کودتای ۲۸ مرداد، کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا بر ضد دولت محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید و در پی موفقیت کودتا و سقوط کابینه دوم دولت ملی دکتر مصدق، سرلشکر فضلالله زاهدی عهدهدار تشکیل کابینه جدید شد.
دکتر مصدق پس از کودتا، در دادگاه نظامی محاکمه شد و علیرغم دفاعیه مستندی که از کارها و دیدگاههای خود ارائه کرد، به سه سال زندان محکوم شد. پس از تحمل سه سال زندان، به دستور محمدرضا پهلوی، مصدق به ملک خود در قلعه احمدآباد تبعید شد و تا پایان زندگی زیر نظارت شدید دولت در انزوا زیست؛ تا اینکه سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بر اثر بیماری سرطان در ۸۴ سالگی چشم از جهان فروبست. حسین فاطمی، وزیر امور خارجه دولت مصدق نیز به اعدام محکوم و تیرباران شد.
آمریکا و انگلستان برای برکناری مصدق طی مدتی طولانی به طرق و وسایل سیاسی(عمدتاً شاه و مجلس) متکی بودند. اما پس از قیام ۳۰ تیر و حمایت مردم از مصدق به این نتیجه رسیدند که برکناری قطعی و دائمی او از صحنه قدرت جز از طریق یک کودتای تمامعیار نظامی امکانپذیر نیست. اگرچه ریزهکاریهای آخری این کودتا تا اواخر سال ۱۳۳۱ هنوز قطعی و نهایی نشده بود، اما این دو کشور بلافاصله پس از بازگشت پیروزمندانه مصدق به قدرت در تابستان ۱۳۳۱ به فکر کودتا افتادند. برای رسیدن به این هدف، هر یک از این دو کشور امکانات و آوردههای ویژه خود را روی میز قرار دادند که البته همه آنها را هم با یکدیگر ردوبدل و برای یکدیگر رو نمیکردند.
سازمان جاسوسی آمریکا موسوم به «سیا» دو کارشناسِ اصلی دانشگاه دیده برای ایران داشت. یکی «دونالد ویلبر» و دیگری «ریچارد کوتام». ویلبر که غالباً او را بهعنوان یک جاسوس محترم توصیف میکنند یک افسر اطلاعاتی حرفهای بود.
در همان حال «سیا» و «ام. آی. سیکس» زمینه یک کودتا را میچیدند و دولتهای آنها در پشت صحنه برای تشدید فشارهای اقتصادی به ایران در همکاری با یکدیگر فعالیت میکردند. آنان با تبلیغات و هیاهوی بسیار از طریق بانک بینالمللی یک پیشنهاد نهایی سازش به ایران ارائه کردند که خودشان هم میدانستند غیرقابل قبول است.
انگلستان برای فشار بر ایران «امپریال بانکِ» خود را بست و محدودیتهای موجود در صادرات و نقل و انتقالات استرلینگ را افزایش دادند و شرکتهای خارجی را تشویق به نخریدن نفت ایران کرده و تهدید کردند هر کشتی نفتکشی که از ایران حرکت کند، توقیف خواهند کرد.
مصدق نیز برای مقابله با فشارهای اقتصادی و تحریم اقتصادی یک بودجه بدون نفت را تدوین کرد. او حقوق کارکنان دولت را کاهش داد و طرحهای عمرانی را به تعویق انداخت، واردات کالاهای لوکس را محدود کرد، اوراق قرضه دولتی منتشر کرد و اسکناسهای بانکی چاپ کرد که در نتیجه ارزش پول ملی کاهش یافت.
انگلیسیها واقعاً انتظار نداشتند که فشارهای اقتصادی، دولت ایران را درهم شکند، اما امیدوار بودند که با افزایش کمبودها و مشکلات، برخوردهای داخلی را تشدید و آنها را وخیمتر سازند.
«سیا» و «ام. آی. سیکس» عملیات مشترک خود را «آژاکس» نام نهادند. یک مورخ انگلیسی یادآور میشود که آژاکس فقط نسخه اصلاح و تکمیل شده یک طرح قبلی «ام آی سیکس» به نام «چکمه» بود. این اسامی نکات زیادی را در مورد ذهنیت این دو سازمان برملا میکند. طرح کودتا علیه دولت مصدق از دو قسمت تشکیل میشد. نخست آشوب برای بیثبات کردن دولت و آنگاه یک کودتای نظامی به معنای عرف کلمه برای سرنگونی دولت. «ویلبر» شخصاً مسئول جنبه روانی این جنگ اعصاب بود. او در تبلیغات سیاه و سفید تخصص داشت. تبلیغات سیاه اطلاعاتی نادرست و ساختگی است که عمداً و آگاهانه برای گمراهی مخاطب طراحی شده است. ویلبر به خود میبالد که وظیفه او تضعیف دولت از هر طریق ممکن و دامن زدن به نارضایتی افکار عمومی برعلیه مصدق بود.
یک بخش مهم و حساس طرح، برجستهسازی و تأکید بر تهدیدی بود که ادعا میشد از طرف کمونیستها وجود دارد. از جمله ادعاهای آنان ارتباط حزب توده با جبهه ملی، بزرگنمایی گردهماییهای حزب توده، جعل اسنادی که ثابت میکند این حزب در دولت نفوذ کرده است، ادعای اینکه حزب توده دارد خود را برای یک کودتای موفق آماده میکند و اخطار در این زمینه که مصدق دانسته یا ندانسته، عمداً یا سهواً راه را برای ادغام ناگزیر ایران در بلوک شوروی هموار میکند. مقالات خبری متعددی از این جنس را بهطور ثابت در روزنامههای انگلستان، آمریکا و ایران درج میکردند.
اگرچه سیاستسازان آمریکایی و انگلیسی در اظهارات علنی خود در عرصه عمومی بهراحتی از تهدید کمونیسم سخن میگفتند، اما به نظر میرسد در مذاکرات خصوصیشان در این زمینه با تردید و احتیاط بیشتری اظهار نظر میکردهاند. در همان نخستین جلسه مشترک وزارت خارجه آمریکا و انگلستان طرفین متفقاً بر این نظرند که وضعیت حاضر حاوی هیچ عنصر تحریک کنندهای از سوی روسیه نیست و نباید در درجه اول آن را بخش فوری و کوتاهمدتی از جنگ سرد تلقی کرد.
وزارت خارجه انگلستان که تهدید کمونیسم را جدی نمیدانست به مأموران رسمی خود اینگونه دستور و آموزش میداد«ما باید به آمریکاییها تأکید کنیم که هرچه مصدق بیشتر در قدرت بماند خطر کمونیسم هم بیشتر میشود».
فجیعترین اقدام برای بیثبات کردن کشور در آخرین روز فروردین ۱۳۳۲ صورت گرفت که طی آن هواداران بقایی با مشارکت و دخالت فعال ام. آی. سیکس، سرتیپ محمود افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور و افسرِ مسئول تصفیه نیروهای مسلح را ربودند و با شکنجه او را به قتل رساندند. قاتلان جسد او را که به شکل فجیعی شکنجه شده بود در خارج تهران دفن کردند تا به صغیر و کبیر نشان دهند که دولت حتی قادر نیست از چهرههای برجسته خودش هم محافظت کند.
بخش اصلی و نظامی کودتا اتکای سنگینی به شاه داشت. باید بهوسیله او یک سرپوش قانونی بر روی کودتا بگذارند و مأموران «سیا» و «ام آی سیکس» برای جلب رضایت شاه بهمنظور انجام کودتا تلاش میکردند.
کودتاچیان نقشه کودتای خود را برای روز ۲۵ مرداد تنظیم کرده بودند. عملیات در آخرین ساعات روز ۲۵ مرداد آغاز شد. سه دسته از نیروهای گارد شاهنشاهی به ترتیبی که برنامهریزی شده بود از باغشاه به راه افتادند. سرهنگ نصیری با یک کاروان نظامی مرکب از یک خودرو زرهی، دو جیپ ارتشی و دو کامیون نفربر پر از افراد مسلح گارد، مستقیماً بهطرف خانه مسکونی مصدق حرکت کرد. دسته دوم مرکب از دو کامیون پر از افراد مسلح گارد و جیپ به سمت شمال تهران و خانه تابستانی که ریاحی و برخی از اعضای هیئت دولت(فاطمی، حقشناس و زیرک زاده) در آنجا زندگی میکردند حرکت کرد. دسته سوم به فرماندهی سرتیپ «باتمانقلیچ» و سرهنگ حسین آزموده به سمت تلگرافخانه و ستاد کل ارتش در مرکز تهران راه افتادند. از این سه دسته، فقط دومی میتوانست کاری انجام دهد. این دسته پس از تبادل آتشِ مختصری توانست فاطمی، حقشناس و زیرک زاده را دستگیر کند. به ریاحی اطلاعات محرمانهای رسیده بود و او با شتاب بهطرف ستاد خود حرکت کرده بود.
نصیری هنگام رسیدن به خانه مصدق خود را با یک نیروی بس بزرگتر از نیروی خود مواجه شده بود. کسی که با چهار تانک منتظر او بود سرهنگ ممتاز، فرمانده تیپ دوم کوهستانی بود. اکنون بهجای اینکه نصیری، مصدق را بازداشت کند، مصدق نصیری را بازداشت کرده بود. مصدق، فرمان شاه برای عزل خود را قلابی و فاقد ارزش اعلام و به آن اعتنا نکرد. او استدلال میکرد که شاه بهموجب مقررات قانون اساسی اختیار عزل و نصب نخست وزیران را ندارد و تنها مجلس این اختیار را دارد.
تا ساعت ۰۵:۰۰ صبح فردای آن شب وضعیت عادی به پایتخت بازگشته بود. دولت به حکومتنظامی پایان داد و اعلام کرد ۳۰ قرار بازداشت صادر شده است. نصیری و ۱۴ نفر از اعضای گارد شاهنشاهی بازداشت شده بودند، اما دیگران به رهبری زاهدی، باتمانقلیچ، فرزانگان و پرون، مخفی شده بودند. در همان حال شاه همانگونه که قرار شده بود در صورت شکست کودتا عمل کند، همراه همسر و خلبان شخصی خود با یک هواپیمای کوچک به بغداد پرواز کرد.
سیا، شایعاتی را پخش کرد مبنی بر اینکه افراد بازداشت شده در آستانه اعدام هستند. اما در حقیقت بازداشتیهای کودتای نافرجام ۲۵ مرداد در کنار «شعبان بیمخ» در بازداشتگاهی نگهداری میشدند که سطح مراقبتهای امنیتی آن بسیار پایین بود. همه آنها بهراحتی با دنیای بیرون زندان دسترسی و با آن ارتباط داشتند. روز بعد عده زیادی از طرفداران دولت، در میدان فردوسی و خیابانهای لالهزار، نادری و استانبول شکست کودتا را جشن گرفتند، نام خیابانها را عوض کردند، عکسهای شاه را پایین کشیدند و مجسمه رضاشاه در میدان توپخانه را سرنگون کردند.
بلافاصله پس از ناکامی نصیری در ستادهای «سیا» و «اِم آی سیکس» برخی نتیجهگیری کردند که کل کودتا با شکست روبرو شده است. واشنگتن به «کرمیت روزولت»، مجری کودتا دستور داد که ایران را ترک کند. معاون وزیر خارجه آمریکا با شناخت اندکی که از وضعیت واقعی امور در محل داشت مینویسد «اکنون اگر بخواهیم چیزی را در ایران حفظ کنیم مجبوریم با دید کاملاً تازهای به وضعیت ایران نگاه کنیم و احتمالاً در آغوش مصدق آرام بگیریم».
مصدق در روز ۲۶ مرداد در دیدار با هندرسون- سفیر آمریکا در ایران از نقش ایالات متحده و انگلستان در کودتای نافرجام ۲۵ مرداد انتقاد میکند و هندرسون از وقایع پیش آمده در غیاب او ابراز تأسف میکند، اما تصریح میکند که دولت ایران باید کنترل خیابانها را به دست بگیرد و از تظاهرات طرفداران شوروی جلوگیری و مردم را متفرق کند، چراکه در غیر این صورت آمریکا شاید مصدق را بهعنوان نخستوزیر ایران به رسمیت نشناسد.
مصدق به دام افتاد و دستور رسمی ممنوعیت هرگونه تظاهرات را صادر کرد و به ارتش و پلیس دستور داد سرخهای شورشی را از خیابانها بیرون برانند. این دستور دست ارتش را کاملاً باز میکرد تا نسبت به قدرتمندترین پشتیبانان خیابانی مصدق اقدام قهرآمیز کند و این اشتباه مهلکِ مصدق بود.
کودتاچیان که با دستور دولت، خیابانهای تهران را خالی از طرفداران مصدق میدیدند صبح روز ۲۸ مرداد نقشه خود را به اجر گذاشتند. ساعت ۸:۰۰ صبح دستهای مرکب از ۳۰۰ نفر مسلح به چاقو، سنگ و چماق از جنوب تهران به راه افتاد و از طریق بازار به سمت مناطق شمالی شهر حرکت کرد. سرکرده این دسته فردی به نام «طیب» از دوستان نزدیک شعبان بیمخ بود. «کوتام»، جاسوس آمریکایی که شناخت و اطلاعات دست اولی از کودتا دارد این توصیف را از اوباش خیابانی میکند:«زورخانههای سرکردگان این دارو دستهها، پاتوق این جوانان شرور است که به چاقوکش معروفاند و میتوان آنها را برای هرگونه فعالیت فاسد یا ارعابی اجیر کرد. تردیدی وجود ندارد که بلواگرانی که در ۱۹ اوت ۱۹۵۳ مطابق با ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به خیابانها آمدند و مصدق را از قدرت ساقط کردند ترکیب درهمی از عوامِ بیسواد جنوب تهران بودند».
دارو دسته اوباش به دکههای روزنامهفروشی که نشریات هوادار دولت در آنها وجود داشت حمله و آنها را تخریب کردند و رانندگانی که شعار جاوید شاه را نمیدادند مضروب میکردند و مغازههایی که نمیبستند به غارت تهدید کردند. هنگامیکه اوباش سرگرم غارت بودند فرماندهان طرفدار شاه با تانکهای خود به سمت شهر یورش آوردند.
در ساعت ۰۵:۰۰ بعد از ظهر تانکهایی که افسران شاهدوست آنها را هدایت میکردند و دارو دستههای اوباش خیابانی به سرکردگی شعبان بیمخ به خانه مصدق حمله کردند. سرهنگ ممتاز که از خانه مصدق دفاع میکرد تنها ۳ تانک در اختیار داشت در حالی که کودتاچیان ۲۴ تانک از جمله دو تانک مرگبار «شرمن» در اختیار داشتند.
در حدود ساعت ۱۹:۰۰ بعد از ظهر در حالی که گلولههای تانک بر خانه مصدق میبارید او به ممتاز دستور داد تیراندازی را متوقف کند. خانه شدیداً آسیب دیده بود و در همان حین که مهاجمان آن را غارت میکردند مصدق و ۱۵ نفر از یاران او با بالا رفتن از دیوار وارد خانه مجاور شدند. در این جریان مچ پای زیرک زاده شکست و مصدق هم دچار شکستگی سر شد. مصدق، شایگان، صدیقی، رضوی و سیفالله معظمی به خانه مادر مهندس معظمی که در آن نزدیکی بود رفتند، اما سرانجام بازداشت شدند.
ثریا اسفندیاری، همسر پهلوی دوم در خاطرات خود مینویسد: «بعد از استقرار مجدد نظام سلطنتی، مصدق محاکمه شد. محاکمه او ۴ ماه طول کشید و دادگاه مصدق را به اعدام محکوم کرد. از این نظر که من اصولاً با اعدام مخالفم از شاه پرسیدم: این حکم را اجرا خواهید کرد؟» شاه جواب داد:« نه. من از مصدق نفرت ندارم. احتمالاً اگر او نبود هنوز هم نفت ما دست بیگانگان بود. بهعلاوه صلاح نیست از او یک شهید بسازیم.» شاه، حکمِ مصدق را به ۳ سال حبس تنزل داد.
در برآورد تلفات کودتا، پزشکی قانونی تهران رقم کشتهشدگان را ۴۱ نفر و زخمیها را ۷۵ نفر اعلام کرد، اما سفارت آمریکا ادعا کرد ۷۳ نفر کشته و یکصد نفر مجروح شدهاند.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، عواقب و تأثیرات گسترده بسیاری در دیگر مناطق جهان داشت. این کودتا سیاست سازان آمریکا را جریتر کرد و این نتیجهگیری را در ذهن آنان شکل بخشید که میتوانند در نقاط دیگر دنیا هم دولتهای دردسرساز را بهآسانی سرنگون کنند. در سالهای بعدی سیا کودتاهای دیگری را در گواتمالا، اندونزی و شیلی انجام داد که بهطور چشمگیر و آشکاری شبیه کودتای ایران بود.
*منابع
-آبراهامیان، یرواند(۱۳۹۲):کودتا ۱۳۳۲ سیا و ریشههای روابط ایران و ایالاتمتحده در عصر جدید، ترجمه ناصر زرافشان، موسسه انتشارات نگاه، تهران.
-قانعی، سعید(۱۳۸۶): خاطرات ملکه ثریا، انتشارات افراسیاب، تهران.
انتهای پیام
نظرات