«مهدي امينيزاده» عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) در ادامهي ميزگرد ايسنا گفت: رفت و آمد دولت را ميتوان از دو جايگاه نگاه كرد كه چه تاثيري بر جريان دانشجويي دارد. يك جايگاه، جايگاه پيشيني است و ديگري جايگاه بعد از دولت. به هر حال پيش از دولت انتخاباتي برگزار ميشود و اين انتخابات به نوعي ميتواند نشان دهد كه مطالبات اجتماعي به چه سمت و سويي است و از اين زاويه مهم است و جريان دانشجويي كه طبيعتا يكي از آرمانهاي آن بعد از تاسيس دانشگاه در ايران قبل از انقلاب تا پيروزي انقلاب و تاكنون وجود داشته اين بوده كه به نوعي با منافع مردم همسويي كند و به وضعيت اجتماعي و مطالبات ملي توجه كند و آنها را در رفتار خود منشا اثر بداند.
وي افزود: به هر حال از اين منظر اين انتخابات اخير قابل اعتنا و مهم است. منهاي آراء و ارقامي كه در مورد انتخابات ارايه شد، واقعيتي وجود داشت كه دوستمان به آن اشاره كرد و اين بود كه به هر حال انتخابات اخير به نوعي نشان داد در جامعهي ايران علاوه بر شكاف آزادي و حكومت دموكراتيك، حكومت آمرانه و آزادي، شكاف ديگري فعال شده است و آن شكاف چپ و راست و شكاف عدالت است.
امينيزاده ادامه داد: متاسفانه در 16 سال گذشته به دليل هژموني الگوي ليبرال دموكراسي بر فضاي سياسي كشور به ويژه فضاي نخبگان و تاثيري كه در برنامههاي دولتها گذاشت - زمان هاشمي و خاتمي - باعث شد نوعي بيتوجهي نسبت به منافع طبقات زيردست جامعه رخ دهد و مطالبات اقتصادي طبقات پايين جامعه به فراموشي سپرده شود. در دورهي رفسنجاني كه اين تا حدي تبيين تئوريك هم ميشد، كه بخشي از ضرورت و نياز رشد اقتصادي مشكلاتي است كه براي طبقات زيردست جامعه رخ ميدهد.
وي افزود: در زمان خاتمي به ويژه در مباحث اقتصادي همان استراتژي و سياستهاي گذشته پيگيري شد و چندان توجهي به طبقات زيردست جامعه را شاهد نبوديم و اين به مرور سبب شد كه شكاف چپ و راست درون جامعه در انتخابات اخير به شدت فعال شد و نقش ايفا كرد. از اين زاويه اين يك وجهي تاثير دولتها بر جريان دانشجويي است.
امينيزاده گفت: جريانهاي دانشجويي در سراسر دنيا به لحاظ اقتصادي جريانهاي چپي هستند، در ايران هم ويژگي عدالتطلبي و عدالتجويي قبل از انقلاب تا اوايل 76 در جريان دانشجويي بسيار برجسته بود ولي به مرور در جريان دانشجويي از جمله خود ما – من اينجا ميخواهم از خود انتقاد كنم – اين بود كه از آنجايي كه شكاف آزادي و استبداد اهميت پيدا كرد - به حق مطرح است - باعث شد كمتر به مباحث اقتصادي و اجتماعي توجه شود. از اين زاويه نيز يكي از تاثيرات تغيير دولتها انتخاباتي است كه قبل از دولتها رخ ميدهند كه تا حدي به ويژه در كشور ما روشهاي علمي درستي براي نيازسنجي جامعه نداريم و معمولا در نظرسنجيهايي هم كه رخ ميدهد ميبينيم كه اعتبار چنداني پيدا نميكند و به سادگي نقض ميشود، فرصتي است كه ميتواند تا حدي آيينهاي از جامعه باشد هر چند كه به دليل اينكه انتخابات [كاملا] آزاد نيست و تمام گرايشهاي فكري مختلف نميتوانند خود را در آن عرضه كنند و رقابت كنند طبيعتا مردم ميتوانند بين گزينههاي محدودي انتخاب كنند، اما آن نياز را انتخابات تا حدي نشان ميدهد.
اين عضو دفتر تحكيم وحدت(طيف علامه) همچنين افزود: هر دولتي سياستهايي دارد و استراتژيهايي را روشن ميكند، جريان دانشجويي از اين زاويه ميتواند به عنوان وظيفهي نقادي كه براي خود قائل است به نقد سياستهاي دولت بپردازند و بستر دانشگاه را تبديل به فضايي كند كه انتقاد و برخورد با سياستهاي دولت صورت گيرد. طبيعتا بعضي وقتها ميشود انتقادها نقاط ضعف را پوشش دهد و گاهي به نقاط قوت ميپردازد. طبيعتا با دولت جديد هم از اين زاويه تفاوتي نخواهد كرد، با شروع كار دولت و اينكه به هر حال دولت فعاليت خود را شروع ميكند متناسب با اين ارتباط بين جريان دانشجويي و دولت برقرار خواهد شد و آن نقد سياستهاست.
وي دربارهي نسبت جريان دانشجويي با قدرت، گفت: جريان دانشجويي جريان حقيقتطلبي است و به دنبال حقيقتطلبي بوده و هزينههايي را نيز در اين راه پرداخته است، يعني قبل از انقلاب اين وضعيت بوده و تا پس از انقلاب هم ادامه پيدا كرده، طبيعتا اگر گرايشها به سمت و سوي قدرت ميل داشته باشند، به سمت استفاده از امكانات موجود و ورود به عرصهي قدرت ميآيند.
امينيزاده افزود: برخلاف چيزي كه دوستان ميگويند در انتخابات شوراها و مجلس ششم اين زمينه وجود داشت كه در اين ليستها معرفي شوند – ليستهاي برندهاي بود چون در مقاطعي با آنها همراهي كرده بود – ميتوانست اين روند گذشته رخ دهد و تكرار شود و بعضي مجددا از سوي دفتر تحكيم كانديدا شوند و امكانش فراهم شود ....
مخبريان در اين بين گفت: البته شدند.
امينيزاده افزود: بله، در انتخابات شوراها يكي از اعضاي كانديد شد كه در آن مقطع از طرف مجموعه توبيخ شد، اينها مسائل داخلي تحكيم بود كه احتمالا تا حدي اخبار آن به بيرون هم آمد ولي در انتخابات مجلس كسي كانديدا نشد و تمايلي هم براي اين كار وجود نداشت. البته اين وضعيت در بقيهي تشكلها هم وضع غريبي نيست مثلا در مجلس فعلي بخشي از دوستاني كه سابقا در بسيج دانشجويي فعاليت داشتند، در مجلس قرار گرفتند. البته من نميخواهم اين را نقد كنم چرا كه ممكن است با استراتژيشان تفاوت نكند ولي ميخواهم بگويم ميتواند تكرار شود و اگر كسي قدرتطلب باشد صبر نميكند دولت ديگري بيايد و با هزينههاي زياد در دولت بعد قدرتطلبي كند، طبيعتا از امكانات موجود كه هزينهاي هم ندارد ميتواند بيشتر استفاده كند.
وي ادامه داد: همچنين در جريان دانشجويي مجموعهي تحكيم اين بحث را مطرح كرديم كه از نظر دموكراسي و حقوق بشر، منتقد وضعيت موجود هستيم، همان طور كه دوستان اشاره كردند، من هم معتقدم بخشي از منافع و خواستههاي طبقات جامعه ناديده گرفته شده است. ما كه اواخر كارمان [در شوراي مركزي] است ولي دوستان جديد كه ميآيند بايد اين را نقد كنند و در برنامههاي خود اين را پوشش دهند ولي در مباحثي مثل اينكه انسانها حرمت دارند و جانشان براي ما ارزش دارد، تفاوت نميكند يك نفر باشد يا صد نفر كه ظالمانه در زندان باشند، حقطلبي جريان دانشجويي اقتضا ميكند كه جايي كه حقوق كسي نقض شده از حقوقش دفاع كند.
امينيزاده همچنين ابراز عقيده كرد: بسياري از دادگاههايي كه برگزار شده و افرادي كه در اين دادگاهها محكوم شدند حتي با قوانين موجود هم سازگار نيستند، نه هيات منصفهاي دارد و نه روند مناسب قضايي؛ همچنين با حقوق بشر هم كه دولت جمهوري اسلامي ايران پذيرفته تنافي دارد و نميتوان گفت چون يك نفر بوده يا ده نفر به او نپردازيم.
«عبدالرسول حيدري» عضو شوراي مركزي جامعهي اسلامي دانشجويان نيز در ادامهي ميزگرد ايسنا اظهار داشت: اگر استقلال جنبش دانشجويي را تصور كنيم و بر مبناي همان اصول حركت شود، تغيير دولتها تاثير ريشهيي و مبنايي در جنبش دانشجويي نخواهد داشت. اميدواريم در ورطهي عمل نيز اين استقلال كه همه به آن اشاره ميكنند حفظ شود چرا كه افت و خيزها و حركتهاي سينوسي نشان ميدهد بر اساس مبنا حركت نشده است. از نظر من يكي از آن مبناها اسلامي بودن حركت جنبش دانشجويي است كه اگر بر اساس قانونگرايي بخواهيم نگاه كنيم مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه تمام تشكلهاي دانشجويي بايد اسلامي باشند. بر اين مبناي اسلامي بودن، دموكراسي، حقوق بشر و عمل به قانون قرار ميگيرد.
اين عضو جامعهي اسلامي دانشجويان همچنين افزود: يكي از كارهايي كه جنبش دانشجويي به آن پرداخته حركتهاي جهادي است كه براي ساخت و سازهاي عمراني و فرهنگي به روستاها رفتند، اين جا بر اساس مبناها حركت كردهاند. در دوران هشت سال توسعه ميگفتند اگر عدهاي زير چرخ توسعه له شوند اشكالي ندارد! در دورهي توسعهي سياسي هم اگر بر مبناي اصول اسلامي پيش برويم، اگر شخصي بنابر همين اصول خطا كرده باشد در مقابل جزا هم دارد. من تاكيد دارم كه بنا بر اصول و مباني بحث شود و نه بنا بر روابط سياسي، همچنين استبداد و استكبار كه اشاره شد – البته بعضي اوقات برخي اركان نظام تعبير به استبداد ميشود ولي استبداد در اركان نظام نيست و اين يك توهم است - جنبش دانشجويي بايد مقابل استكبار جهاني قد علم كند و داد خود را بزند.
سپس «محمدحسين مخبريان» عضو شوراي تبيين مواضع بسيج دانشجويي دانشگاههاي تهران اظهار داشت: چون وقت زيادي است كه با هم صحبت نكرديم و سر ميزهاي مناظره و ميزگرد ننشستهايم ناگفتههاي زيادي داريم. فكر ميكنم در آمدن دولت خاتمي اتفاقي افتاد كه ممكن است در دولت احمدينژاد هم بيفتد و آن اين است كه آرمانهاي مطروحه از آن جهت كه قبل از انتخابات كاملا تعريف و تبيين نشدند، بعد از انتخابات به شكل ديگري تعبير و تفسير شدند و كسان ديگري متناسب با خودشان از آن استفاده كردند. مثلا بحث آزادي، دموكراسي، توسعهي سياسي و اصلاحاتي كه خاتمي مطرح كرد مباحثي بود كه فقط تصور ذهني در مردم ايجاد كرد و بعد نخبگاني آن را تفسير كردند كه اين تفاسير از خواست مردم فاصله داشت.
وي افزود: ميبينيد كه جنبش تحكيم وحدت، سابقهي عالي و درخشان قبل و بعد از انقلاب را تا دولت خاتمي - كه در آن كاملا نقش آفرين و تاثيرگذار بوده است - از دست ميدهد، در مقابل گروههاي ديگري حرفهايي ميزنند كه چون حرفهاي تازهاي است آنها كم كم تشكل پيدا ميكند و پشتوانهي اجتماعي دانشجويي پيدا ميكند و در اين چند سال نخبگان سياسي ما با تعريف و تفسيرهاي اشتباهي كه از عبارتهايي كه به آنها راي داده بودند، عملا از مردم فاصله گرفتند. نمونهي قشنگ آن دور دوم انتخابات رياست جمهوري بود – كاري با آدمهاي آن ندارم – ببينيد كه عموما پشتوانهي احزاب با كيست و راي مردم با كيست؟ آيا واقعا احزاب در جامعه توانستند به وظيفهي خود خوب عمل كنند يا نه؟
مخبريان افزود: اگر ميخواهيم حزبي تعريف كنيم بايد تعريف آن بومي باشد و نه فقط آدمهاي آن، شايد حزبي كه در ايران شكل ميگيرد لزوما در ساختار حزبي ليبرال – دموكراسي نباشد، اصلا شايد بتوانيم انتخاباتمان را طور ديگري برگزار كنيم، اگر معيار اساسي تعيين حاكمان را مردم بدانيم، شكل آن وحي منزل نيست كه از بين كانديداها به يك نفر راي بدهيد. مثال كوچكي ميزنم كه ببينيد دست ما چقدر باز است، اگر بپذيريم كه ما خودمان هستيم و ميتوانيم شرايط زندگي را تعريف كنيم، فرض كنيد در انتخابات بتوان به كانديداها راي مثبت و منفي بدهيم، بعد مجموعهي جبرياش را حساب كنيم و هر كس راي مثبت بيشتري آورد، رييس جمهور شود، آنوقت در سال 76 يكي از كانديداها راي منفي بسياري ميآورد و راي مثبت خاتمي بسيار كمتر ميشد. اگر اين فضا را بپذيريم، ما جنبش دانشجويي هستيم و ميتوانيم منشا تغييرات بسياري در جامعه و حتي دنيا باشيم.
اين عضو بسيج دانشجويي اضافه كرد: اتفاقي كه در عرصهي نخبگان افتاد بعد از خرداد 76 در عرصهي نخبگان دانشجويي هم افتاد، اين بود كه از بسياري مسائل غفلت كردند، من خرداد 82 وقتي سردار طلايي به كوي آمدند در كوي بودم، تك به تك با همهي معترضان صحبت ميكردم، آنها در فضاي اعتراض تحكيم اعتراض ميكردند ولي حرفشان حرف ما بود، از فقر و فساد و تبعيض ميناليدند، آن موقع كساني كه تحليل ميكردند نفهميدند حرف دانشجوي ما زنداني سياسي نيست، اگر يك نفر حتي به ظلم در زندان افتاده و شما بايد اعتراض كنيد در مقابل گرسنگي تمام آدمهايي كه به خاطر بيعدالتي گرسنه ماندند هم بايد اعتراض كنيم.
مخبريان افزود: ما كه قوميتگرا و نژادپرست نيستيم، پس بايد مقابل شهادت كساني كه بيرحمانه كشته ميشوند اعتراض كنيم، پس چرا بخشي از جنبش دانشجويي در مقابل اينها سكوت كرده است؟ در اين سالها در دولت خاتمي خيلي چيزها عوض شده، ديگر حاكميت يك تفكر بر جنبش دانشجويي از بين رفته، البته تاثيري كه خيلي از دانشجوها از فضاي سياستزده و بحرانهاي سياسي دولت خاتمي پذيرفتند اين است كه با كار سياسي كاري ندارند و اين نتيجهي سياستبازي بود كه در عرصهي دانشگاه شاهد آن بوديم.
وي همچنين گفت: در سال 76 دانشجويان فتحي كردند و دولت خاتمي سركار آمد، بعد كسان ديگري تفسير كردند و نخبگاني پيدا شدند كه شاخهي اصلي دانشجويان نتوانستند (در مقابل آنها) استقلال خود را حفظ كنند و نخبگان جامعه ايدئولوگ و تئوريسين شدند، و بد تفسير كردند و به تبع آن فضاي جامعه را بد فهميدند، و بسياري مسائل را فراموش كردند و بر مسائل ديگري چنگ زدند، نتيجهاش اين شد كه از آرمانهاي دانشجويي فاصله گرفتند. در فضاي دولت خاتمي اتفاق ديگري هم افتاد، تصورهاي اشتباهي از جنبش دانشجويي ترويج شد، ميانگين فضاي رسانهيي ما صفر نبود كه با خواندن همهي روزنامهها به حقيقت برسيم و اين در القاي تصوير اشتباه از خواست دانشجويان موثر بود، اين تصوير اشتباه بر روي كساني كه به قول ايشان هر چهار سال يك بار وارد دانشگاه ميشدند تاثير ميگذاشت.
مخبريان در ادامه گفت: اگر خوب ميفهميديم و اطلاعرساني خوب صورت ميگرفت تصويرهاي اشتباه در جنبش دانشجويي ايجاد نميشد و فضاي دانشجويي اين قدر راكد نبود كه نسبت به مسايلي كه در كشور اتفاق ميافتد بيتفاوت باشند، البته صدا در ميآيد ولي ضعيف است، جنبش دانشجويي ميتواند فرياد بزند ولي حرف ميزند.
وي معتقد است: جديت، استقلال، در برهههايي آيندهنگري و از همه مهمتر هويت از جنبش دانشجويي پر كشيده است. در مورد هويت خيلي وقتها حرفهايي كه شنيده ميشد ايراني نبود، نميگويم حرف ديگران زده نشود ولي اينكه شما خودت را فراموش كني و ديگران را در نظر بگيري از فضاي دولت خاتمي بيتاثير نبود. دانشجوي ما از جايگاهي كه ميتوانست زندگي ديگران و نحوهي پيشرفت آنها را تعيين كند، اكنون نشسته تا ديگران برايش نسخه بپيچند.
امينيزاده نيز در ادامه دولت خاتمي را محصول نياز جامعه خواند و افزود: آن نياز اين بود كه مردم احساس ميكردند تمايل به مشاركت در فرايند تصميمگيري در كشور دارند، حاصل اين نياز نيز جريان دانشجويي بود كه به نوعي پل بين نخبگان و مردم بود. من معتقدم اگر واقعنگري داشته باشيم طبيعتا فعالان دانشجويي نميتوانند ايدئولوگ باشند و آن طور كه بايد نميتوانند به نيازهاي تئوريك جامعه پاسخ دهند. البته دانشگاه ميتواند پاسخ دهد ولي چون دانشجويان در سن آموختن هستند طبيعي است از نخبگان جامعه و تئوريپردازاني با گرايشهاي مختلف متاثر شوند. آنها بيشتر ميتوانند نقش روشنفكران واسطه را ايفا كنند و در وهلهي اول مطالب مطرح شده از سوي روشنفكران را نقد كنند.
وي ادامه داد: دانشجويان ميتوانند روشنفكران را به نظريهپردازيهاي جديد وادار كنند و از سوي ديگر با تودههاي مردم ارتباط داشته باشند تا بتوانند مباحث را درون جامعه ترويج دهند و نقش روشنفكر مروج و منتقد را ايفا كنند. طبيعتا در مراحل بعد فعالان جنبش دانشجويي ميتوانند تبديل به ايدئولوگها و نظريهپردازان در دانشگاه هم بشوند و عموما در خارج از كشور و جنبشهاي مختلف هم همين طور بوده است.
امينيزاده گفت: مثلا در دورهي خاتمي بحث آزادي فكر ميكنم تعريف روشني دارد، بخشي اين است كه گروهها و افراد مختلف درون جامعه جداي از طرز تفكرشان بتوانند فعاليت داشته باشند و حق شهروندان به رسميت شناخته شود. طبيعتا افراد ديگري هم ميتوانند اين افراد را نقد كنند، راهحل برخورد با نظريات يك نظريهپرداز حذف آن از دانشگاه و جامعه و زنداني كردن آن نيست، گروههاي مختلف مباحثشان را مطرح كنند و در اين فضا نقدي رخ دهد، طبيعتا مردم هم با توجه به نيازي كه دارند به يك بخش از نخبگان و يا گروههاي سياسي روي ميآورند و ممكن است چرخش قدرت رخ دهد. كما اينكه در ساليان اخير شاهد بوديم در جايي كه امكان داشته اين چرخش وجود داشته است.
وي اضافه كرد: جريان دانشجويي نقش پشتيبان آزادي احزاب، مطبوعات، سنديكاها و به رسميت شناختن هويتهاي مختلف فرهنگي و آزادي هويتهاي مختلف فرهنگ درون جامعه را ايفا كرد، تا يك مقطعي وظيفهي خود را حمايت از سياستمداراني ميدانست كه احساس ميكرد به دنبال اين آرمانها هستند. از يك مقطعي به بعد جريان دانشجويي به نقد خاتمي رسيد و با همان مباني كه به او راي داده بود شروع كرد به نقد كردن. بخش مهمي از فضاي انتقادي نسبت به دولت خاتمي درون دانشگاه و انجمنهاي اسلامي ساماندهي شد، به هر حال احزاب مختلف را هم در بر ميگرفت، از احزاب اپوزيسيون، جريان راست، جبههي مشاركت تا احزاب اپوزيسيون مثل نهضت آزادي و غيره و در برهههاي مختلف انتقادهاي جدي از درون جريان دانشجويي مطرح شد.
امينيزاده با بيان اين كه «جريان دانشجويي تا مقطعي با اين آرمانها پيش رفت»، گفت: بعد از آن اين احساس به وجود آمد كه مقاومت جدي در مقابل اين خواستاها وجود دارد و تئوري كه پيش از آن جريان دوم خرداد بر آن سوار شده بود – تئوري اين بود كه ما ميرويم با استفاده از راي مردم درون ساختار قدرت قرار ميگيريم و در واقع از آنجا به اصلاح ساختار قدرت ميپردازيم – اين به دليل ساختار و موانع حقوقي به بنبست رسيد، به قول خاتمي هر نه روز با يك بحران روبرو بود، بعضي از اين بحرانها عمده بودند مثل فاجعهي كوي دانشگاه و قتلهاي زنجيرهيي، اتفاقي كه در خرداد 82 افتاد، رد صلاحيتها در مجلس هفتم و ... گاهي هم بحرانها مباحثي مثل لوايح دولت خاتمي بود كه گفته بودند حداقلي است ولي از شوراي نگهبان عبور نكرد، يا مثلا در ابتداي كار مجلس ششم، مجلسي كه هم از صافي شوراي نگهبان صلاحيتشان احراز شده، ميخواهد قانون مطبوعات را اصلاح كند كه كاملا در شان آن هست، اما به آن شكل حذف ميشود. نمايي كه تمام اينها ترسيم ميكند اين است كه مقاومت جدي در مقابل توسعهي سياسي به وجود آمد، هر چند كه فضاي رخ داده، مطبوعات و آگاهي كه به جامعه داده ميشود، جزء دستاوردهاي خاتمي هستند اما استراتژي و تز اصلي آن با يك بنبست روبرو شد، از آن مقطع به بعد جريان دانشجويي و بخشهايي از مردم هم به نوعي احساس كردند كه صرفا از طريق فرآيند انتخابات امكاني وجود ندارد.
ادامه دارد ...
نظرات