سعید رضادوست، در آیین رونمایی از کتاب «نامه و باران و نور» در دانشگاه فردوسی مشهد، در خصوص روند شکلگیری این اثر اظهار کرد: عنوان فرعی کتاب، بریدهنامههایی از مولانا است. مولانا نامههایی فراوان دارد که شاید خواندنشان برای مخاطب امروزی دشوار باشد. بنابراین از هر نامه، با نگاهی ویژه، رگههای فیروزهای شاعرانه و خاص را بیرون کشیده و کوشیدم تا پرتویی از نور را که از دل قرن هفتم تابیدن گرفته است را به امروز برسانم.
وی افزود: در تدوین این اثر سعی شده است بریدهنامهها به گونهای تدوین شود که گویی مولانا خود، نامهای تازه نوشته است؛ نامهای به ما و انسان امروز. این گزیدهها برای خوانندهای طراحی شدهاند که در شتاب روزگار، تنگحوصله و شتابان است اما هنوز به معنا، دلبسته باقی مانده است.
این نویسنده بیان کرد: در این کتاب، توضیحات و تعلیقاتی آورده شده است تا واژههای دشوارِ متن روشن شود و ریشه همسان این مفاهیم در آثار دیگر مولانا مانند مثنوی و غزلیات شمس نیز آشکار گردد. اگر مولانا صدواندی نامه نوشته، این اثر را شاید بتوان «صدواندی + یک» نامهی او نامید؛ نامهای که خود مولانا مستقیما ننوشته، اما بیتردید، روح او بر آن نشسته است.
رضادوست خاطرنشان کرد: در جامعه ما سنت نامهنویسی از یاد رفته است.به همین دلیل، در روزگار پیامکها و پیامرسانهای شتابان، بازگشت به سنّت و هنر نامهنگاری، به گونهای بازگشت به «تأمل» است.
در ادامه احسان گرایلی، نویسنده و کارگردان تئاتر، پرسشی را مطرح و اظهار کرد: چرا باید انسان مولانا بخواند؟ و چرا فردی چون سعید رضادوست باید بعد از سالها پژوهش، وقت خود را صرف گزینش و بازنویسی نامههای او کند؟ شاید پاسخ در تغییر زاویه نگاه باشد. رضادوست زاویه دید ما را به جهان مولانا تغییر داده و با زبانی تازه، از او سخن گفته است؛ گویی مولانا از نو متولد شده است.
وی با یادآوری خاطرهای از استاد شفیعی کدکنی بیان کرد: روزی با سعید رضادوست و استاد شفیعی قدم میزدیم. استاد پیوسته و با تأکید چندباره به بنده میگفت که باید به مسئله «خراسان فرهنگی» توجه داشته باشیم. این سخن استاد برگرفته از ظرفیت غنی و بینظیر فرهنگی خراسان است و هر بازخوانی از این جنس، معنا و کارویژه خود را دارد و پژواک این معنا، مفهوم و کلام استاد شفیعی کدکنی در مواجهه با همه کشورهای فارسی زبان، برای من مدام تکرار میشود.
این نویسنده و کارگردان تئاتر در ادامه گفت: روزی نیز سعید رضادوست در پاسخ به این پرسش بنده که پیشنهاد نهایی مولانا برای زندگی چیست؟، «مفهوم عشق» را محور اندیشه او دانست. عشق را گاهی مفهومی لوکس و تفننی میدانیم اما به باور من، این مفاهیم کارکردهای عمیق سیاسی و اقتصادی نیز دارند. امروز بزرگترین مهندسی، مهندسی مفهوم است. ما سازه میسازیم، اما مفهوم را کجا میسازیم؟
گرایلی افزود: شاید اگر در گفتوگوهای سیاسی بهجای اشاره به سازههای بزرگ، از مفاهیم فرهنگی سخن بگوییم، احساس کنیم در محیط واقعی خود نفس میکشیم؛ چراکه علوم انسانی زیرساخت انسان است و ما برای جامعه و انسان کار میکنیم.
وی با تأکید بر اهمیت بازخوانی مفاهیم فرهنگی گفت: بازخوانی مضامینی چون عشق، صرفا فانتزی ذهنی نیست بلکه یادآور یک «زیست فرهنگی» است. اگر بخواهیم در نهادهای سیاسی به مفهوم وفاق برسیم، باید مولانا را بخوانیم و درک کنیم.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی استانداری خراسان رضوی در ۱۴ مهر ماه، این نویسنده و کارگردان تئاتر تصریح کرد: از نگاه سعید رضادوست، مولانا برای زیستن یک مفهوم بیشتر ندارد و آن «عشق» است. ما نیز باید بیاموزیم که عشق، مفهومی انتزاعی یا شاعرانه نیست، بلکه میتواند ریشه در سیاست، اقتصاد و اجتماع هم داشته باشد. اگر بهجای رقابت و جدال، از عشق و فرهنگ سخن بگوییم، جامعه به وفاق و توسعه میرسد.
انتهای پیام
نظرات