به گزارش ایسنا، سایت خبری العربی الجدید در تحلیل خود نوشت: نکات روششناختی وجود دارد که باید در مورد مذاکرات آتشبس در نوار غزه مورد توجه قرار گیرد. اسرائیل سیاست معمول خود را با غرق کردن آنها در جزئیات، بالا بردن سطح انتظارات و سپس پایین آوردن آن دنبال میکند و این را به عنوان یک امتیاز جلوه میدهد. این در حالی است که این مذاکرات بر اساس دیدگاه از پیش تعیینشده خودِ اسرائیل در مورد نوار غزه و مسئله فلسطین به طور کلی انجام میشود. این علاوه بر تلاشهای مداوم بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، برای به تأخیر انداختن مذاکرات تا پایان دوره تابستانی کنست در پایان ماه ژوئیه و طولانی کردن جنگ تا حد امکان است. این کار برای تضمین ادامه قدرت او و دستیابی به یک توافق احتمالی در سلسله طولانی محاکمات اوست. این کار از موضع قدرت در درون کابینه انجام میشود، نه از موضع سردی و ضعف مخالفان. مهمتر از همه اینکه، این کار برای برگزاری انتخابات زودهنگام آینده در شرایط مطلوب است، به ویژه که با توجه به استعفای وزرای احزاب مذهبی در اعتراض به قانون جدید خدمت سربازی برای جوانان خود، برگزاری انتخابات زودهنگام فقط مسئله زمان است. مسئله انتخابات نه تنها به جنگ مربوط میشود، بلکه به تناقضات داخلی و بحران ساختاری درون کابینه عبری نیز مربوط میشود که فروپاشی آن به دلیل جنگ به تأخیر افتاد.
رئوس کلی توافق
در ابتدا باید گفت، رئوس کلی توافق، شامل آتشبس ۶۰ روزه و ورود کمکهای بشردوستانه در مقادیر معقول، تقریباً ۵۰۰ کامیون در روز است. در حالی که طبق گزارش سازمان ملل متحد، سازمانهای آن و سایر نهادهای بینالمللی، نوار غزه به ۱۰ برابر این مقدار نیاز دارد. علاوه بر این، توافق پیشنهادی شامل حفظ سازمان بدنام بشردوستانه غزه و تبادل زندانیان شامل آزادی ۱۰ زندانی زنده و ۱۸ زندانی کشته شده در ازای آزادی تقریباً ۱۵۰۰ اسیر فلسطینی است که یک سوم آنها به حبس ابد یا حبس طولانی مدت محکوم شدهاند. دو سوم این اسیران، بازداشتشدگان غیرنظامی غزه هستند که پس از جنگ بازداشت شدهاند. اشغالگران نه آنها را متهم کردهاند و نه به دادگاههای نظامی ارجاع دادهاند. این اسیران فلسطینی به باری سنگین تبدیل شدهاند و اسرائیل مجبور است گروههای کوچکی از آنها را تقریباً در دستههای هفتگی آزاد کند.
بحثهای طولانی در مورد کلیدهای تبادل اسرا وجود دارد که به احتمال زیاد بر اساس معادله ۱ به ۵۰، همانطور که قبلاً انجام شده بود، خواهد بود. ۲۰ زندانی صهیونیستی که پس از آزادی سالمندان، زنان، کودکان و حتی مردان جوان توسط مقاومت نگهداری میشوند، سربازان عادی هستند که صبح ۷ اکتبر در مواضع نظامی خود اسیر شدند. البته بحثهای موازی در مورد کمکها، مقدار آن، نحوه ورود آن، مکانیسم توزیع آن و مسیرهای استفاده از آن وجود دارد. با این حال، اختلاف اساسی بر دو نکته اساسی متمرکز است: خطوط عقبنشینی، یا به طور دقیقتر، استقرار مجدد ارتش اشغالگر در نوار غزه در طول دوره آتشبس؛ و تضمین آتشبس کامل، پایان جنگ و عدم از سرگیری خصومتها پس از انقضای آتشبس، حتی اگر توافق نهایی حاصل نشود.
از نظر روششناسی و در رابطه با مذاکرات به طور کلی، و به ویژه این دو موضوع حساس گفته شده، ما مطمئناً با تعلل معمول اسرائیل روبرو هستیم، که سقف مطالبات را بسیار بالا میبرد، سپس آن را پایین میآورد و این را به عنوان یک امتیاز یا عقبنشینی جلوه میدهد. این امر در اصرار اسرائیل بر حفظ کریدور موراگ یا صلاح الدین (فیلادلفیا ۲) که نوار غزه جنوبی را به دو قسمت تقسیم میکند و شهرهای رفح و خان یونس را از هم جدا میکند، مشهود است. این امر واقعاً تاکتیک معمول مذاکره اسرائیل را برای منحرف کردن توجه از تحقق «فیلادلفیا ۱» آشکار میکند.

همین تاکتیک در «فیلادلفیا ۱» نیز دنبال شد، با بالا بردن سقف مطالبات که این بار مربوط به حفظ یک نوار امنیتی به عمق سه کیلومتر در اطراف آن، در منطقه حائل در مرز غزه بود. این نوار تا عمق شهر رفح امتداد دارد و به خیابان مرکزی آن (خیابان البحر) میرسد که از شرق به غرب امتداد دارد و شمال و جنوب آن را نیز به هم متصل میکند. در اینجا نیز سقف مطالبات بالا و سپس پایین آورده شد و به عنوان یک امتیاز به تصویر کشیده شد و توافق برای ماندن در عمق ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر، از سوی دیگر، تاکتیک مذاکره برای تداوم ایده عدم بازگشت به خطوط ژانویه-مارس را آشکار میکند، جایی که منطقه حائل تقریباً ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ متر در عمق نوار غزه امتداد داشت.
مسئله منطقه حائل
مسئله منطقه حائل نیازمند بررسی دقیق است، زیرا تقریباً یک ششم مساحت نوار غزه را در توافق ژانویه تشکیل میداد، توافقی که در اول مارس متوقف و در اواسط مارس عملاً نقض شد. جنگ بار دیگر ادامه یافت و مساحت منطقه حائل را در عرض چهار ماه تقریباً دو برابر کرد و یک سوم مساحت نوار غزه را در برگرفت.
منطقه حائل در امتداد مرزهای نوار غزه از بیت حانون و بیت لاهیا در شمال تا رفح و خان یونس در جنوب امتداد دارد و پس از تخریب و تبدیل این منطقه به زمینهای سوخته و باز، کمکهای انسانی آن را قطع میکند. توافق ژانویه همچنین مبنایی برای استقرار مجدد ارتش اسرائیل در نوار ویران شده ایجاد کرد. این میزان در چهار ماه گذشته و از زمان از سرگیری جنگ تقریباً دو برابر شده و یک سوم از مساحت نوار غزه را فرا گرفته است.
شاهد این مدعا این است که طبق تاکتیکهای متعارف مذاکرات اسرائیل، بازگشتی به خطوط توافق ژانویه وجود نخواهد داشت. به احتمال زیاد با چیزی روبرو خواهیم شد که میتوان آن را خطوط ژانویه پلاس نامید. راهحلی بین ۱۶ تا ۳۵ درصد پیدا خواهد شد و منطقه حائل شاید حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد باشد.

این بدان معناست که با خطوط جدیدی روبرو خواهیم شد که میتوانیم آنها را خطوط ژوئیه بنامیم که در صورت از سرگیری جنگ پس از انقضای آتشبس دو ماهه، حتی پس از یک دوره انتقالی، همانطور که در توافق ژانویه اتفاق افتاد، دوباره مورد مذاکره قرار خواهند گرفت.
دومین نکته مورد اختلاف در مذاکرات که باید به طور جدی مورد بررسی و رسیدگی قرار گیرد، مربوط به تضمینهای پایان جنگ و عدم بازگشت به آن پس از آتشبس دو ماهه است، حتی اگر در آن دوره به توافق نهایی دست پیدا نشود. کلمه «نهایی» در اینجا تکاندهنده به نظر میرسد و بیانگر واقعیت دردناک فعلی برای فلسطینیها است.
«روز بعد»
در مورد توافق نهایی برای توقف جنگ در نوار غزه یا آنچه به عنوان اصطلاح «روز بعد» شناخته میشود، باید گفت تفاوت قابل توجهی در دیدگاههای دو طرف وجود دارد، زیرا «بنیامین نتانیاهو» عمداً دیدگاه خود را برای روز بعد ارائه نمیدهد و حتی از نظر تئوری، درها را برای کوچ اجباری، شهرکسازی و حتی اشغال کامل نوار غزه باز نگه میدارد. حماس هم با توجه به تمایل عمیق خود برای ماندن در قدرت و بازگشت به عصر ۶ اکتبر ۲۰۲۳، دیدگاه روشن و صریحی برای روز بعد ندارد. از سوی دیگر، رهبری رسمی فلسطین (تشکیلات خودگردان) فاقد اعتبار، اعتماد و شاید مشروعیت برای ارائه دیدگاه خود برای روز بعد، بر اساس یک درک عمومی ملی، طبق یک نقشه راه منطقی و واقعبینانه است. نقشهای که شامل یک دولت توافقی، پایان دادن به دودستگی، اتحاد نهادها، بازسازی و برگزاری انتخابات عمومی پس از یک دوره بهبودی معقول و عملی و جلب حمایت جهان عرب و جامعه بینالمللی باشد.
در نهایت و به طور خلاصه باید گفت ما با یک تاکتیک متعارف اسرائیلی روبرو هستیم که عمداً مذاکرات را در جزئیات مربوط به تبادل زندانیان، کمکها و خطوط استقرار مجدد غرق میکند. در بهترین حالت، حتی اگر توافقی در مورد پایان جنگ و خروج از نوار غزه ویران شده حاصل شود، هیچ صحبتی از یک افق سیاسی جدی به سوی یک راه حل عادلانه، جامع و پایدار برای مسئله فلسطین نخواهد بود. بلکه، این بازگشتی با کمی بهروزرسانی به عصر ۶ اکتبر خواهد بود - یک روز قبل، نه یک روز بعد. این به معنای ادامه اشغال، محاصره، تفرقه و جدایی از کرانه باختری است، در حالی که نوار غزه همچنان درگیر روند بهبودی و بازسازی خود است که طبق برآوردها و هشدارهای سازمان ملل متحد، سالها و دهههای بسیار طولانی، طول خواهد کشید.
انتهای پیام
نظرات