سعید پورعلی در این یادداشت آورده است: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تنها یک نقطه در گذر تاریخ نیست؛ رویدادی است که لایههای متعددی از مبارزه پنهان و آشکار میان یک ملت مستقل و شبکه پیچیده نظام سلطه را برملا میکند. این حادثه نمونه کامل جنگ ترکیبی است؛ جایی که عملیات رسانهای و روانی، نفوذ عوامل داخلی، عملیات اطلاعاتی سازمانیافته و وابستگی دانشی و مالی به قدرتهای مسلط، همچون چهار ستون اصلی، ساختار کودتا را شکل دادند و دولت ملی را به زانو درآوردند. برای دولت و جامعه امروز ایران، شناخت دقیق این چهار ستون نه یک موضوع تاریخی، که یک ضرورت امنیتی و راهبردی است.
در آن روزگار، عملیات رسانهای علیه دولت مصدق از ماهها قبل از کودتا آغاز شده بود. روزنامهها و نشریات متعدد، که بسیاری از آنها مستقیم یا غیرمستقیم از منابع مالی سفارتخانههای غربی تغذیه میشدند، با تکرار مستمر اتهامات، تصویر نخستوزیر را به چهرهای ناکارآمد، خودرأی و حتی خطرناک برای آینده کشور بدل کردند. این همان راهبردی است که امروز نیز در میدان افکار عمومی دنبال میشود: القای بیکفایتی مسئولین منتخب از طریق موجسازی خبری، بهرهگیری از شایعات ساختگی و برجستهسازی نقاط ضعف، حتی اگر به بزرگنمایی و تحریف واقعیت متوسل شوند. درس نخست برای امروز این است که دولتها باید همزمان با اقدامات عملی، خطوط دفاعی قدرتمندی در عرصه رسانه ایجاد کنند تا در برابر جنگ روانی دشمن مقاوم بمانند، و جامعه نیز به سواد رسانهای مجهز شود تا در دام روایتسازی هدفمند نیفتد
نفوذ و شبکههای خودفروخته داخلی، دومین ستون بنیانبرانداز کودتای ۲۸ مرداد بود. این شبکه، طیفی ناهمگون از سیاستمداران، فرماندهان نظامی، چهرههای مذهبی وابسته و نیروهای میدان شهری را شامل میشد که هر یک به دلایلی، از طمع مالی تا جاهطلبی سیاسی و اختلافات شخصی، به بازوی داخلی نظام سلطه بدل شدند. واقعیت تلخ این است که اگر این حلقه درونی نبود، حتی پیچیدهترین برنامههای طراحیشده از سوی سیا و امآی۶ نیز به بار نمینشست. برای امروز، پیام روشن است: دولتها باید علاوه بر مقابله با فشار خارجی، مراقب رخنههای داخلی باشند؛ از انتصابها تا ساختارهای حساس امنیتی و اقتصادی، هر کجا که منافذ نفوذ باز بماند، روزی میتواند به شریان حیاتی کشور بدل شود که دشمن از آن برای اجرای نقشههای خود استفاده کند.
سومین پایه، عملیات اطلاعاتی خارجی بود که در پرونده کودتا با نام عملیات TPAJAX ثبت شده است. این عملیات نمونهای کمنظیر از هماهنگی تاکتیکی و استراتژیک میان چند سرویس جاسوسی غربی بود. از جمعآوری اطلاعات دقیق درباره بازیگران سیاسی و اجتماعی گرفته تا طراحی سناریوهای چندمرحلهای برای ایجاد بیثباتی، همه اقدامات با دقت، منابع مالی فراوان و زمانبندی مناسب انجام شد. این سطح از سازماندهی اطلاعاتی، یادآور این نکته است که نظام سلطه برای حذف یک تهدید جدی، همه ابزارهای ممکن را به کار میگیرد و حتی شکستهای اولیه را با طراحی مجدد جبران میکند؛ همانطور که پس از شکست نخستین تلاش در ۲۵ مرداد، ظرف سه روز نقشه دوم اجرا شد و به نتیجه رسید. اگر امروز دولتها و نهادهای امنیتی بهروز بودن ابزارهای اطلاعاتی، پیشبینی سناریوهای دشمن و هماهنگی کامل در مقابله را بهعنوان یک وظیفه دائمی نبینند، در مواجهه با تهدیدات مشابه آسیبپذیر خواهند بود.
آخرین ستون، وابستگی دانشی و مالی به قدرتهای مسلط، از پیامدهای آشکار ساختار اقتصادی و فنی ایران در آن دوره بود. بخش مهمی از زیرساختهای صنعتی، درآمدهای حیاتی کشور و حتی ظرفیتهای مدیریتی، یا مستقیماً در اختیار شرکتها و مشاوران خارجی بود یا به شدت به واردات و خدمات بیرونی وابسته بود. این وضعیت، اهرم فشاری در اختیار قدرتهای غربی قرار داد تا از مسیر تحریم، قطع همکاریهای فنی و محدودسازی دسترسی ایران به بازارها، بحران را تشدید کنند و جامعه را به سمت پذیرش تغییر سوق دهند. این تجربه، امروز نیز هشداری جدی است؛ کشوری که نیازهای کلیدی خود را از بستری تأمین کند که تحت کنترل دشمنان بالقوهاش است، دیر یا زود با تهدید فشار و باجگیری مواجه خواهد شد. پیشرفت علمی و اقتصاد مقاومتی، نه شعاری تزئینی، بلکه پاسخ ساختاری به همین تجربه تلخ است.
کودتای ۲۸ مرداد نشان داد که هیچیک از این چهار ستون بهتنهایی نمیتواند یک دولت را سرنگون کند، اما ترکیب آنها، چنان اثربخش عمل میکند که حتی دولتی با پشتوانه قوی مردمی، در صورت غفلت و عدم آمادگی، میتواند ظرف چند روز فروبپاشد. این همافزایی میان رسانه، نفوذ، عملیات اطلاعاتی و بهرهگیری از وابستگیهای اقتصادی، همان چارچوبی است که امروز با عنوان «جنگ ترکیبی» شناخته میشود و نمونههای معاصر آن را میتوان در رخدادهای کشورهایی مشاهده کرد که به استقلال واقعی نزدیک شدهاند.
با مرور واقعه کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ ، عبرتبرای دولت ها ، روشن و حیاتیاند. باید سازوکاری دائمی برای رصد و خنثیسازی جنگ روانی دشمن ایجاد و تقویت شود؛ نهفقط به شکل مقابله مقطعی، بلکه بهصورت یک خطمشی مداوم و فعال. باید ساختارهای حساس کشور در برابر نفوذ و جذب نیروهای خودفروخته بیمه شوند و کسانی که در لایههای میانی و تصمیمساز حضور دارند، تحت آموزشها، ارزیابیها و کنترلهای مستمر قرار گیرند. در حوزه اطلاعات، لازم است علاوه بر افزایش سطح فناوری و تحلیل دادهها، سناریونویسی پیشدستانه و شبیهسازی بحران بهعنوان یک کارکرد مستمر دنبال شود. و نهایتاً، خودکفایی علمی و کاهش وابستگی به منابع مالی و فنی خارجی، باید بهعنوان بنیان امنیت ملی دیده شود، نه صرفاً یک پروژه اقتصادی.
برای جامعه نیز پیام این واقعه کمتر از دولتها نیست. ملت ایران باید بداند که دشمن برای غلبه بر اراده جمعی، گاه از تانک و توپ استفاده نمیکند، بلکه ذهنها و روانها را هدف قرار میدهد. هر فرد با ارتقاء سواد رسانهای و شناخت نشانههای جنگ روانی، میتواند بخشی از این خط دفاعی باشد. آگاهی از تاریخ، مطالعه اسناد و شناخت روشهای نفوذ، جامعه را در برابر تکرار سناریوهای مشابه ایمن میکند.
۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آینهای است که اگر به آن با دقت بنگریم، چهره امروز جنگها و مداخلات سیاسی را با وضوح میبینیم. این واقعه، هم هشدار است و هم راهنما؛ هشدار از آن رو که میگوید دشمن برای رسیدن به هدف از هیچ ابزار و همپیمانی فروگذار نمیکند، و راهنما از آن رو که نشان میدهد ملت و دولتی که از تجربهها درس بگیرند، میتوانند دست برتر را در بازی حفظ کنند. فردا متعلق به کسانی است که امروز از ۲۸ مرداد فقط تاریخ نخواندهاند، بلکه آن را به استراتژی ملی و هوشیاری دائمی ترجمه کردهاند.
انتهای پیام
نظرات