در ۱۴ ماه دوران اسارت کیانوش گلزارراغب، اتفاقات گوناگونی رخ میدهد که هر کدام به نوعی بر روحیه «نوشه» جوان تأثیرگذار است. از شهادت برادرش به دست کومله تا روستا به روستا گرداندن تعداد ۴۰ نفر اسیر و رسیدن به زندان سردشت که آغاز دوران اصلی اسارت است و عشقی که به سرانجام نمیرسد، را شامل میشود و روایتی از پایداری، صبوری و مردانگی نوجوانان و جوانان در دوران دفاع مقدس است.
از ویژگیهای نوشتاری گلزارراغب که در دیگر آثارش نیز رعایت شده است سادگی و روانی متن و اعتماد به ذهن و خاطر خود است که موضوعاتی همچون عشق، شوخی، جنگ، اسارت و ... را با یکدیگر ترکیب کرده و تصویری جدید و متفاوت از ماجراهای جنگ ارائه کرده که آثار وی دلنشین و خواندنی شدهاند.
کتاب «شُنام» دوازده فصل دارد که در ۲۸۰ صفحه همراه با تصاویر در سال ۱۳۸۹ توسط انتشارات سوره مهر به انتشار رسیده است.
فصلهای کتاب شامل کوچ، روی دوش شُنام، یک روز تعطیل، جای خالی برادر، دره بیداد، شیلان، نامه سفارشی، سیگار آزادی، قد کشیدن، پای حرفهای پدر، فردای دیروز، نامهها و عکسها میشود.
فصل ششم کتاب به «شیلان» اختصاص دارد. شیلان دختر یکی از خانوادههایی است که از ترس دموکراتها به کومله پناه آورده بودند و در کنار اتاقکهای به اصطلاح زندان ایرانیها اقامت داشتند. کوملهها میخواستند کیانوش را اعدام کنند اما شیلان با استفاده از زیرکی خودش راه فرار را به کیانوش نشان داده و او را نجات میدهد و رابطهای عاطفی با او برقرار میکند تا اینکه خانواده شیلان از آنجا میروند و نوشه از شیلان بیخبر میشود ...
در مقدمه کتاب آمده است: «آنچه در این کتاب آمده چکیده و فشردهای از خاطرات دوران اسارتم است. اگرچه کوتاه بود؛ اما پس از گذشت ۲۸ سال هنوز هم سایه سنگین آن دوران را بر روح و جسم احساس میکنم.»
راوی در سال ۱۳۴۴ در روستای وندرآباد اسدآباد به دنیا آمده و پدربزرگش نام کیانوش را برایش انتخاب میکند اما به دلیل نامأنوس بودن این نام در محیط روستایی آنان، کیا را حذف کرده و نوشه صدایش میزنند.
در پینوشت فصل دوم کتاب درباره شُنام آمده است: «شُنام به معنی مرز موعود، ارتفاعی است مشرف به شهر بیاره عراق و از سمت راست مشرف به شهر خرمال عراق».
از دیگر آثار کیانوش گلزارراغب کتابهای «عصرهای کریسکان»، «برده سور»، «سیطره» است که کتاب عصرهای کریسکان ادامه شُنام است و تا حدودی تکمیل کننده خاطرات کیانوش گلزارراغب پس از اسارت و آغاز زندگی شخصی راوی است.
انتهای پیام
نظرات