این اثر با نگاهی انتقادی به مسئله مهاجرت و بحران هویت، داستان کودکی را روایت میکند که در بیهویتی متولد شده و اکنون در سن تشخیص خوب و بد، نه مادر دارد، نه سرزمین و نه هویت مشخص. کارگردان نمایش معتقد است «این اثر بیش از هر چیز یادآور این نکته است که انسان بودن مهمتر از مرز، زبان و ملیت است».
علیاکبر عطاردی شامگاه پنجشنبه ۲۰ شهریور، در گفتوگو با ایسنا با اشاره به سختیهای آمادهسازی این اجرا گفت: از بهمن سال گذشته تمرینها را آغاز کردیم و اردیبهشت امسال متن برای بازبینی ارسال شد. اما به دلیل مشکلات پیشآمده برای تئاترشهر تبریز، جنگ ۱۲ روزه و نبود سالن، اجرای نمایش به تعویق افتاد. خوشبختانه با حمایت مؤسسه سینما تئاتر امکان اجرا فراهم شد و از این بابت قدردان همراهی مسئولان و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هستم. تئاتر در تبریز بیش از هر زمان دیگری به حمایت و همراهی مردم نیاز دارد.
مهرداد نیکجو، بازیگر نقش «بازپرس»، درباره پذیرش این نقش اظهار کرد: با وجود مشغله زیاد، نتوانستم از این متن و نقش بگذرم. دغدغههایی مثل مهاجرت، که از مسائل امروز جوامع است، برایم آشنا و ملموس بود. سختیها کم نیست اما برای روشن ماندن چراغ تئاتر، به دیده شدن و حمایت مخاطب نیاز داریم.
صدف رحیمی که نقش «زن مهاجر افغانی» را ایفا میکند، گفت: این نقش برایم تجربهای سنگین بود چون در تحقیقاتم دیدم چه رنجهایی بر زنان افغان تحمیل شده است. نمیخواستم تمام بار عاطفی این دردها را وارد بازی کنم، اما تلاش کردم بخشی از واقعیت را به صحنه بیاورم.
نازلی سلیمیان در نقش «مترجم» تأکید کرد: نقش مترجم در نمایش صرفاً ترجمه زبانها نیست، بلکه مفهومی فراتر از کلمات دارد. انسانها در جستوجوی هویت و ارتباط انسانی هستند و نمایش این را بهخوبی برجسته میکند.
نسرین فاتح که نقش «زن مهاجر کورد» را بر عهده دارد نیز گفت: قدرت و پایداری زنی که با فشارهای مهاجرت مواجه است برایم عجیب و جذاب بود. نمایش تأکید زیادی بر زبان دارد و من تلاش کردم مقاومت و درگیری این زن را به تصویر بکشم.
همچنین سودا عبدالعظیمزاده، بازیگر نقش «زن مهاجر لیبیایی»، افزود: از همان ابتدا همه ابعاد این نقش برایم جذاب بود؛ از نگاه و رفتار تا تلاش او برای تطابق با جامعه جدید. در طول تمرینها بیشتر به این شخصیت نزدیک شدم و امیدوارم توانسته باشم حس واقعی آن را منتقل کنم.
اصغر ایزدیجیران، استاد دانشگاه تبریز و مردمشناس، در تحلیل ریشههای اجتماعی نمایش «اوشاق» گفت: این اثر نمایشی دو لایه دارد؛ نخست، روایت تجربه زیسته زنان مهاجر و پناهنده و رنجهایی که متحمل میشوند و دوم، طرح این پرسش بنیادین که در شرایط بحرانی چگونه میتوان تصمیمات اخلاقی گرفت.
وی با بیان اینکه مخاطب باید خود را به جای شخصیتهای نمایش قرار دهد، افزود: قضاوت درباره درست یا غلط بودن تصمیمات این کاراکترها از بیرون ممکن نیست، زیرا مردمشناسی رفتار انسانها را در بسترهای متفاوت بررسی میکند.
ایزدیجیران پیوند مهاجرت با جهان غرب را یکی از محورهای مهم این نمایش دانست و ادامه داد: پناهندگی مسئلهای جهانی است و تنها به ایران و کشورهای همسایه محدود نمیشود. بحرانهایی که غرب در ارتباط با شرق ایجاد میکند، افراد را به کوچ اجباری وامیدارد، در حالی که همان غرب چهرهای مثبت از خود در زمینه پناه دادن به مهاجران میسازد و صورت مسئله را پنهان میکند.
وی درباره یکی از پایههای نمایش «اوشاق» گفت: ارتباط بازپرس، بهعنوان نماد نظام اداری و سیاسی، با زنان مهاجر که برای حقوق انسانی خود تلاش میکنند، از شکافی به نام زبان پر میشود. با این حال، در نهایت بازپرس نیز به دنیای شخصی و رابطهاش با مادر بازمیگردد.
وی پیام اصلی نمایش را چنین توصیف کرد: این اثر ما را به تأمل درباره ارزشها و انتخابهای اخلاقی فرا میخواند و یادآور میشود که در تصمیمات مهم باید به اولویتهای انسانی خود بیندیشیم.
به گزارش ایسنا، نمایش «اوشاق» با صحنهپردازی و طراحی دکور مناسب، بازیهای رئال و باورپذیر و دیالوگهای خوشبیان، موضوعات اجتماعی چون هویت، ملیت، مهاجرت و پناهندگی را به چالش میکشد.
این اثر بهتدریج لایههای مختلف شخصیتها را آشکار میکند؛ از سختیهای زنان مهاجر افغان و کرد تا تلاش هر سه زن برای نگهداری از کودک بیهویت، در حالی که خود درگیر رنجی بزرگتر هستند. تضاد موقعیت کاراکترها، کشمکش دراماتیک نمایش را شدت میبخشد و مخاطب را با پرسشهایی بنیادین روبهرو میکند: «گناه یک کودک چیست که باید قربانی ملیت و قوانین هویتی شود؟»
این نمایش همچنین با پرداختی احساسی و پرتنش، نگاه انسانمحور به حقوق مهاجران را برجسته میکند و یادآور میشود که پیش از هر چیز، «همه ما انسانیم».
انتهای پیام
نظرات