به گزارش ایسنا، رژیم صهیونیستی دیگر فقط با زور نظامی پیش نمیرود، بلکه با قرارداد، تجارت و فناوری اشغال را گسترش میدهد. توافقهایی مثل توافق ابراهیم باعث نفوذ اقتصادی و امنیتی تلآویو در منطقه شدهاند. این نفوذ منجر به گسترش شهرکها، آواره شدن مردم و فشار به کشورهای عربی برای عادیسازی شده است. صهیونیستها نه فقط زمین، بلکه استقلال کشورهای عربی را هم از بین میبرند.
نشریه بینالمللی «کریدل» در مطلبی تحت عنوان «صهیونیسم بدون مرز؛ الحاق و عادیسازی بهعنوان ابزارهایی برای بهزیرکشیدن اعراب» مینویسد: «پروژه استعماری تلآویو جاهطلبیهای "اسرائیل بزرگ" را با نفوذ "اسرائیل عظیم" در هم آمیخته است؛ با الحاق سرزمینها و بازتعریف حاکمیت همسایگان عرب.»
چهار هفته پس از آنکه رژیم صهیونیستی توافقهای ابراهیم با امارات و بحرین را با میانجیگری آمریکا در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ امضا کرد، شورای عالی برنامهریزی تلآویو با ساخت ۴۹۴۸ واحد جدید شهرکنشین در کرانه باختری اشغالی موافقت کرد. آن هم بدون هیاهوی عمومی، بدون ورود تانکها و فقط امضاهایی که اشغال را یک لایه دیگر گسترش دادند.
موج اول توسعه، بهآرامی پیش رفت و با زبان «صلح» مشروعیت یافت.
رسانه تحلیلی مینویسد، این ترتیب بهطور عمدی منطق اصلی گسترش صهیونیسم را بازتاب میدهد؛ «زمانی که منطقه تسلیم شود، عادیسازی کن؛ وقتی جهان چشم برهم نهد، استعمار کن.»
هر جا که ممکن باشد، ارتش رژیم اشغالگر مستقیماً زمین را تصرف میکند و هرجا که مقاومت یا نظارت مانع این کار شود، دولت اشغالگر با ایجاد شبکهای از پیمانهای امنیتی، مسیرهای تجاری و همکاریهای اطلاعاتی، نفوذ خود را بدون حتی یک سرباز یونیفورمپوش گسترش میدهد.
کریدل مینویسد: «این فرمول دوگانه – فتح سرزمین و ادغام هژمونیک – از سال ۱۹۶۷ مبنای راهبرد اسرائیل بوده و امروزه بدون مانع از دره اردن تا ساحل اقیانوس اطلس امتداد یافته است.»

۲ مسیر، یک هدف؛ تسلط صهیونیستی از رود اردن تا اقیانوس اطلس
«اسرائیل بزرگ» نماد جاهطلبی استعمارگرانه شهرکنشینان برای الحاق، سکونت و جذب سرزمینهای فلسطین تاریخی و فراتر از آن است. این ایده در دیدگاه صهیونیستیِ سلطه یهود بر آنچه «سرزمین مقدس اسرائیل» نامیده میشود، ریشه دارد.
در مقابل، «اسرائیل عظیم» طرحی امپریالیستی است برای سلطه بر منطقه از طریق نیروهای نیابتی، اهرمهای اقتصادی و همپیمانیهای امنیتی.
وبگاه تحلیلی مینویسد: «هر جا که اشغال پرهزینه باشد، تلآویو به اعمال نفوذ روی میآورد و از طریق توافقها، بیثباتسازی یا اجبار، حاکمیت همسایگان را بازتعریف میکند. اسرائیل بزرگ زمین را میبلعد. اسرائیل عظیم استقلال را از میان میبرد. این ۲ در واقع یک پروژهاند. ادبیات صهیونیستی این را بهروشنی بیان میکند.»
«زئیو ژابوتینسکی» بنیانگذار صهیونیسم تجدیدنظرطلب، خواستار حاکمیت بر سراسر فلسطین تحت قیمومیت و شرق اردن بود – «اسرائیل بزرگ در دو سوی رود اردن» – و هرگونه مصالحه با اعراب را رد میکرد.
او در کتاب «دیوار آهنین» (۱۹۲۳) اعلام کرد که تنها یک نیروی یهودی سازشناپذیر میتواند اعراب را وادار به تسلیم کند: «استعمار صهیونیستی، حتی در محدودترین شکل خود، یا باید متوقف شود یا برخلاف خواست مردم بومی به اجرا درآید.»
«دیوید بنگوریون» نخستوزیر نخست رژیم اشغالگر و رهبر صهیونیسم کارگری، در سال ۱۹۳۷ علناً طرح تقسیم را پذیرفت، اما در خفا آن را «نه پایان، بلکه آغاز» توصیف کرد.
او در نامهای به پسرش نوشت که ایجاد یک دولت یهودی در بخشی از سرزمین، پروژه صهیونیستی را تقویت کرده و بستری برای «رهایی کل کشور» خواهد بود.
او در جلسه ژوئن ۱۹۳۸ هیئت اجرایی «آژانس یهود» گفت: «پس از تشکیل یک ارتش بزرگ... ما تقسیم را لغو خواهیم کرد و به سراسر فلسطین گسترش خواهیم یافت.»

نقشه صهیونیستی؛ نفوذ از قاهره تا دمشق با نام صلح
رهبران اولیه صهیونیست مرزها را پایانی نمیدیدند، بلکه آنها را مراحلی گذرا تلقی میکردند.
در دو دهه نخست، رژیم صهیونیستی توان نظامی یا حمایت غربی لازم برای گسترش فراتر از مرزهای ۱۹۴۹ را نداشت. رویارویی مستقیم با کشورهای عربی خطر فاجعه را در پی داشت. در عوض، تلآویو دکترین نفوذ در حاشیه را بهعنوان راهبردی پنهان بنیان نهاد.
این رسانه مینویسد که رژیم صهیونیستی از طریق «دکترین حاشیه»، روابط پنهانی با کشورهایی غیر عرب و اقلیتهای تحت ستم برقرار کرد؛ از جمله ایران دوران پهلوی، ترکیه، گروههای کُرد در عراق و جداییطلبان مسیحی در سودان.
این راهبرد ضمن ایجاد هرجومرج در میان رقبای عرب رژیم صهیونیستی، نفوذ تلآویو را در نقاط راهبردی غرب آسیا و آفریقا تثبیت کرد. بهتازگی هم رژیم اشغالگر به جامعه دروزی در جنوب سوریه نزدیک شده تا در بحبوحه بیثباتی جدید، همین راهبرد را تکرار کند.

راهرویی به سوی استعمار؛ از عادیسازی تا استحاله اقتصادی و امنیتی
ادغام رژیم صهیونیستی در جهان عرب، اکنون بیش از هر زمان دیگری تعمیق یافته است.
رسانه تحلیلی مینویسد که تلآویو با استفاده از روند عادیسازی، دشمنان پیشین را به شرکای اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی تبدیل کرده است.
در حالی که مصر و اردن نخستین کشورهایی بودند که با توافقنامههای «کمپ دیوید» و «وادی عربه» روابط را رسمی کردند، این «توافقهای ابراهیم» بود که دروازهها را گشود. پس از آن، سیلی از توافقات فناورانه، انتقال سلاح و همکاریهای تجاری، رژیم اشغالگر را به خلیج فارس پیوند داد.
تا سال ۲۰۲۳، تجارت رژیم صهیونیستی با امارات به سالانه سه میلیارد دلار رسید. این رقم در سال بعد ۱۱ درصد افزایش یافت، حتی در حالی که رژیم صهیونیستی نسلکشی در غزه را پیش میبرد.
«لیرون زاسلانسکی» کنسول رژیم صهیونیستی، روابط تجاری میان ابوظبی و تلآویو را «در حال رشد» توصیف کرد و گفت: «ما سال ۲۰۲۴ را با ۳.۲۴ میلیارد دلار به پایان رساندیم، بدون در نظر گرفتن نرمافزار و خدمات.»
در سال ۲۰۲۲، مراکش به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار سامانه دفاع هوایی باراک MX اسرائیلی خریداری کرد. رباط همچنین با شرکت صهیونیستی «بلوبرد» همکاری کرد تا به نخستین تولیدکننده پهپاد در غرب آسیا و شمال آفریقا تبدیل شود.
وبگاه تحلیلی مینویسد که این وضعیت «راهروی نفوذی» ایجاد کرده که به تلآویو دسترسی به بازارهای جدید، مسیرهای هوایی و دریایی، و فضاهای اطلاعاتی از کازابلانکا تا خورفکان را میدهد.

استعمار نرم؛ تسخیر اقتصادی و امنیتی بهجای توپ و تانک
در میدان، جنگ همچنان ادامه دارد. در حالیکه تجارت رونق میگیرد، استعمار سرعت میگیرد.
در سال ۲۰۲۳، کابینه راستگرای افراطی بنیامین نتانیاهو با ساخت ۱۲ هزار و ۸۵۵ خانه شهرکنشین موافقت کرد که این رکوردی در هر دوره ششماهه به حساب میآمد.
بیش از ۷۰۰ هزار شهرکنشین اکنون در کرانه باختری و قدس شرقی سکونت دارند. این رقم از اوایل دهه ۱۹۹۰ هفت برابر شده است.
در ماه مه ۲۰۲۵، «یسرائیل کاتس» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی تأیید کرد که کابینه با ساخت ۲۲ شهرک جدید در کرانه باختری – شامل چند پایگاه غیرمجاز پیشین – موافقت کرده است.
کاتس با اشاره به نام عبری کرانه باختری، این اقدام را برای «تقویت تسلط بر یهودا و سامره» و «جلوگیری از تشکیل کشور فلسطینی» ضروری خواند.
این شهرکها تصادفی نیستند.
این شهرکها با جادههای ویژه یهودیان بههم متصلاند، توسط ارتش اشغالگر محافظت میشوند و بهگونهای راهبردی طراحی شدهاند تا کرانه باختری اشغالی را به محلههای فلسطینی منزوی تقسیم کنند.
رسانه تحقیقی مینویسد که این الحاق در عمل است؛ شبکهای از واقعیات غیرقابل بازگشت که بنیان سرزمینی هرگونه کشور آینده فلسطینی را از بین میبرد، بدون اینکه تبعات بینالمللی الحاق رسمی را در پی داشته باشد.
«منطق» گسترش فراتر از فلسطین هم جاری شده است.
در سوریه، تلآویو اکنون ۲۵۰ کیلومتر مربع از مناطق قنیطره، ریف دمشق و درعا را در اختیار دارد؛ سرزمینی که در جریان سقوط حکومت بشار اسد به دست شورشیان القاعدهای هیئت تحریر الشام افتاد، همان گروهی که اکنون قدرت را در دمشق در دست دارد.
رهبری هیئت تحریر الشام برعهده «ابومحمد جولانی» سرکرده پیشین القاعده بود. پس از کنار زدن اسد، جولانی نام واقعیاش «احمد الشرع» را به کار گرفت و عملاً رئیس سوریه شد.
در لبنان، نیروهای رژیم صهیونیستی بر ۳۰ تا ۴۰ کیلومتر مربع از جمله مزارع شبعا، تپههای کفرشوبا و نیمه شمالی روستای غجر تسلط دارند. پایگاههای بیشتر و مناطق حائل نیز در امتداد خط آبی موسوم به مرزی گسترش یافتهاند.

بازتعریف اشغال
وبگاه تحلیلی کریدل مینویسد، گسترش رژیم صهیونیستی، امروزه دیگر محدود به بولدوزر و سرباز نیست؛ بلکه از مسیر تجارت، فناوری و قراردادها انجام میشود. اما اشتباه نکنید؛ «عادیسازی جایگزین اشغال نشده؛ بلکه آن را ممکن و سریعتر کرده است.»
هر قرارداد اماراتی، هر خط تولید پهپاد مراکشی و هر دستدادن بحرینی، ظرفیت تلآویو برای تعمیق حضور نظامی و یهودیسازی زمینهای بیشتر را افزایش میدهد.
همچنین برنامههایی برای دو برابر کردن تعداد شهرکنشینان در ارتفاعات جولان و استقرار یگانهای زرهی در امتداد منطقه غیرنظامی در دست اجراست.
پیامدهای این اقدامات، منطقه را دچار بیثباتی کرده است.
مصر ساخت دیواری بتنی در مرز خود با غزه را آغاز کرده تا برای جابجایی گسترده یا گسترش درگیری آماده شود. اردن با تهدیدی موجودیتی در دره اردن مواجه است، جایی که گسترش شهرکسازی در حال کوچاندن بادیهنشینان و تخلیه منابع آب زیرزمینی است.
سوریه و لبنان همچنان در محاصره مواضع مستحکم رژیم صهیونیستی قرار دارند و هر دو کشور با فشار فزاینده واشنگتن برای عادیسازی روابط مواجهاند.
وبگاه کریدل در پایان مینویسد: «اسرائیل بزرگ» زمین عربی را میبلعد. «اسرائیل عظیم» تصمیمگیری عربی را مستعمره میکند. یکی مرزها را میبلعد، دیگری حاکمیت را.
انتهای پیام
نظرات