این کشورها به عنوان قدرتهای اقتصادی پیشرفته و متحدان استراتژیک واشنگتن، نقش محوری در نظم امنیتی مورد نظر آمریکا در منطقه ایفا میکنند. به طور کلی سفر روسای آمریکا به مالزی، ژاپن و کره جنوبی معمولاً بر محوریت تضمین امنیت در برابر تهدیدهای همسایه شمالی، تقویت پیوندهای اقتصادی عظیم و هماهنگی برای مدیریت بحرانهای بینالمللی میچرخد. با این حال، سبک شخصی و رویکرد ترامپ در دوران ریاست جمهوریاش، به چنین سفرهایی وجهی متمایز و اغلب غیرقابل پیشبینی میبخشد. تحلیلگران معمولاً اینگونه سفرها را نهتنها به عنوان نشانهای از تداوم روابط امنیتی، بلکه به عنوان آزمونی برای سنجش عمق اتحاد و انسجام راهبردی میان واشنگتن و پایتختهای منطقه در برابر تحولات پیچیده ژئوپلیتیک قلمداد میکنند.
نکته قابل تأمل در سفر اخیر ترامپ به شرق آسیا، برگزاری یکی از مهمترین مذاکرات چین و آمریکا در بوسان کره جنوبی بود، نه در چین یا یک مکان خنثی. این انتخاب محل برگزاری، پیامی روشن به پکن ارسال میکند که ایالات متحده برای اعمال فشار بر چین، قصد دارد از قدرت ائتلافهای منطقهای خود استفاده کند. میزبانی کره جنوبی نشاندهنده این است که مسائل مربوط به چین و امنیت منطقهای به هم پیوستهاند و واشنگتن مایل است متحدان آسیایی خود را به عنوان بخشی از استراتژیاش در مقابل پکن درگیر کند.
با این حال، این تور آسیا عملاً به یک سکوی پرتاب برای رسیدن به یک توافق تجاری مهم با چین تبدیل شد که میتوانست پایاندهنده ماهها جنگ اقتصادی باشد. در حاشیه اجلاس اپک، توافق موقت یک ساله کاهش تعرفهها بین آمریکا و چین در نشست بوسان به دست آمد و این سوالات را مطرح کرد که توافق اخیر چه پیامدهای استراتژیکی برای توازن قدرت اقتصادی و رقابت فناوری بین دو کشور در بلندمدت خواهد داشت؟ این توافق که دسترسی آمریکا به عناصر کمیاب را تضمین میکند و نرخ تعرفه کلی چین را از ۵۷درصد به ۴۷درصد کاهش میدهد، بیشتر یک آتشبس شکننده است یا پایهای برای همکاری پایدار؟ آیا در ازای این امتیازات اقتصادی، بدهوبستان پشت پردهای پیرامون مسئله تایوان انجام شده است؟ آیا سفر آسیایی ترامپ تعارضی با شعار «اول آمریکا»ی او ندارد؟
احمد فاطمی نژاد، تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتوگو با ایسنا در خصوص خروجیهای سفر ترامپ به شرق آسیا، اظهار کرد: آمریکا برای خودش نقش کلی در مدیریت امور بینالمللی تعریف کرده است. درست است که شعار اصلی ترامپ «اول آمریکا» است، اما تحقق این شعار به افزایش قدرت و ارتقاء جایگاه آمریکا نیاز دارد. یکی از حوزههایی که میتواند نشاندهنده این قدرت باشد، سیاست خارجی است. یعنی ترامپ احساس میکند در سیاست خارجی هم زمینههایی برای تحمیل اهدافش به دیگران دارد و در همین چارچوب تلاشهایی برای حل و فصل منازعات منطقهای داشته است.
وی با اشاره به حضور ترامپ در نشست آسهآن و به عهده گرفتن نشستی که به میانجیگری کامبوج و تایلند میپرداخت، اضافه کرد: ترامپ با این اقدام نیز به دنبال ارتقاء جایگاه آمریکا در سطح بینالمللی و تقویت نقش مدیریتی ایالات متحده در موضوعات بینالمللی بوده است. هدف از میانجیگری میان تایلند و کامبوج از یک طرف به همان هدف ایفای نقش موثر بینالمللی معطوف است و از طرف دیگر به دغدغههای شخصی ترامپ برای مانور و نمایش قدرت و مباحثی از این قبیل بر میگردد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل ادامه داد: برای مثال ترامپ در سخنرانیهایش مدام میگوید من ۸ جنگ را به پایان رساندم و میخواهد خودش را به عنوان بازیگری که توانایی پایان دادن به جنگها و ایجاد صلح و امنیت بینالمللی را دارد، نشان دهد. لذا تلاش برای میانجیگری میان کامبوج و تایلند به سبب هر دو موضوع ارتقاء جایگاه آمریکا و دغدغههای شخصی ترامپ بوده است.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد با اشاره به سیاست مهار چین به عنوان یکی از اصلیترین راهبردهای آمریکا، عنوان کرد: ترامپ از یک طرف با رایزنیهای منطقهای خود، منطقه شرق آسیا را تماما به چین واگذار نکرده و در تلاش است به وضعیت متحدین و همراهان خود در شرق آسیا، اعضای آسهآن، کره جنوبی و ... سامان دهد و آنها را در کنار خود داشته باشد. نکته جالب این است که توانسته رضایت چین را برای تداوم صادرات فلزات کمیاب مورد نیاز کشورش جلب کند. البته در مقابل ایالات متحده هم قبول کرده است تعرفه کالاهای چینی را کاهش میدهد. لذا در این سفر، ترامپ هم رضایت چین را کسب کرد و هم به وضعیت آشفته اقتصادی کشورش سر و سامان داد.
فاطمینژاد با اشاره به اینکه گفتوگوهای چین و آمریکا در بوسان انجام شد و نه مستقیما در چین، بیان کرد: این موضوع خودش نشانهای از سردی روابط است. وقتی کشورها در روابط دوجانبه مشکلاتی دارند و به هر دلیل روابطشان سرد میشود، اجلاسهای منطقهای و بینالمللی میتواند مکانی باشد که در حاشیه آنها روابط دو جانبه دنبال شود. تبدیل حاشیه اجلاسها به محلی برای تقویت روابط دوجانبه کشورهای عضو یا کشورهای حاضر در اجلاسها، قاعدهای است که بسیار به کار میرود.
وی ادامه داد: بالاخره طی سالهای اخیر تنشهایی میان چین و آمریکا در رابطه با موضوعات مورد اختلاف از مسائل اقتصادی تا موضوعات استراتژیک و نظامی رو به گسترش بوده و همین باعث شده سطح ملاقات بین سران و رفتوآمدهای دوجانبه کاهش پیدا کند. این نشانه سردی روابط دو طرف حداقل در حوزه سیاسی است و از این منظر توافق انجام شده در بوسان قابل تحلیل است. اما ترامپ پس از ملاقاتش با شی جینپینگ و در مسیر بازگشت اعلام کرد در ماههای آینده رئیسجمهور چین از آمریکا دیدار خواهد داشت و ترامپ نیز به چین میرود؛ البته طرف چینی این موضوع را تایید یا تکذیب نکرد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل درخصوص اینکه توافق موقت کاهش تعرفهها بین چین و آمریکا آتشبسی شکننده است یا پایهای برای همکاریهای پایدار، گفت: همه چیز بستگی به تحولات آینده دارد. اگر همان طور که ترامپ گفته، در ماههای آینده ملاقاتهایی بین روسای جمهور چین و آمریکا صورت گیرد، میتوان امیدوار بود این توافقات اثرگذار باشد. اما اگر کماکان مناسباتشان مانند سالهای گذشته سرد باشد و رفتوآمدها در حد حداقلی بماند، چشمانداز روشنی برای این توافق وجود ندارد و به تنشهای جدید منجر خواهد شد.
عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد افزود: ضمن اینکه بخشی از محرکهایی که روی ملاقات ترامپ با رئیسجمهور چین اثر گذاشت، به عواملی خارج از روابط دوجانبه دو کشور از جمله دغدغههای بینالمللی و مسائل مشترکشان در حوزه خاورمیانه، آسیای شرقی و اوکراین معطوف بوده است. آمریکا در برخی از این موارد تحت فشار است و احساس کرده همراهی و توافق نسبی چین در برخی از مسائل لازم است. پس اگر تغییری در بحرانهای بینالمللی رخ دهد، ممکن است تنشهای چین و آمریکا به ویژه در حوزه اقتصادی، مجددا تشدید شود. لذا عملا چشمانداز مناسبات دوجانبه در سطوح استراتژیک و پایینتر، تابعی از تحولات دوجانبه آنها و بحرانهای بینالمللی فعلی است که دو کشور دیدگاههای متفاوتی در مورد آنها دارند.
فاطمینژاد با اشاره به گمانهزنیها در مورد احتمال بدهوبستانهای سیاسی پنهان دو کشور راجع به تایوان، اظهار کرد: تحلیلهای مختلفی وجود دارد و هیچ اخبار دقیقی در این زمینه نیست. یک ایده این است که رئیسجمهور چین و آمریکا در این ملاقات کوتاه روی مسائل تنشبرانگیز مانند تایوان چندان مانور ندادند و بیشتر بر مباحثی تاکید داشتند که امکان توافق در موردشان وجود داشته است. اما یک نگاه هم این است که ترامپ هشدار جدی به چین در زمینه تایوان داده است و بر مناسبات چندین سالهاش با تایوان تاکید کرده و پذیرای هیچگونه رفتار غیر قابل پیشبینی چین درخصوص تایوان نیست. به نظر من اینها احتمالات رسانهای است و بعید است در واقعیت چنین اتفاقی رخ داده باشد. خصوصا که مناسبات دو کشور در حالت عادی شکننده است و حال اگر بخواهد این مشکلات چندجانبه هم مطرح شود، مطمئنا آسیب بیشتری متحمل خواهد شد.
انتهای پیام


نظرات