در عصر حاضر، دانشگاهها دیگر تنها مکانهایی برای انتقال دانش نظری و تربیت دانشجویان نیستند؛ آنها باید بهعنوان نهادهای فعال در فرایند توسعه اجتماعی، اقتصادی و فناورانه جامعه نقش ایفا کنند. سرعت تحول در دنیای امروز که ناشی از پیشرفتهای فناوری، دسترسی گسترده به اطلاعات و تغییرات پیوسته در نیازهای جامعه و صنعت است، شرایطی را ایجاد کرده که دانشگاهها نمیتوانند با مدلهای سنتی و ثابت به فعالیت خود ادامه دهند. آموزش صرفاً محدود به ارائه کتاب و محاضره نیست و پژوهش نیز نمیتواند بدون تعامل با فناوریهای نوین و منابع گسترده اطلاعاتی انجام شود.
امروز دانشجویان با دسترسی به منابع بیشمار دیجیتال، فیلمهای آموزشی و ابزارهای تحلیلی پیشرفته، انتظار دارند تجربه یادگیری آنها شخصیسازی شده باشد و براساس تواناییها، نیازها و مسیر حرفهای هر فرد تنظیم گردد. این تحول باعث میشود روشهای سنتی آموزش، حتی در دانشگاههای برجسته، دیگر پاسخگوی نیازهای عصر حاضر نباشند و ضرورت بازنگری اساسی در شیوههای آموزشی بهویژه با بهرهگیری از فناوریهای نوظهور آشکار شود.
همزمان، پژوهش دانشگاهی نیز با چالشهای مشابهی مواجه است. پیشرفتهای فناوری، دسترسی به دادههای گسترده و هوش مصنوعی باعث شده است که فرایند تحقیق از قالب محدود استاد-دانشجو فراتر رود و پژوهشگران بتوانند با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، تحلیلهای سریع و دقیق انجام دهند و نوآوریهای فناورانه تولید کنند. این تغییرات، نه تنها ماهیت پژوهش را متحول کرده، بلکه نقش دانشگاهها در ایجاد ارزش افزوده برای صنعت و جامعه را برجسته میسازد.
علاوه بر این، دانشگاهها با تربیت نخبگان و استعدادهای برتر، یک مزیت رقابتی ویژه در سطح بینالمللی ایجاد میکنند. حفظ این نخبگان مستلزم ایجاد محیطی است که هم شرایط مادی و رفاهی مناسب را فراهم کند و هم امکان اثرگذاری واقعی آنها بر فرایندهای اقتصادی، فناورانه و اجتماعی را فراهم آورد. دانشگاهی که بتواند این تعادل را برقرار کند، نه تنها در حوزه آموزش و پژوهش پیشتاز خواهد بود، بلکه به موتور محرکه توسعه پایدار جامعه و صنعت نیز تبدیل میشود، بنابراین دانشگاههای امروز و فردا باید با انعطاف، خلاقیت و پذیرش تغییرات سریع، آموزش، پژوهش و تعامل با صنعت را بازتعریف کنند و با ایجاد محیطی پویا برای نخبگان و پژوهشگران، نقش خود را بهعنوان عامل اصلی تحول و نوآوری در جامعه تثبیت نمایند. تنها در این صورت است که دانشگاه میتواند در دنیای متحول و پرشتاب کنونی جایگاه واقعی خود را پیدا کند و بهطور مؤثر در توسعه آینده کشور مشارکت داشته باشد.

در همین راستا با بابک صفاری، معاون پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان به گفتوگو نشستهایم که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
اولویتهای اصلی دانشگاه اصفهان در حوزه پژوهش و فناوری در سال جاری چیست و این اولویتها بر چه مبنایی تعیین شدهاند؟
واقعیت این است که دنیای پیرامون ما بهشدت در حال تغییر است. اگر بخواهیم تغییرات دهههای ۷۰ و ۸۰ میلادی را با تغییراتی که امروز با آن مواجه هستیم مقایسه کنیم، اصلاً قابل مقایسه نیست. این سطح از تغییر بهخصوص برای ما که نسل تغییراتیم نشاندهنده آن است که تحولات تکنولوژی در سه تا چهار دهه اخیر با شتاب بسیار زیادی رخ داده است.
واقعیت این است که نیاز داریم در حوزه دانشگاه چه در حوزه آموزش و چه پژوهش بتوانیم این تغییرات را دنبال کنیم. یک تفاوت دیگر کسبوکار دانشگاهی با سایر کسبوکارها این است که برخلاف آنها که معمولاً نگاهشان به حال است، دانشگاه کاری که میکند، آیندهسازی است. چه در پرورش افرادی که آموزش میبیند برای چند سال آینده، چه در پژوهش برای پاسخ به نیازهای آینده جامعه. این شتاب تغییرات بهطور مستقیم بر آینده تأثیر میگذارد و دانشگاه باید هم برای بیزنس فعلی خود آینده را ببیند، هم برای تعیین پژوهشها و آموزشهایی که ارائه میدهد.
در این دنیای عجیب، متحول و سریعالتغییر، اگر دانشگاه میخواهد موفق باشد، باید به همان اندازه چابک باشد؛ تغییرات را درک کند، برای آنها برنامهریزی کند و نهایتاً کسبوکارش را متناسب با آنها شکل دهد.
در حوزه پژوهش، مسئله حتی پیچیدهتر از آموزش است. اگر بپذیریم پژوهش مسائل پیرامون خود را درک میکند، آنها را تبدیل به مسئله میکند و برای آنها راهحل ارائه میدهد، طبیعتاً در دنیایی که تغییر جزء لاینفک آن است، پژوهش نیز باید خود را با این تغییرات تطبیق دهد. در دانشگاه اصفهان، این فرایند در چند سال اخیر شروع شده و تلاش ما این است که پژوهشهای دانشگاه را مرتبط با دنیای پیرامون کنیم تا بتوانیم برای مسائل موجود و مهمتر از آن، مسائل احتمالی آینده، راهحل ارائه دهیم.
اولویتها باید بسته به میزان ارتباطشان با تحولات دنیا تعیین شود. ممکن است نقطه قوتی داشته باشیم، اما باید بررسی کنیم که آیا این نقطه قوت در آینده نیز کارآمد خواهد بود یا نه. بنابراین به جای نگاه به درون و تعیین اولویتها، باید به بیرون نگاه کنیم و تواناییهای داخلی خود را متناسب با تحولات بیرونی تنظیم کنیم. اولویت ما این است که بتوانیم تحولات دنیای پیرامون و جامعه را دنبال کنیم و پژوهشهایمان را برای پاسخگویی به مسائل آنها جهتدهی کنیم.
بهعنوان مثال، امروز یکی از موضوعات جدی و کلیدی، مسئله هوش مصنوعی است. دانشگاه اصفهان با درک اهمیت این موضوع، مرکز هوش را راهاندازی کرده که اولین مرکزی است که در مدیریت جدید شکل گرفته است. این مرکز به دلیل باور ما ایجاد شده که کسبوکار دانشگاهی با تحولات مرتبط با هوش شدیداً تحت تأثیر قرار میگیرد و سایر حوزهها را نیز متحول میکند.
در گذشته، دانشگاه صرفاً به تولید نظریه و انتشار مقاله محدود میشد، اما امروز انتظارات از دانشگاه تغییر کرده است. با پیشرفتهای فناوری، انتظار میرود دانشگاه با توجه به نیروی جوان و دانش موجود بهویژه در حوزه تحصیلات تکمیلی فضایی ایجاد کند تا این افراد در چرخه فناوری وارد شوند. مراکز نوآوری، مراکز پیشرو رشد و حتی مراکز رشد دیگر، نقش مهمی در توسعه فناوری و پرورش استعدادها دارند، بنابراین در حوزه پژوهش، مسئله فقط پژوهش نیست؛ بلکه مسئله پژوهش و فناوری است. تمام تلاش دانشگاه این است که با پژوهشهای انجامشده، دانش فنی تولید شود و این دانش فنی به محصولات جدید با فناوریهای پیشرفته و سطح بالا منجر گردد. نگاهی که ما برای آینده در حوزه پژوهش دانشگاه داریم، از همین جنس است.
ارتباط دانشگاه اصفهان با صنایع استان و کشور در چه سطحی است و تا چه اندازه توانستهاید نتایج پژوهشها را به مرحله کاربرد و تجاریسازی برسانید؟
سعی کردهایم کمی به صنعت نزدیک شویم و صنعت نیز بنا بر نیازهای خود تلاش کرده است به سمت دانشگاه حرکت کند، اما واقعیت این است که الگوی سنتی اینکه صنعت ببیند چه نیازی دارد، به تنهایی کارآمد نیست. مگر آنکه دانشگاه بتواند خدمات پژوهشی سطح بالا ارائه دهد و نیازهای جدیدی در صنعت ایجاد کند.
برای مثال، ۳۰ سال پیش شما موبایل نداشتید و هیچگاه احساس نیاز به آن نمیکردید. پدران و مادران ما اگر در دهههای ۵۰ یا ۶۰ گفته میشد که «یک تلفن همراه داشته باش»، میگفتند همان تلفن ثابت کافی است، اما امروز موبایل به یک نیاز اساسی تبدیل شده است. اگر نیاز امروز صنعت را بخواهیم درک کنیم و پاسخ دهیم، بدون ارائه خدمات پژوهشی و فناوریهای نوین، هیچگونه تغییری حاصل نخواهد شد، بنابراین تنها زمانی صنعت درک میکند که چه نیازهایی دارد که وقتی خدمات پژوهشی سطح بالایی در اختیارش قرار گیرد، خود متوجه نیازهایش میشود.
دانشگاه نقش دیگری نیز دارد؛ نه فقط برطرف کردن نیازهای فعلی صنعت، بلکه ارائه جهتگیریهای جدید و پیشبینی نیازهای آینده. دانشگاه باید بتواند با ارائه فناوریهای نوین، صنعت را متوجه کند که به چه چیزهایی نیاز دارد، حتی اگر خود صنعت هنوز از آن اطلاع ندارد. این همان کاری است که مراکز نوآوری و توسعه فناوری میتوانند انجام دهند.
بهعنوان مثال، تصور کنید کشاورز برای آمادهسازی زمین و برداشت محصول، نیاز به تراکتور دارد، اما اگر شما تراکتوری در اختیارش قرار دهید که بدون راننده کار کند، نمونهبرداری خاک انجام دهد، رطوبت و شرایط هوایی را بسنجد و حتی پردازش تصویر برای ارزیابی رشد محصول انجام دهد، این یک نیاز سطح بالاست که ممکن است کشاورز امروز به آن توجه نداشته باشد. ارائه چنین فناوریهایی، نگاه کشاورز را تغییر میدهد و توجه او را جلب میکند. این کاری است که ساختار دانشگاهی میتواند انجام دهد. دانشگاه باید فناوریهای روز را تجمیع کرده و با صنعت همراه شود تا نیازهای امروز و آینده او را برآورده کند.
گام اول برای انجام این کار، ایجاد تغییر نگرش در دانشگاه است. اعضای هیئت علمی، دانشجویان، مدیران و کارکنان دانشگاه باید درک کنند که دانشگاه در این زیستبوم اقتصادی و اجتماعی چه نقشی دارد. واقعیت این است که دانشگاههای ما گاهی به سطحی محدود میشوند که اگر دانشگاه نباشد، اتفاق خاصی نمیافتد و عملکرد آن صرفاً تربیت نیروی کار برای صنعت است، اما نگاه اصلی به ماموریت دانشگاه باید این باشد که چگونه میتوان از طریق توسعه علم، ساختارهای اقتصادی و اجتماعی قویتری ایجاد کرد و جامعه بهتری ساخت.
پس از ایجاد این نگرش، تغییر مدل آموزش، پژوهش، ساختارها و توانمندسازی نیروها امکانپذیر میشود، اما گام اول، تعیین نقش دانشگاه در دنیای در حال تغییر و مشخص کردن خدماتی است که میخواهد ارائه دهد، هم در سطح ملی و هم بینالمللی. ما در دانشگاه تلاش میکنیم این تغییر نگرش را ایجاد کنیم و از خودمان شروع کردهایم؛ ابتدا در لایههای مدیریتی و سپس به سمت اعضای هیئت علمی، کارکنان و دانشجویان حرکت کردهایم.
با این حال، ساختارهای اداری و قوانین بالادستی، امکان تغییر سریع در بدنه دانشگاه چه اعضای هیئت علمی و چه کارکنان را محدود میکند، بهویژه در دانشگاههای دولتی. بسیاری از اعضای هیئت علمی با مدلهای سنتی کار کردهاند و کارکنان نیز به همان الگوها عادت دارند، بنابراین همراه کردن این نیروها با تغییرات جدید، کار سخت و پیچیدهای است. از سوی دیگر، دنیا و دانشجویان نیز در حال تغییرند و اگر دانشگاه بخواهد کسبوکار خود را موفق کند، باید با این تغییرات هماهنگ شود و پاسخگو باشد. این مسیر دشوار است، اما ما تلاش میکنیم تا این تحول اتفاق بیفتد.

با توجه به دغدغه مهاجرت نخبگان، چه برنامههایی برای حفظ، حمایت و ایجاد انگیزه در میان پژوهشگران جوان دارید؟
در مورد مسئله نخبگان میدانیم که اگر کسبوکارهای مختلف در کشور را در نظر بگیریم و موضوع رقابت محصولات این کسبوکارها را با بازار جهانی بررسی کنیم، یکی از معدود حوزههایی که محصولات ما قابلیت رقابت واقعی با سطح بینالملل را دارند، محصولات دانشگاهی هستند. نیروهایی که در دانشگاههای برتر ما تربیت میشوند، در بهترین دانشگاههای دنیا پذیرش میگیرند و ادامه تحصیل میدهند. این نشان میدهد محصول دانشگاههای ما بهویژه دانشگاههای دولتی سطح یک قابل رقابت با بهترین دانشگاههای جهان است و این واقعیتی غیرقابل انکار است.
در بسیاری از بیزنسها و کسبوکارهای دیگر، چنین رقابتپذیری در سطح بینالملل وجود ندارد. برای مثال، محصول یک کارخانه ممکن است نتواند در اروپا یا آمریکا عرضه شود، اما محصول دانشگاهی ما به راحتی در آنجا پذیرش مییابد و موفق میشود. عدد و رقم همین را نشان میدهد: نظام دانشگاهی ما در رتبهبندی علمی جهانی در جایگاه ۱۶ یا ۱۷ قرار دارد. این رتبه، در هیچ یک از شاخصهای اقتصادی دیگر ایران مشاهده نمیشود و بیانگر یک مزیت واقعی است؛ مزیتی که قابلیت رقابت با دنیا را دارد، اما این موضوع یک چالش مهم نیز ایجاد میکند؛ نگه داشتن نخبگان در داخل کشور کار سادهای نیست، مگر اینکه شرایط مناسبی برای آنها فراهم شود. این شرایط شامل جایگاه اجتماعی، درآمد و رفاه مالی است؛ اما مهمتر از همه، فراهم کردن موقعیتهایی است که نخبگان در آن احساس کنند تأثیرگذار هستند و نقش واقعی در موفقیت آینده کشور دارند. مسئله صرفاً حقوق نیست؛ بلکه مهم این است که فرد نخبه در ایران احساس کند در چرخههای اقتصادی و علمی جامعه نقش مؤثر دارد، نه اینکه صرفاً در یک جایگاه تشریفاتی یا «دکوری» قرار گرفته باشد و تأثیری بر ساختار واقعی نداشته باشد.
اگر بتوانیم جایگاه دانشگاه را در چرخه تولید، توسعه فناوری و اقتصاد ارتقا دهیم و آن را بهعنوان نهادی مؤثر معرفی کنیم که نبودش به جامعه لطمه میزند، آن زمان میتوانیم شرایط بهتری برای نگه داشتن نخبگان فراهم کنیم. اما مادامی که این شرایط، حس تأثیرگذاری و شرایط مادی مناسب فراهم نباشد، طبیعی است که نخبگان به مهاجرت فکر کنند و به جایی بروند که فرصتها و شرایط بهتری برای آنها وجود دارد.
مهاجرت مسئلهای پیچیده است، زیرا فردی که مهاجرت میکند، بسیاری از داشتههای خود را از دست میدهد و برای مهاجرت باید دستاوردهای زیادی به دست آورد تا ارزش آن از دست دادنها را داشته باشد. ما معتقدیم در کشور خودمان میتوانیم چنین شرایطی برای نخبگان فراهم کنیم تا نیاز به مهاجرت کاهش یابد و استعدادهای برتر ما در داخل کشور باقی بمانند.

با توجه به تغییرات گسترده منابع اطلاعاتی، فناوریهای نوین و هوش مصنوعی، دانشگاهها چگونه باید آموزش و پژوهش خود را بازتعریف کنند تا در عصر دیجیتال موفق باقی بمانند و نقش مؤثر خود را حفظ کنند؟
واقعیت این است که بسیاری معتقدند که آموزش دانشگاهی در آیندهای نه چندان دور، به همان شیوهای که امروز داریم، بهطور کامل تغییر خواهد کرد. منابع اطلاعاتی اکنون به قدری گسترده شدهاند که دیگر دانشگاه و استاد تنها منبع دانش محسوب نمیشوند. پیشتر، دانشگاه و کتابخانهاش کل منابع موجود برای دانشجو بود و کتابها همراه با استاد معنا پیدا میکردند؛ دانشجو بهعنوان ضلع سوم این فرایند، در این ساختار قرار میگرفت و آموزش میدید، اما امروز شرایط کاملاً متفاوت است. منابع بینهایت، فیلمهای آموزشی متنوع و کتابهای متعدد، ساختار سنتی آموزش را متزلزل کردهاند. کسبوکار دانشگاهی نیز باید خود را با این تغییرات تطبیق دهد و بهسمت آموزشهای نوین حرکت کند. حتی حوزه آموزش باید به سمت آموزشهای مبتنی بر هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته برود. دنیای پیش روی آموزش دانشگاهی، دنیایی عجیب و متفاوت است.
در جهان امروز، وقتی کسی میخواهد یاد بگیرد، ممکن است دو نفر با تواناییهای مختلف، از منابع و سیلابسهای کاملاً متفاوت استفاده کنند. آموزش باید شخصیسازی شود؛ یعنی برنامه و محتوای آموزشی متناسب با تواناییها و نیازهای هر فرد ارائه شود. این امکانی است که فناوری در اختیار ما قرار میدهد، اما دانشگاههای ما هنوز فاقد این ساختار هستند و معمولاً ۵۰ نفر استاد یک درس واحد ارائه میدهند، بنابراین این تغییرات باید در سیستم آموزش دانشگاه منعکس شود، چرا که مقاومت در برابر آن به معنای از بین رفتن است: یا با تغییر همراه میشویم، یا حذف میشویم.
همین موضوع در حوزه پژوهش نیز مصداق دارد. پیشتر استاد راهنما تنها مرجع دانشجو برای انجام تحقیق بود، اما امروز منابع متعدد و ابزارهای فناوری در اختیار پژوهشگران قرار دارند. حتی در قالب پایاننامهها و پژوهشهای سنتی نیز تغییرات اساسی و بنیادین رخ داده است. دانشگاه باید به این تحولات پاسخ دهد و کسبوکار آموزشی و پژوهشی خود را براساس آن نوسازی کند تا بتواند در جریان تغییرات باقی بماند و سهم خود را در تولید دانش و توسعه فناوری حفظ کند.
استفاده از هوش مصنوعی در پژوهش دیگر یک گزینه نیست؛ یک ضرورت است. دستورالعملها و استانداردهای استفاده از هوش مصنوعی در پژوهش در کشور در حال شکلگیری است و ما باید سطح استفاده از آن را تعیین کنیم؛ چه بخشهایی توسط پژوهشگر و چه بخشهایی توسط ماشین انجام شود. ده سال پیش، پژوهشگر مجبور بود چندین کتاب را مطالعه و فیشبرداری کند، اما امروز ابزارهای هوش مصنوعی میتوانند تحلیل، مقایسه و ارائه نتایج را ظرف چند ثانیه انجام دهند. این ابزارها پژوهش ما را تسریع میکنند و نه جایگزین آن؛ آنچه که پژوهشگر میخواهد بفهمد، توسط ابزار در اختیارش قرار میگیرد. دانشگاهها بهتدریج این ابزارها را وارد فرایندهای خود میکنند؛ شاید بعضی دیرتر و بعضی زودتر، اما روند اجتنابناپذیر است.
میتوان این تغییرات را با ورود کامپیوتر به جای ماشینهای تحریر مقایسه کرد. کسانی که مقاومت کردند، تنها استفاده از آن را به تأخیر انداختند؛ اما اجتناب از آن ممکن نبود. تغییر در استفاده از منابع، هوش و فناوریهای نوین نیز مشابه همین است؛ تنها میتوان آن را به تعویق انداخت، اما پذیرش و استفاده هوشمندانه از آن، مزیت واقعی را ایجاد میکند.
همیشه به دوستانم میگویم؛ تنها چیزی که در این دنیا ثابت است، تغییر است. برای موفق نگه داشتن کسبوکار خود، موظف هستید با تغییر شرایط و محیط واکنش نشان دهید و آن را بهروزرسانی کنید؛ در غیر این صورت، کسبوکار شما شکست خواهد خورد.
انتهای پیام


نظرات