از نخستین دقایق آغاز مراسم، خیابانهای اصلی شهر عنبرآباد کرمان مملو از جمعیتی شد که با پرچمهای عزا، گلهای سفید و چشمانی اشکبار برای استقبال از میهمان آسمانی خود آمده بودند.
به گزارش ایسنا، در هوای پاییزی امروز جمعه ۳۰ آبان و در میان صدای صلوات و زمزمههای بغضآلود، فضای شهر حالوهوای دیگری داشت. پرچمهای سیاه عزای فاطمی با پرچمهای سبز یا زهرا (س) در هم تنیده بود و مردم گویی این شهید گمنام را فرزند و برادر خود میدیدند. برخی روی دستان خود تابوت را همراهی میکردند و برخی با نگاههایی معنادار لحظه عبور را به چشم میسپردند.
در میان جمعیت، عطر اسپند در هوا پیچیده بود، دود سپیدی که همچون دعایی آرام با صلوات مردم بالا میرفت و مسیر عبور پیکر مطهر را عطرآگین میکرد. زنان شهر با دستانی لرزان اسپند میگرداندند و زیر لب زمزمه میکردند که این دود نذر غربت شهیدی است که نام ندارد اما جایگاهی بزرگ در دلهایشان یافته. برای بسیاری، دود اسپند نماد خیر و احترام است، نشانهای از استقبال شایسته از میهمان آسمانی که سالها پس از شهادتش نیز نورش را بر دلها میتاباند.
مادران و پدران بسیاری به نیابت از خانواده واقعی شهید در مراسم حاضر شده بودند. یکی از مادران، با چادر مشکی و چشمانی اشکآلود در کنار تابوت ایستاده بود و میگفت پسرش سالهاست در همین خاک زندگی کرده، اما امروز احساس میکند فرزند دیگری هم پیدا کرده است. او میگفت مادر واقعی شهید در میان جمع نیست، اما او و دیگر مادران شهر برایش گریه میکنند.
پدری میانسال نیز در حالی که پرچمی کوچک روی تابوت میکشید، این شهید را نمونه بزرگی میدانست که حتی نامش را هم برای خدا بخشیده تا مردم امروز در آرامش بمانند.
در میان جمعیت خواهران شهدا نیز حضوری پررنگ داشتند. یکی از آنها که گلهای سفید در دست داشت، میگفت لحظهای که تابوت شهید را روی دستها دیده، احساس کرده برادرش را دوباره در آغوش گرفته است. او باور داشت تمام خواهران شهدا در این مراسم صف کشیدهاند تا شهید تنها نماند.
جوانی از اهالی دوساری نیز که از نخستین لحظات در مراسم حضور داشت، میگفت حضور این شهید حالوهوای شهر را دگرگون کرده و گرمایی در دلها دمیده است که مردم را به یکدیگر نزدیکتر میکند.
در میان موج جمعیت، کودکان و نوجوانان نیز دلنوشتههایی در دست داشتند؛ کاغذهایی که در وزش باد پاییزی تکان میخورد و جملاتی ساده اما پر از احساس روی آنها دیده میشد؛ نوشتههایی مانند اینکه شهید گمنام برای مردم آشناتر از هر نامی است، یا اینکه آمدنش شهر را دوباره متولد کرده و دلهای مردم خانه اوست.
پیرمردی نیز در گوشهای نشسته بود و با صدایی لرزان شعری زیر لب زمزمه میکرد که از بینامی شهید و پرآوازه بودن راه او میگفت. این نوشتهها و زمزمهها حالوهوایی آمیخته با عشق و دلتنگی به مراسم بخشیده بود؛ گویی همه شهر در حال سخن گفتن با میهمان آسمانی خود بود.
مراسم که با تلاوت قرآن شروع شده بود، با سینهزنی فاطمی و خواندن دلنوشتههای مردم ادامه یافت. تابوت شهید بارها بر روی دستان مردم چرخانده شد و هر بار موجی از صلوات و اشک در فضا پیچید.
و در آخر همه به نشانه خدا نگهدار دستان تکان دادند و پیکر مطهر شهید گمنام بدرقه شد تا برای انتقال به دوساری آماده شود؛ جایی که قرار است به زودی تکیهگاهی برای دعا، دلتنگی و آرامش مردم باشد.
اکنون چشمها و دلهای اهالی دوساری به روز دوشنبه سوم آذر دوخته شده است؛ روزی که این شهید گمنام، همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، در این شهر به خاک سپرده خواهد شد. مردم این روز را نهفقط لحظه وداع، که زمان عهد دوباره با آرمانهای شهدا میدانند؛ لحظهای که شهری شاید نام شهیدش را نداند، اما با تمام وجود او را در دل خود جای خواهد داد.
انتهای پیام

نظرات