به گزارش ایسنا، امروز اول آبان چهل و هشتمین سالروز درگذشت پر ابهام و مرموز آیتالله سید مصطفی خمینی در سال ۱۳۵۶ است.
مبارزه
آقا سید مصطفی ورود به عرصههای اجتماعی و سیاسی را با سید مجتبی میرلوحی معروف به نوابصفوی و جمعیت فداییان اسلام در سال ۱۳۲۴ آغاز کرد و همزمان با شروع مبارزات سیاسی امام خمینی با رژیم پهلوی از مهر سال ۱۳۴۱، به صورت جدی و مستمر نقش موثر خود در نهضت امام را ماندگار کرد.
بر اساس اطلاعات و گزارشهای ساواک آقا سید مصطفی در مبارزات ضد رژیم از ارکان اساسی بود. به دنبال دستگیری امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، در رهبری نهضت در شهر قم، نقش به سزایی بر عهده داشت. «تا جایی که با سخنرانی در صحن حضرت معصومه (س) در قم موجب شکل گیری قیام ۱۵ خرداد مردم قم شد.»
به دنبال بازداشت و زندانی شدن امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رفت و آمد سید مصطفی به خانه علما برای پیگیریِ آزادی امام شدت گرفت که در نهایت با افزایش فشار علما، سران رژیم پهلوی حبس امام (س) در زندانهای ارتش را به حصر در منطقه داوودیه و بعد قیطریه تهران تغییر داد.
با شروع حصر خانگی امام، سید مصطفی مسوول انتقال اخبار و گزارشهای عمومی بین امام و علما و مردم شد. سید مصطفی تا جایی به اقداماتش ادامه داد که سپهبد نصیری رییس وقت شهربانی وی را دستگیر کرد و به او هشدار داد: «اگر از فعالیتهای سیاسی دست نکشد، تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت.»
پس از آزادی امام از حصر خانگی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۴۳ و بازگشت ایشان به قم، مبارزات سید مصطفی علیه رژیم پهلوی وارد فاز جدیدی شد. بعد از سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون آمریکایی در تاریخ هشتم تیر ۱۳۴۳ و به دنبال آن دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه، آقا سید مصطفی در نیمه شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ با همراهی مردم خشمناک قم، به منزل علما در قم رفت. رژیم پهلوی که از اقدامات ایشان در جریان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آگاه بود در ساعت ۹ و ۱۵ دقیقه صبح ۱۳ آبان ۱۳۴۳ در بیت آیتالله نجفی دستگیر و به مدت ۵۷ روز در سلول انفرادی زندان قزلقلعه زندانی شد. او از تاریخ ۱۹ تا ۲۸ آبان ۱۳۴۳ به مدت ۹ روز تحت بازجویی ساواک قرار گرفت.
سید مصطفی خمینی در دوران بازداشت برای جلوگیری از خلاء ناشی از فقدان امام خمینی و بلاتکلیفی مقلدان ایشان در نامهای، حجتالاسلام شهابالدین اشراقی را وکیل و نماینده قانونی خود معرفی کرد. او همزمان با این اقدام به دلیل نگرانی از وضعیت سلامت امام از مقامات ساواک درخواست کرد نزد امام به ترکیه برود. ساواک هم که به فکر دور کردن او از ایران و قم و آرام کردن فضای ملتهب اجتماعی آن روزگار بود، با این درخواست موافقت کرد.
سید مصطفی پس از بازگشت به قم و مشورت از رفتن به ترکیه منصرف شد، اما ساواک پس از آگاهی از این تصمیم با وجود تنها ۵ روز فاصله از آزادی او به منزل امام حمله کرد و ایشان را دستگیر کرده و به ترکیه تبعید کرد.
تبعید به شهر بورسای ترکیه دور شدن از فضای مبارزه موجب شد، فعالیت های علمی و آموزشی سید مصطفی نزد امام افزایش معناداری یابد. این وضعیت تا ۱۳ مهر ۱۳۴۴ که امام و سید مصطفی به عراق تبعید شدند، ادامه یافت. سید مصطفی طی ۱۲ سال تبعید به نجف و کربلا، رابط یاران و دوستداران امام و انقلابیون در ایران و امام در عراق بود.
او با انتشار گسترده اعلامیهها و سخنرانیهای امام در خارج از عراق دیدگاهها و اندیشههای ایشان را جهانی کرد همچنین با سفر به لبنان، سوریه و عربستان با طرفداران ایرانی و غیر ایرانی امام پیوند ایجاد کرد و رهنمودهای لازم را به آنان داد و افراد صاحب صلاحیت را به مراکز آموزش نظامی معرفی کرد.
سیدمصطفی با وجود کنترل و نظارت شدید مأموران ساواک بر بیت امام در عراق توانست در سالهای ۱۳۴۲، ۱۳۴۵، ۱۳۵۳ و ۱۳۵۶ برای انجام مناسک حج به عربستان سفر کند و با آزادیخواهان و مبارزان ایرانی و غیرایرانی و مقلدان امام خمینی در این کشور دیدار کرد و اعلامیهها و نامهها و فتاوای امام به آنان را منتقل کرد.
خاطره ترکیه
عروج
اول آبان ۱۳۵۶ یادآور درگذشت پر رمز و راز سید مصطفی خمینی بود. خزان زندگی ایشان که پدرش او را «امید آینده اسلام» دانست، در این روز رنگ واقعیت گرفت. اگرچه ماموران ساواک بارها و بارها امام و پسرش را به مرگِ در تبعید تهدید کرده بودند اما بعد از این مرگ مرموز، امام خمینی نه در سخنانش و نه در پیامها و نوشته هایش هیچگاه از عنوان «شهید» برای گرامیداشت یاد سید مصطفی استفاده نکردند.
سید مصطفی در حالی در ۴۷ سالگی چشم از دنیا فروبست که از ۳۴ سالگی مونس پدر در غربت بود. او با ژرف اندیشی عمیق نسبت به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی بدون کوچکترین ترس و تردیدی بارها و بارها غایت هدفش را این طور به دوستان و نزدیکانش نوید می داد که «در راه آزادی کشته ها خواهیم داد و بالاخره پیروزی ثمره پایداری است.» این جمله به خوبی گواه نگاه او به مسائل سیاسی و مبارزاتی دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بود.
سید مصطفی با استقامت و پایمردی در مسیر اهداف اسلام و انقلاب و بذل جانش پای عهدش ایستاد و نامش را برای همیشه تاریخ در دفتر تاریخ اسلام و جمهوری اسلامی تابان کرد.
واکنش امام و سید احمد
بنا بر نقل قول یکی از یاران نزدیک امام، مدت کوتاهی پیش از رحلت مشکوک سیدمصطفی، دو نفر ایرانی شبی به دیدار او در نجف رفتند و یکی از آن دو به وی هشدار داد: «رژیم شاه برای پیشگیری از سقوط، درصدد است چند نفر را از میان بردارد که یکی از آنها شما هستید.»
در آن شب، سید مصطفی زودتر به خانه رفت. قرار بود ساعت ۱۲ شب میزبانیِ مهمانانی را داشته باشد. از قضا همسر ایشان آن شب بیمار بود و به توصیه سید مصطفی به استراحت مشغول بود به همین دلیل متوجه نشد که مهمان ها چه وقت آمدند و کی رفتند و چه شد اما صبح یکشنبه یکم آبان ۱۳۵۶ وقتی خدمتکار منزل مثل هر روز صبحانه سید مصطفی را به اتاقش برد و در زد، متوجه روشن ماندن لامپ اتاق و بی جواب ماندن اجازه اش شد. در را کمی باز کرد و متوجه شد ظرف غذایش دست نخورده کنار اتاق است. خودِ حاج آقا مصطفی را دید که به صورت سجده خم شده و بی حرکت است.
سید احمد خمینی، برادر کوچکتر اعتقاد داشت برادرش به مرگ غیرعادی از دنیا رفته و به احتمال قوی در اثر مسمومیت به وسیله مأموران رژیم پهلوی شهید شده است. او میگفت: «همین قدر میتوانم بگویم که مصطفی چند ساعت قبل از شهادت، در مجلس فاتحهای شرکت کرد که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دست اندرکار دادن چای و قهوه در مجلس بودند.»
آیتالله سید جعفر کریمی، وصی امام هم که فروردین ۱۳۹۹ چشم از جهان فرو بست در خاطره ای کوتاه از حزن امام خمینی بعد از شنیدن خبر شهادت سید مصطفی، گفت: «امام به محض اطلاع از خبر شهادت سید مصطفی در اعلامیه ای کوتاه نوشتند «در روز یکشنبه ۹ ذی القعدة الحرام ۱۳۹۷ هجری قمری مصطفی خمینی، نور بصرم و مُهجَه قلبم، دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.»
وی با بیان اینکه تنها جمله ای که امام بعد از این حادثه تلخ فرمودند این بود که «مصطفی امید آینده اسلام بود» سپس ادامه داد: امام در یازدهمین روز وفات آن مرحوم که برای تدریس درس تشریف آوردند، در ابتدای سخن فرمودند: «خداوند تبارک و تعالی الطاف خفیه ای دارد و وفات مصطفی یکی از الطاف خفیه الهی بود.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی ۹ روز بعد از به شهادت رسیدن سید مصطفی در دیدار عمومی که با جمعی از روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق داشتند، گفتند: «این طور قضایا مهم نیست خیلی، پیش می آید، برای همه مردم پیش می آید و خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد به ظاهر و الطاف خفیه، یک الطاف خفیه ای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر آن نداریم و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در این طور امور که پیش می آید جزع و فزع می کنیم، صبر نمی کنیم این برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی، اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیه ای که خداوند تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد: «و انه لطیف بعباده» و اطلاع بر آن مسایل داشتیم، در این طور چیزهایی که جزیی است و مهم نیست، این قدر بی طاقت نبودیم، می فهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیتهایی در کار است.»
امام خمینی ۱۲ روز بعد از درگذشت عزیز سفر کردهاش در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۶ در پاسخ به پیام تسلیت جلالالدین فارسی نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی نوشت: «من امید داشتم که این مرحوم شخص خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد ولی «لا راد لقضائه و ان الله لغنیّ عن العالمین. قضای او را هیچ برگرداننده ای نیست. و همانا خداوند از عالمیان بی نیاز است.»
خاطره سید محمود
حجتالاسلام سید محمود دعایی از دوستان صمیمی سید مصطفی اولین نفر بعد از خدمتکار و همسر آقا سید بود که از شهادت ایشان مطلع شد.
وی آن خاطره تلخ را اینگونه تعریف کرد: «امام از شهادت فرزندشان دیرتر با خبر شدند. شاید حدودا دو ساعت بعد از شهادت، خبر مرگ فرزند را شنیدند. برای ما دادن خبری به این ناگواری معضلی به حساب می آمد. تا این که به نظرم رسید سید احمد آقا که در آن زمان در عراق بودند و به حق بازوی توانای امام در ایران به حساب می آمدند و بعد از وفات برادرشان، نقش ایشان را به خوبی ایفا کردند و چون سپری نیرومند در کنار امام به دفاع از آرمان های مقدس ایشان پرداختند، این خبر را به امام بدهد. بنابراین ایشان اولین نفر از اهل بیت امام بودند که از شهادت حاج آقا مصطفی مطلع شدند. پس از شنیدن این خبر، سید احمد آقا با حالت سراسیمه و بشدت افسرده و غم زده وارد منزل می شود. منتهی سعی می کند خودش را از دید پدر دور نگه دارد.
صبح آن روز دوستان از برخی شخصیتهای علمی و محترمین دعوت میکنند تا به عنوان تسلیت و دلگرمی نزد امام بیایند و به نحوی خبر مصیبت بار را به ایشان بدهند. در بین افراد آقایان حاج شیخ حبیب الله اراکی، رضوانی و سید عباس خاتم و کریمی بودند. اینها نزد امام می آیند و افسرده و غمگین مینشینند، به نحوی که امام احساس میکند این مسأله، مسأله معمولی نیست و خبر از یک حادثه سهمگین دارد.
امام ابتدا سراغ حاج احمد آقا را میگیرند و با سکوت ایشان مواجه میشود. به حضار میگویند اگر برای مصطفی اتفاقی افتاده بگویید، من طاقت شنیدن آن را دارم. مجددا از احمد آقا که خارج از اتاق بوده با فریاد سؤال میکند: «چه شده است؟ چه خبر از مصطفی؟
حاج احمد آقا یک مرتبه با صدای بلند گریه میکند و آقایانی هم که در آن جا بودند واکنش نشان میدهند و گریه میکنند و میگویند انالله و اناالیه راجعون. امام متوجه جریان میشوند و سپس به دستشان در حالی که پنجههایش از هم باز بود و به همان شکل روی زمین گذارده بودند خیره میشوند و پس از سه مرتبه لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و سه مرتبه انا لله و اناالیه راجعون گفتن، رو به جمع کرده و می گویند: «چون فوت مشکوک است ۲۴ ساعت صبر کنید.
البته این حکم فقهی است و ما در مورد میتی که مثلاً با حالت اغما و سکته وفات کرده است باید ۲۴ ساعت صبر کنیم تا مطمئن شویم که فوت قطعی است. کسانی هم که با مسائل عرفانی و مسائل معنوی و اخلاقی سر و کار دارند حرکت امام را این طور تفسیر و تشبیه می کنند که امام در آن لحظه با یک حالت توجه و تمرکز به ذات متعال و حالت ملکوتی خاص سعی می کند با خیره شدن به دستش، بر اعصابش تسلط یابد و علاقه و حب فرزندش را برای رضای خداوند از قلبش بیرون بیاورد و به جای آن حب خدا و تسلیم در برابر مشیت خداوند را قرار دهد و راضی به رضای او باشد. بدیهی است که این حالت باعث آرامش می شود و هیچ کس نمی تواند مدعی باشد که امام را در غم شهادت فرزندش گریان دیده است. یعنی امام برای شهادت فرزندش در جمع اشک نریخت.»
آرامگاه
پیکر آیت الله سید مصطفی خمینی بعد از تشییع باشکوه در جوار مرقد مطهر حضرت علی ابن ابیطالب (ع) و در کنار مزار شیخ محمدحسین اصفهانی معروف به کمپانی از فیلسوفان متأخر و نزدیک به آرامگاه آیتالله سید نصرالله بنیصدر پدر سید ابوالحسن بنیصدر اولین رییس جمهور ایران دفن شد.
منابع:
زندگی نامه آقا سید مصطفی خمینی، پایگاه خبری جماران
گوشهای از خاطرات حجتالاسلام سید محمود دعایی؛ ص ۱۵۰-۱۵۲
برشی از کتاب یادها و یادمانها. بخش خاطرات والده مکرمه شهید سید مصطفی خمینی
انتهای پیام
نظرات