اشاره
آن چه كه در پي ميآيد، ويرايش نخست دومين شماره « آشنايي با واژگان تخصصي نفت» است؛ از مجموعهي متون آموزشي مفاهيم مهندسي نفت، ويژهي خبرنگاران سياستي و سياستپژوهان بخش بالادستي نفت و اقتصاد انرژي كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.
اين واژهنامه در ادامهي ششمين متن آموزشي، ضمن تكميل اطلاعات پيشين به فهم متوني كه در آينده منتشر خواهد شد كمك ميكند.
مجموعهي اين متون آموزشي تلاش ميكند، با ادبياتي غير فني، مفاهيم فني و مهندسي نفت را براي خوانندگاني كه به عنوان خبرنگار يا سياستپژوه به آن نيازدارند توضيح دهد.
واژگان
break through time :
هنگامي كه از چاه نفتي در حال بهرهبرداري، آب زيادي برداشت كنيم، اصطلاحا گفته ميشود كه چاه به آب خورده است يا break through time اتفاق افتاده است و ديگر بهرهبرداري از آن چاه مقرون بصرفه نيست.
Fingering:
سطح تماس بين 2 سيال معمولا يك صفحه كاملا صاف نيست و مقداري از سيالي كه داراي قدرت تحرك بيشتري است به داخل مرز ميان 2 سيال نفوذ مي كند سطح تماس سيال هاي داخل مخزن نفتي و گازي نيز به همين صورت است اين پديده يعني Fingering مخصوصا در هنگام تزريق آب به مخزن به منظور برداشت نفت بيشتر،خود را بيشتر نشان ميدهد از آنجا كه آب داراي تحرك بيشتري است از سطح تماس آب تزريقي و نفت عبور كرده و سطح تماس اين 2 سيال شكل انگشتان دست را به خود ميگيرد به اين علت اين پديده را Fingering گويند و باعث ميشود كه آب تزريقي به داخل مخزن، سريعتر به چاه برداشتي برسد و اصطلاحا زودتر چاه ما به آب بخورد و پديده break through time اتفاق بيافتد. با وقوع اين حادثه و افزايش نسبت آب به نفت برداشتي ، ديگر برداشت از آن چاه مقرون بصرفه نيست.
Sand migration (مهاجرت ماسه ):
درمخازن ماسه سنگي يامخازني كه داراي مقداري ماسه هستند اگر ماسه شل (loose) باشد، هنگام برداشت نفت يا گاز از آن مخزن، اين ذرات ماسه به داخل چاه وارد ميشوند و باعث ميشوند خلل و فرج (porosity)مسيرحركت خود را پر كنند و كيفيت مخزن راكاهش دهند. همچنين اين ذرات ماسه باعث ايجاد خوردگي در تاسيسات سر چاه و لولههاي جداري ميشوند كه بايد تمهيدات لازم جهت ثابت كردن(stable) اين ذرات ماسه انديشيده شود ومانع از مهاجرت آنها به سمت دهانه چاه شد.
Gas & water coning :
درهنگام برداشت نفت از چاه اگربه شيوهي درستي از مخزن برداشت نشود، نفت به اطراف حركت كرده و گاز و آب به ترتيب در بالا و پايين ستون نفتي به حالت مخروطي به داخل ستون نفت وارد ميشوند، ارتفاع ستون نفت را در آن چاه كاهش ميدهند و باعث كاهش برداشت نفت از آن چاه ميشوند .
آسفالتن Asphalten :
بخشهاي سنگين نفت را كه ظاهر آن همچون قير است را آسفالتن ميگويند. پديده تشكيل آسفالتن نيز از پديدههايي است كه در بعضي از ميادين ايران هنگامي رخ ميدهد كه بخشهاي سبك نفت به دلايل مختلف مانند water washing ، فعاليت ميكروبها(اين ميكروبها ميتواند به طور طبيعي در مخزن باشند يا هنگام تزريق آب به مخزب اگر ناخالصيهاي آب گرفته نشود (آب treat نشود) و حاوي اين ميكروبها باشد) وغيره، از آن جدا شده و يك لايه آسفالتن در قسمت زيرين مخزن تشكيل ميشود كه باعث قطع ارتباط مخزن با قسمت آبران آن شده و انرژي لازم براي بالا آمدن نفت را از آن ميگيرد.
Type section :
مقطعي از يك سازند است كه بتواند خصوصيات آن سازند را از هر لحاظ بيان كند در واقع بهترين نمونهاي كه ميتوان از يك سازند گرفت را Type section گويند.
Lithology (جنس سنگ):
به جنس سنگ ليتولوژي سنگ گفته ميشود بعنوان نمونه وقتي گفته ميشود ليتولوژي سازند آسماري از نوع سنگ آهك است در واقع به اين معني است كه جنس سنگ سازند آسماري از جنس آهك است.
شيل (Shale):
سنگ شيلي به سنگي گفته مي شود، كه ذرات تشكيل دهندهي آن بسيار ريز است و داراي لايهبنديهاي خيلي خيلي نازكي است كه به آن ها تورق گويند از ويژگيهاي اين نوع سنگ اين است داراي تخلخل بسيار زياد است اما اين تخلخل ها بسيار ريز هستند و تراوايي اين نوع سنگ بسيار پائين است و در نتيجه اين نوع سنگ معمولا نميتواند بعنوان سنگ مخزن عمل كند اما از آنجا كه معمولا درون اين نوع سنگها مواد آلي وجود دارد ميتواند بهعنوان سنگ منشاء عمل كند.
گنبدهاي نمكي (salt dome):
هميشه يك لايه در اعماق زياد وجود دارد كه از جنس نمك است از آن جا كه نمك داراي چگالي كم است و همچنين خاصيت روان كنندگي (Lubricant) دارد لايههاي ديگر براحتي روي آن مي لغزند اما اگر نيرويي از اطراف اين لايه را تحريك كند و به آن فشار آورد اين لايه كم چگال، به سمت بالا شروع به حركت ميكند و در لايههاي بالايي خود نفوذ ميكند و به سمت سطح زمين روانه ميشود و ممكن است اين حركت در اعماق زمين متوقف شود و يا اينكه اين گنبد نمكي لايههاي زمين را طي كند و به سطح زمين برسد و گنبدهايي از نمك ظاهر شود اين گنبدهاي نمكي به دليل اينكه داراي ترآوايي كم و شكل پذيري خوبي هستند ميتوانند به عنوان يك پوش سنگ (Cap rock) خوب عمل كنند.
مخازن گاز ميعاني( Gas Condensated Reservoir ):
به مخازني گفته ميشود كه گاز موجود در آنها در شرايط دما و فشار سطحي به نفت تبديل ميشود و اين نوع نفت بسيار سبك است و داراي API بالايي (در حدود 50 API )است.
GOR)Gas oil ratio):
نسبت گاز به نفت را گويند. در واقع نسبت گاز به نفت را در شرايط دما و فشار سطح زمين را GOR گويند.
PSI)Pound per square inch):
يك واحد فشار است كه معمولا در صنعت نفت فشار را با اين واحد معرفي ميكنند.
هر يك PSI، معادل 7/6894پاسكال است. هر پاسكال 1 نيوتن بر متر مربع است. هر نيوتن تقريباً معادل يك دهم كيلوگرم است.
API )American petroleum Institution):
در واقع معرف كيفيت نفت است و هر چه اين عدد افزايش يابد نفت سبكتر ميشود اگر اين عدد خيلي زياد شود( در حدود 50API ) نفت به (Condensated oil) نفت ميعاني تبديل ميشود و از اين مقدار بالاتر براي گازها بكار ميرود.
Btu)British thermal unite):
واحد گرماي بريتانيايي. يك واحد گرما است در واقع ارزش گرمايي سوخت را مشخص ميكند.
تدوين: محسن اطمينان
دانشجوي كارشناسي ارشد مهندسي نفت دانشكدهي فني دانشگاه تهران
خبرنگار مهندسي نفت سرويس مسائل راهبردي ايران
انتهاي پيام
نظرات