبانه رژیم صهیونیستی دارای یک نقص است: زیادهروی. هرچه رژیم صهیونیستی نفوذ خود را با زور و تفرقهافکنی گسترش دهد، دشمنان بیشتری میآفریند. کشورهایی مانند ایران، ترکیه و پاکستان که چند دهه پیش صرفا رقیب محسوب میشدند، اکنون آن را یک تهدید مستقیم میدانند. همچنین اقدامات تلآویو در غزه، دمشق، بیروت، صنعا و تهران، احساسات مردمی جهان عرب و اسلام را متحد کرده است.
در نهایت، رسانه انگلیسی تأکید میکند که رژیم صهیونیستی ممکن است نقشهها را بازترسیم کند و اقلیتها را ابزار قرار دهد، اما نمیتواند با بمباران، آیندهای پایدار برای خود بسازد چراکه حافظه تاریخی مردم منطقه، زنده و مقاوم است و در نهایت، این حافظه جمعی خود به یک سلاح تبدیل خواهد شد.
آیندهای که رژیم صهیونیستی در سر میپروراند، آینده سلطه و اطاعت است؛ اما این آیندهای نیست که ملتهای منطقه اجازه تحقق آن را بدهند چراکه این ملتها در گذشته نیز امپراتوریها را از میان بردهاند و در برابر دکترین تفرقهافکنی، وحدت را پیشه کردهاند.
انتهای پیام
نظرات