«در اين چاه نميتوان با دست آب ريخت، چاهي كه در سالهاي گذشته خشك شده بايد دوباره از زير آب بجوشد، چه بسا چاهي كه از بالا در آن آب ريخته شود آب گوارايي نخواهد داشت و در نتيجه انجمنهاي اسلامي اين جوشش را بايد حتي از وروديهاي جديد خود آغاز كنند»
اين گفتهي «حسين دروديان» عضو سابق دفتر تحكيم وحدت است كه از سوي اين مجموعه كانديداي دور اول شوراي شهر تهران بود و به عضويت آن در آمد. وي اكنون شاه كليد حل مشكلات دفتر تحكيم وحدت را در استقلال انجمن اسلامي بدون چشمداشت به شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت ميداند.
دروديان در گفتوگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با اشاره به فعاليت انجمنهاي اسلامي پس از پيروزي انقلاب، گفت: پس از پيروزي انقلاب مسالهاي كه در دانشگاهها اتفاق افتاد، به نوعي اتصال و پيوستگي با پيش از انقلاب داشت و در واقع كساني كه پيش از پيروزي انقلاب در دانشگاهها فعاليت ميكردند، عمدتا كساني بودند كه تاثيرات جدي را در جريان جنبش دانشجويي در پيروزي انقلاب گذاشتند.
اين افراد كساني بودند كه آموزههاي دكتر شريعتي، حضرت امام(ره) و استاد مطهري را با خود همراه داشتند و اين آموزهها را پس از پيروزي انقلاب نيز در دانشگاهها و به واسطهي جريانات سياسي، تعقيب ميكردند كه حقيقتا شاهد اثرات جدي آنها در سالهاي ابتدايي انقلاب در دانشگاهها بوديم، از جمله جريان سفارت آمريكا، كه دوستان در انجمن اسلامي آن را طرحريزي كردند و اثرات حركتهاي آنها بر جنبشهايي كه در ايران اتفاق افتاد، قابل توجه بود.
وي ادامه داد: به هر حال مجموعهي انجمنهاي اسلامي حركت خوبي را پس از پيروزي انقلاب نيز ادامه دادند تا اينكه بحث انقلاب فرهنگي پيش آمد، پس از آن بحث جنگ و جرياناتي سياسي كه به واسطهي جنگ به نوعي فتيلهي كار سياسي را پايين آوردند، چرا كه عمدهي افرادي كه من از آنها به عنوان دههي چهليها ياد ميكنم، به جنگ رفتند و در نتيجه جنبش سياسي داخل دانشگاهها كمرنگ شدند. لذا از سال 61 تا 70 شاهد كمرنگ شدن مسائل سياسي و مغفول ماندن آن بوديم و مهمتر آنكه حركتهاي جدي از سوي جنبش دانشجويي انجام نميشد كما اينكه جريانات سياسي هم حركتهاي جدي از خود نشان ندادند.
دروديان در ادامه افزود: پس از اتمام جنگ و پيروزي ايران، كساني كه به جبههها رفتند دوباره به دانشگاهها بازگشتند، و نتيجه آنكه از سال 70 جريانات سياسي مجددا در دانشگاهها پررنگ شد. البته فضاي سياسي كشور هم آمادگي لازم را پيدا كرده بود.
اين عضو سابق دفتر تحكيم وحدت، با بيان اينكه «افرادي كه مجددا بازگشتند، آموزههاي پيروزي انقلاب را دارا بودند»، ادامه داد: مجددا به واسطهي همين افراد بود كه شاهد شاخص شدن جريانات سياسي در دانشگاهها بوديم، چرا كه اين افراد عمدتا هم پيش از انقلاب و هم پس از آن، تاثيرگذار بودند و از سال 72 به بعد، اين حركتها از دانشگاه مجددا به جامعه منتقل شد و همين نسل، شيوع جريانات سياسي را رونق داد. بنابراين ميتوان گفت جنبش دانشجويي جرياني است نيازمند يك حركت تشكيلاتي و به نظر من اگر اتفاقي در دانشگاهها رخ داد، به اين دليل بود كه تشكيلات دانشجويي افرادي را تربيت كرده بود كه تحولآفرين بودند.
نمايندهي سابق شوراي شهر تهران، در ادامه با ذكر يكي از تجربيات خود گفت: پس از اتمام جنگ، پشت درهاي انجمنهاي اسلامي نيروهاي جدي تشكيلاتي و خوشفكر فراواني صف بسته بودند كه وارد تشكيلات انجمنها شده و از اين طريق بتوانند آنچه در فكر خودشان بود به عرصهي ظهور برسانند، و همين افراد در جامعه نيز وارد فضاهاي حزبي شده و با گرايشهاي خود احزاب را تشكيل دادند.
دروديان به ضعف موجود در فعاليتهاي سياسي سالهاي اخير در دانشگاهها اشاره كرد، دليل آن را عدم كارآيي و عدم ايجاد برنامههاي تشكيلاتي جهت تربيت نيرو در انجمنها عنوان كرد و افزود: اگر انجمنها بخواهند كارشان را تقويت كرده و در آينده بدنهي خوبي داشته باشد و اهدافشان را پيگيري كنند، بايد بخشي از انرژي خود را صرف تربيت نيرو كرده و به كارهاي تشكيلاتي بپردازند. متاسفانه اين ضعف در انجمنهاي اسلامي اتفاق افتاد، شايد به اين دليل باشد كه نسل سوميها ارتباطي با نسل پيش از خود نداشتند و متاسفانه در دانشگاه شاهديم كه اهميت تفكر و انرژي در دانشگاهها كمرنگ شده و اين صرفا به خاطر عدم كار تشكيلاتي است. از جهت تاريخي نيز ميتوان گفت جريان تحكيم متولد /////////////////////////////////////////////// تربيت سياسي دههي چهل است كه متاسفانه امروز شاهد چنين فضايي نيستيم.
وي در ادامه شرايط موجود در دفتر تحكيم را اينگونه توصيف كرد: آنچه امروز از دفتر تحكيم وحدت تصوير ميكنيد، مجموعهاي است كه حركتهاي چند سال گذشته را ادامه داده است اما در زمان گذشته، دفتر تحكيم وحدت يك مجموعهي صرفا هماهنگ كننده و تعديل كننده بود، يعني حركتي كه در دانشگاهها توسط انجمنهاي اسلامي اتفاق ميافتاد حركتهايي بسيار مقتدر و قوي بود كه به جرات ميگويم كه انجمنهاي اسلامي دانشگاهها، پتانسيلي در حد دفتر تحكيم وحدت چه بسا بيشتر از خود مجموعه داشتند و اصولا دفتر تحكيم وحدت تعديل كننده بود، يعني برنامهها //////////////////////////////////////////////// توان و دانشجويان با انگيزه در دانشگاهها و دفتر تحكيم صرفا برنامهها را تعديل ميكرد، مثلا من به خاطر دارم انجمن اسلامي دانشگاه تهران به تنهايي آنقدر توان داشت كه دفتر تحكيم وحدت در برابر آن رنگ ميباخت.
همينطور انجمن اسلامي ساير دانشگاهها از جمله اميركبير، شهيد بهشتي، صنعتي شريف، تبريز، مشهد، زنجان و ...، كليهي اين دانشگاهها پتانسيلهايي به مراتب بيش از دفتر تحكيم وحدت داشتند. انجمنها تصميم ميگرفتند و كساني كه در دفتر تحكيم وحدت بودند تعديل ميكردند اما هرگز تهييج كننده نبودند، يا به عنوان يك شاخص برنامهريزي كرده و راس، ارتباط بچهها را منسجمتر ميكرد، اما متاسفانه امروز شاهد چنين تحرك جدي نيستم و اينكه انجمنهاي اسلامي خود حركت كرده و به دفتر تحكيم فشار وارد كنند، مشاهده نميشود.
دروديان ادامه داد: اما نكتهي ديگر اينكه، مجموعهاي كه در شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت فعاليت ميكنند نبايد فاصلهي جدي با بدنهي پايين انجمنها داشته باشند و اين فاصله به نوعي ارتباط آنها را با هم كاهش ميدهد و گفتماني كه بايد بين راس و بدنه اتفاق بيافتد و در واقع بخش پاييني، بخش بالايي را تقويت كند، وجود نخواهد داشت، من با نگاه تخصصي به جريان انجمنها اذعان ميكنم كه عمدهي مشكلات در چند سال اخير نيز همين بوده است.
وي همچنين با اشاره به انشعابي كه در سال 1380 رخ داد، افزود: انشعاب را از جهتهايي ميتوان مثبت ارزيابي كرد، چرا كه در انشعاب خطوط قرمز مشخص شده و افراد بر آنچه باور دارند قرار ميگيرند و در واقع انشعاب ميتواند نقش روشنگري داشته باشد، اما متاسفانه پس از انشعاب انفعالي كه رخ داد بسيار مضر بود، چرا كه نشان داد كه اين انشعاب نه تنها ناشي از توان و پتانسيل بالاي مجموعه نبوده، بلكه صرفا به اين دليل بود كه عدهاي بر مجموعه ميخواستند حاكميت داشته باشد و ذهنيتشان اين بود كه تحكيم را بايد از بالا اداره كرد و تصور ميكردند با ورود به جريان تحكيم و شوراي مركزي ميتوانند دانشگاهها را نيز به اختيار خود در آورده و آنها را اداره كنند، در صورتي كه اين ذهنيت بسيار اشتباه و انشعابي كه صورت گرفت بازتاب همين حركتها بود و نشاندهندهي انرژي كمي در پايين، لذا اگر بچههاي تحكيم بخواهند به مجموعه جان تازهاي ببخشند، بايد در كنار اين قضايا قرار گرفته و سعي كنند بچهها را مجددا از پايين به كارهاي تشكيلاتي و نيروسازي تشويق كنند، تا تحكيم و جريان دانشجويي از مجموعهي انجمنها دوباره ظهور پيدا كنند.
وي خاطر نشان كرد: انجمنها بايد از فعاليتهاي سياسي، فرهنگي و فكري آغاز كرده و آرام آرام خود را تقويت كنند و شوراي مركزي نيز بايد از پايين جمع شود تا در بالا ثابت بماند.
دروديان با ذكر خاطرهاي به گفتههاي خود ادامه داد: به خاطر دارم در سال 1375 در زمان انتخابات آقاي خاتمي، شبي بود كه ما از طرف دانشگاه شهيد بهشتي جهت گفتوگو نزد آقاي موسوي خويينيها به دفتر روزنامهي سلام رفته بوديم و مصاحبهي ما نيز پيرامون تسخير سفارت آمريكا بود، در حين بحث، فكسي از سوي دفتر آقاي مير حسين موسوي ارسال شد كه در آن، موسوي عدم كانديداتوري خود را اعلام كرد كه تمام /////////////////////////////////////////////////////////// . در همان زمان آقاي ناطق نوري هم اعلام آمادگي خود را ابراز كرده بود و جناح اصولگرا كارهاي تشكيلاتي خود را آغاز كرده بودند، در نتيجه مجموعهي تحكيم كه از آقاي مير حسين موسوي حمايت كرده بودند دچار نوعي سرخوردگي و انفعال شدند كه عدم حضور مير حسين موسوي و كانديداتوري آقاي ناطق و ابزاري كه مجموعهي راست در اختيار داشت اين تصور را به وجود آورد كه آقاي ناطق پيروز ميدان خواهد بود، اما در اين موقعيت حساس، مجموعهي انجمنهاي اسلامي از جمله دانشگاههاي تهران، اميركبير، شهيد بهشتي، گرد آمدند و قرار شد فردي را انتخاب كنيم به عنوان كانديداي جنبش دانشجويي، البته اصلا اميدي به پيروزي نداشتيم فقط قصد داشتيم از فرصت استثنايي كه در انتخابات به دست آمده بود استفاده كنيم و بر اين باور بوديم كه اثر سياسي خود را بگذاريم، در نتيجه كانديداي خود را انتخاب كرديم كه حرفهاي ما را به جامعه منتقل كرده و منحني انتظارات اجتماعي مردم را بالا ببريم تا برندهي انتخابات ناچار شود به بخشي از اين مطالبات پاسخ دهد، اين هدف اصلي و اوليهي ما بود.
به هر حال، ما كانديداهاي خود را انتخاب كرديم از جمله آقاي كروبي، آقاي موسوي خويينيها، آقاي خاتمي، آقاي نبوي كه هر كدام به دلايلي نپذيرفتند، در آن زمان آقاي خاتمي در كتابخانهي ملي حضور داشتند، اولين جلسهاي كه با ايشان گذاشتم و اين موضوع را مطرح كرديم، ايشان ابتدا به گفتههاي ما خنديدند، اما در واقع ناراحت شدند و تصورشان اين بود كه ما قصد به بازي گرفتن ايشان را داريم، چرا كه اصلا تصور رياست جمهوري ايشان در ذهن هيچ كسي نبود، من اينها را ميگويم كه دوستان در انجمنهاي اسلامي بدانند كه ما در چه شرايط سختي فعاليت ميكرديم، شرايطي كه نه روزنامهاي داشتيم و نه رسانهاي، تنها و تنها روزنامهي سلام و هفته نامهي «عصر ما» بود، نه دولت با ما همسو بود و نه مجلس و شوراي شهر و نه قوهي قضاييه، حتي صدا و سيما و مطبوعات در اختيار جريان سياسي مقابل ما بودند، اما وجود اشتياق حضور در صحنه بدون وجود هرگونه حزبي، آقاي خاتمي را به صحنه آورديم، با وجود اينكه آقاي خاتمي حتي باور اين را نداشت كه بتوان كار مثبتي انجام داد و حتي ايشان فكر نميكردند رييس جمهور شوند و در جلسهي دومي كه اتحاديهي انجمنهاي اسلامي با ايشان داشتند، قرار بر اين شد كه ايشان به شهرهاي مختلف سفر كنند و حرفها ما را به اين شهرها منتقل كرده و از اين طريق منحني انتظارات جامعه را بالا ببريم و همچنين گفتيم كه قصد داريم ايشان را به عنوان كانديداي اختصاصي دفتر تحكيم وحدت معرفي كنيم، ايشان چند روزي فرصت گرفت و سپس پذيرفت، اما از ما قولي گرفت و گفت ببينيد دوستان، من به پشتوانهي شما وارد صحنه خواهم شد، اگر آقاي موسوي دوباره برگشت، مبادا پشت مرا خالي كنيد و ما هم قول داديم كه اگر ايشان پذيرفتند، كانديداي اختصاصي دفتر تحكيم خواهند بود و قول داديم پشتيبان حضور ايشان تا آخرين لحظهي انتخابات باشيم، بنابراين ايشان قبول كرد و اولين سخنرانياش در محل دفتر مجموعهي تحكيم وحدت در شب احياء سال 75 بود و همراه ايشان مراسم شب احياء را با گرفتن قرآن بر سر به جا آورديم.
اين عضو سابق دفتر تحكيم وحدت، تاكيد كرد: جريان جنبش دانشجويي و دفتر تحكيم وحدت، شخصي به نام آقاي خاتمي را انتخاب كرده و در زماني كه همه نااميد هستند اين شخص را به اين باور ميرساند كه بايد حضور پيدا كرده و به عنوان سخنگوي بخشي از باورها و عقايد دفتر تحكيم وحدت در جهت منافع ملي، حركت كند و نظر ما اين بود كه اين حضور موجب ميشود كم كم اين پتانسيل در دانشگاهها تقويت شده و جريانات سياسي ديگر هم كم كم پشت اين روند و حركت صورت گرفته قرار بگيرند. اين موج آرام آرام آنچنان بالا گرفت كه جريان دانشجويي به قدري با علاقه و پتانسيل بالا در سطح كشور فعاليت كرد كه كمتر از شايد شش ماه توانست در روند رياست جمهوري و هشت سال آيندهي كشور نقش مهم و تاثير عميقي داشته باشد، و در پي آن مطرح شدن گفتوگو تمدنها توسط آقاي خاتمي و تاثير مثبت ايشان در جريانات سياسي ايران در دنيا. در واقع ميخواهم اين نكته را خاطر نشان كنم كه قدرت جريان دانشجويي تا حدي است كه ميتواند آينده يك ملت را رقم بزند.
وي ادامه داد: از روزهاي عيد بود و در ايام دورهي انتخاباتي آقاي خاتمي، ما در دفتر ايشان حاضر شديم، پس از اقامهي نماز ظهر و صرف ناهار در حين گفتوگو با ايشان بوديم، من به ايشان گفتم آقاي خاتمي، با اين حركتهايي كه توسط دانشجويان صورت گرفت و در حال گسترده شدن است، به نظر ميرسد شما پيروز شويد، ايشان خنديد و گفت ما از شما پيروزي نخواستيم، حداقل اميدواريم دو يا سه ميليون راي كسب كنيم كه در آبرويمان حفظ شود.
در واقع دو يا سه ماه پيش از انتخابات حتي خود آقاي خاتمي هم حتي به سه ميليون راي اميدي نداشتند، اما حركتي كه توسط جريان دانشجويي رخ داد، و به ويژه هنگامي كه دانشجويان به روستاها و شهرها رفتند و مردم نيز كه دانشجويان را پيشاهنگ و چشم بيدار جامعه ميدانستند، اين باور را داشتند كه اگر دانشجويان حركتي را از روي خلوص نيت و باور انجام ميدهند حتما به نفع جامعه خواهد بود، در نتيجه حرف آنها را پذيرفتند و آقاي خاتمي با بيست ميليون راي پيروز شدند.
دروديان، در ادامه با تاكيد بر سياسي بودن جنبش دانشجويي، افزود: نكتهي مهم در سالهايي كه ما در دفتر تحكيم وحدت فعاليت ميكرديم، وجود منشور، مرامنامه و اساسنامهي اين دفتر بود، كه در آن بر اصيل بودن و مستقل بودن جريان دانشجويي بسيار تاكيد شده و با توجه به اينكه جريان دانشجويي سياسي است، در مجموع نقاط قوتي براي جريان دانشجويي محسوب ميشد. در عين حال كه سياليت نقطهي ضعفي نيز براي اين جريان محسوب ميشود و آنچه ما در آن روزها در جريان جنبش دانشجويي، براي حفظ ارزش دفتر تحكيم وحدت به آن پافشاري ميكرديم، حفظ استقلال جريان دانشجويي بود.
اين عضو سابق دفتر تحكيم وحدت ابراز عقيده كرد: در آن زمان احزاب سياسي به اين شكل نبودند اما چند حزبي كه وجود داشت از جمله سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و به طور كلي مجموعههايي كه خارج از دانشگاه فعاليت ميكردند، علاقمند بودند كه جريان دانشجويي را در اختيار بگيرند. اما ما تلاش ميكرديم و آنقدر از خود توان نشان ميداديم كه در حين استفاده از تجربيات آنها، استقلال خود را نيز حفظ ميكرديم و در واقع ميخواهم خاطر نشان كنم كه با وجودي كه انجمنها با يكديگر رقابت جدي داشتند، اما در عين حال سعي ميكردند استقلال خود را حتي نسبت به ساير انجمنها و دفتر تحكيم وحدت نيز حفظ كنند.
وي افزود: اين نكته، كه انجمنها با غيرتي حركت ميكردند كه «غير» را در خود نميپذيرفتند، نكتهي مهمي بود كه باعث ميشد جريان تحكيم جرياني زنده، شفاف و پرنشاط باشد. تا حدي كه مسائل داخلي جريانات دانشجويي خيلي جدي تعقيب ميشد حتي بر سر يك راي يا حق راي براي يك دانشگاه ديگر، ساعتها جدال ميشد و ساعتها بين بچهها گفتوگو ميشد، اما يك نكتهي مهمي كه وجود داشت اين بود كه وقتي جريان بيروني اتفاق ميافتاد كه حس ميكرديم ميتواند به كليت مجموعه آسيب بزند، بچهها به صورت كاملا جدي پشت سر هم قرار ميگرفتند.
خاطرم هست در نشستي در دانشگاه تربيت معلم، چند ماهي بود كه نشست تحكيم به جمعبندي نميرسيد و صفبنديهاي كانديداها وجود داشت، و به شدت انشعاب و شكافي به وجود آمده بود و فعال شده بود، ما تصميم گرفتيم رئوس مجموعه و دوستان قديميتر را دعوت كرده و به گفتوگو پرداختيم در رابطه با اينكه چند ماهي است كه دفتر تحكيم وحدت دچار بحران شده است، و بايد به فكر جمعبندي و راهكاري باشيم، خاطرم هست آقاي شيخ در سال قبل از دانشگاه تبريز كانديد شده بود و پنج يا شش راي آورده بود، آن سال هم ايشان مجددا كانديد شدند و بيست راي آوردند، اما وقتي دوستان به جمعبندي رسيدند كه دفتر تحكيم تا چه حد در حال آسيب ديدن و از هم پاشيدن است، كساني هم كه راي نداده بودند همه راي دادند و آقاي شيخ و آقاي احمدي، آقاي افشاري، آقاي فاتح، آقاي تاجرنيا و ... با چهل راي وارد شوراي مركزي مجموعه شدند. بنابراين اگر اين اتفاق در آن روز جمعبندي نميشد، شكافهاي موجود فعالتر شده و تحكيم قطعا آسيب ميديد زيرا اعضاء باورشان اين بود كه اگر اين مجموعه به شكاف برسد كليت آنچه ميشود در يك تحكيم وحدت نصفه نيمه داشت را نيز در آن صورت از دست ميدادند، در نتيجه دوستان با چشمپوشي از بخشي از خواستههايشان كوتاه ميآمدند، تا كارها پيش برود.
عضو سابق شوراي شهر تهران منتخب دفتر تحكيم وحدت، با بيان اينكه انجمنهاي اسلامي از بدو تاسيس شاكلهي سياسي داشتند، تاكيد كرد: زماني كه ما در انجمنهاي اسلامي فعاليت ميكرديم، با توجه به اينكه دولت آقاي خاتمي تشكيل شده بود و دولت و مجلس يكپارچه شده بودند، بنابراين تصور دوستان اين بود كه نيازي به فعاليتهاي سياسي خاص وجود نداشت و كم كم علاقه براي فعاليتهاي سياسي كاهش پيدا كرد و به نظر من يكي از دلايل به وجود آمدن مشكلات و انفعالهاي سياسي در انجمنهاي اسلامي دانشجويان همين موضوع بود.
وي در ادامه گفت: حفظ مواضع سياسي، توسعه و پررنگتر كردن آن، بيان نكات سياسي مغفول مانده در جامعه از مشتركات جدي انجمنهاي اسلامي است. به نظر من در حال حاضر تنها راهي كه دفتر تحكيم وحدت ميتواند به وسيلهي آن خود را تقويت كند، بالا بردن توان انجمنهاي اسلامي است و تصور ميكنم انجمنهاي اسلامي دانشكدهها و دانشگاهها به خودشان بپردازند تا بتوانند برنامههاي خود را بدون نگاه به شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت به عرصهي اجرا برسانند. چرا كه متاسفانه شاهد آن هستيم كه انجمنهاي اسلامي نشستند و چشم به شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت دوختند كه در آنجا چه تصميماتي گرفته ميشود و به آنها ديكته كنند، در صورتي كه بايد بنشينند و تصور كنند كه دفتر تحكيم وجود ندارد. البته احترام آنها به جاي خود، اما نگاه انجمنهاي اسلامي بايد اينگونه باشد و خودشان براي خودشان برنامهريزي كنند و باور كنند كه ميتوانند فعاليتهاي بسيار مهمي انجام دهند، چنانچه در گذشته توانستند رييس جمهور منتخب خود را روي كار بياورند و به نظر من، ارزش اصلي دفتر تحكيم وحدت به همين انجمنهاي اسلامي است، در نتيجه فعال شدن انجمنهاي اسلامي و عمل مستقل آنها و سپس هماهنگي باهم، شاه كليد حل مشكلات دفتر تحكيم وحدت است. بنابراين انجمنهاي اسلامي در خود براي بازگشت به جايگاه خودشان بازنگري كنند و بدون توجه به دفتر تحكيم وحدت فعاليتهاي خود را آغاز كنند، پس از اينكه فعاليتهايشان نزج گرفت، خود مجموعهي هماهنگ كننده از درون خود آنها پيدا خواهد شد، بچهها ارتقاء پيدا كرده و خواهند دانست كه چطور خودشان را هماهنگ كنند.
*** تعدادي از اعضاي سابق شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت در گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران به بازگويي بخشي از خاطرات و تجربيات خود دربارهي اتحاديهي انجمنهاي اسلامي دانشجويان دانشگاههاي سراسر كشور پرداختند، كه حاصل آن به تدريج ارسال ميشود. مصاحبه با « علياكبر موسوي خوئيني »، « رضا حجتي »، « علي تاجرنيا »، « ابراهيم شيخ »، « مرتضي احمدي »، « حسين بيغم »، « حميد چوبينه »، « فاطمه حقيقتجو »، « داوود سليماني »، « محسن محمدي معين » و « جهانبخش خانجاني » در روزهاي گذشته ارسال شده است.
انتهاي پيام
نظرات