• دوشنبه / ۲۷ آبان ۱۳۸۷ / ۱۰:۰۷
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8708-02567.78612
  • خبرنگار : 71271

مفاهيم روانشناسي-آشنايي با مفهوم خودشكوفايي/2 سير تحول مفهوم خودشكوفايي فراخودشكوفايي اهميت راهبرد‌هاي معطوف به خودشكوفايي در سياست‌گذاري‌ سلامت روان

مفاهيم روانشناسي-آشنايي با مفهوم خودشكوفايي/2
سير تحول مفهوم خودشكوفايي
فراخودشكوفايي
اهميت راهبرد‌هاي معطوف به خودشكوفايي در سياست‌گذاري‌ سلامت روان

اشاره:
آن چه كه در پي مي‌آيد، ويرايش نخست دومين و آخرين بخش از مقاله‌ي «آشنايي با مفهوم خودشكوفايي» از مجموعه‌ي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌پژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.

مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح مي‌دهند كه با استفاده از آن‌ها تا حدودي مي‌توان به ارزيابي سياست‌گذاري سلامت روان پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و نظريه‌هاي بنيادين در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت (ahbord.isna@gmail.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند.

در بخش اول اين مقاله ضمن آشنايي خوانندگان با مفهوم خودشكوفايي، به توضيح درباره‌ي ديدگاه‌هاي روانشناسان مختلف درباره‌ي مفهوم خودشكوفايي پرداخته شد. در اين بخش مفهوم «فراتر از خودشكوفايي» و سير تحول مفهوم خودشكوفايي توضيح داده مي‌شود و در پايان به بررسي نسبت اين مفهوم با سياست‌گذاري سلامت روان پرداخته خواهد شد.

 

فراتر از خودشكوفايي

 


در كتاب‌هاي متعدد علمي، هرم نيازهاي اساسي مازلو داراي 5 بعد است كه پيشتر اشاره شد. اما در كتاب « يافته‌هاي بعدي طبيعت انساني‌» مازلو، كه در سال 1971 بعد از مرگ او توسط بستگانش انتشار يافت، او تفكر بعدي‌اش را اعلام كرد. فرايندهايي وجود دارد كه از خود، در خود شكوفايي، عبور مي‌كند. نام اين فرآيند رهايي از خود (Selflessness) يا فراتر از خودشكوفايي (Beyond self- actualization) است. پيام مازلو اين است كه براي رسيدن به تجربه اوج (peak experience)، افراد بايد از خود به سوي ديگران حركت كنند. عدالت اجتماعي، فكر و عمل قابل تغيير، مفاهيمي است كه مرتبط با اين جهت‌گيري است.
اريك اريكسون نيز معتقد است رهايي از خود يا توانايي نگاه انداختن به بيرون از خود يك مشخصه اصلي سطوح بالايي رشد انسان است. در نظريه تجربه سيالي (flow) سي‌زنت ميهالي نيز افرادي كه مي‌توانند از محدوديت‌هاي خود (self) فارغ شوند و روي تكليف در حال انجام تمركز بالايي را داشته باشند، داراي رشد شخصي بالاتري نيز هستند.
به اين ترتيب مازلو هرم خود را از 5 بعد به 6 بعد تبديل كرد كه از نظر بسياري از روانشناسان غافل ماند.

 

نظريه‌هاي جديد

 


مفهوم خود شكوفايي بعد از مازلو و را جرز، توسط محققان زيادي مورد بررسي علمي قرار گرفت. هر چند به نظر مي‌رسد كه اين سازه هنوز مفهوم بندي اوليه خود را از دست نداده است، اما تلاش‌هاي مفيدي براي بسط آن انجام شده است.
لكلرز (leclerce) در سال 1998 دست به تحقيق گسترده‌اي براي برطرف كردن نواقص و محدوديت‌هاي نظريه‌ خود شكوفايي زد. از جمله اين نواقص شامل نامعين بودن ( uncertainty)، عدم اجماع (consensus) و فقدان تعريف واحدي از خود شكوفايي مي‌باشد. لكلرز ابتدا مجموعه‌اي از مشخصه‌هاي افراد خود شكوفا را از منابع مختلف استخراج و سپس به كمك روش دلفي به ارزيابي اين شاخص‌ها پرداخت. وي و همكارانش در تحليل نهايي به 36 صفت دست يافته كه؛

 17مورد از آن‌ها جزء بعد گشودگي به تجربه «من از احساساتم آگاهم، نسبت به ارگانيزمم صادقم، خودم را آن طور كه هستم مي‌پذيرم»
15تاي آن‌ها مربوط به ارجاع به خود « بنا به اعتقادات خود عمل كنم، قادرم در برابر فشار اجتماع مقاومت كنم، به موازات قضاوت اجتماع حركت نمي‌كنم، نسبت به ابراز احساسات خود آزادم»
و 4 تا نيز دو صفت مشترك مي‌باشند.

آن‌ها سپس به تعريف منسجمي از خود شكوفايي رسيدند كه عبارت است از: فرآيندي كه از طريق آن نيروهاي بالقوه فردي از طريق هماهنگي (سازش) با خود ادراكي فردي و تجربه‌ي شخصي رشد و توسعه مي‌يابند.
هنگامي كه اين تعريف را به اجزايش خرد كنيم، شاهد عناصر زير هستيم:

يك فرآيند: اين يك پويايي و زنجيري ساختاري از پديده‌هاي زماني است كه به حالت بودن تحميل مي‌شود. اين فرايند، به وسيله يك ميل بنيادي كه در هر انساني وجود دارد، بر انگيخته مي‌شود. اين فرآيند جهاني است و محدود به طبقه يا فرهنگ خاصي نمي‌شود. در عين حال فردي است. يعني هر فردي از طريق راهي كه خود انتخاب مي‌كند، به خود شكوفايي مي‌رسد.

رشد و توسعه نيروهاي بالقوه فردي: هدف نهايي اين تمايل بنيادي، رشد تماميت شخصي از طريق استفاده و بهبود منابع و ظرفيت‌هاي شخصي است.
هماهنگي يا سازش: يكپارچه‌سازي اين رشد بايد در يك كاركرد هماهنگ ارگانيزم حاصل آيد.
در مورد سازش خود ادراكي فردي كه همان ارجاع به خود است و تجربه‌ي شخصي كه گشودگي به تجربه نام دارد، پيشتر توضيح داده شد.

 

سيرتحول مفهوم خودشكوفايي

 


مفهوم خود شكوفايي از زمان‌هاي بسيار پيش (فلاسفه يونان باستان) به شكل خاص خود مورد توجه بوده است. مفهوم "eudaimonic" كه ترجمه فارسي مشخصي ندارد، اشاره به آن نوع بهزيستي ( well – Being) مي‌كند كه فراتر از كوشش انسان براي كسب لذت و دوري از درد يا همان بهزيستي لذت گرا (hedonic well – being ) قرار مي‌گيرد.
در دوره شكل گيري روانشناسي نوين در حدود اواخر قرن هجدهم، خود شكوفايي به عنوان تجلي "eudaimonic" مفهوم‌بندي شد. طبق اين ديدگاه افراد حاضرند حتي براي رشد و تعالي خود، استرس را به جان بخرند. مثلاً فردي را در نظر بگيريد كه ساعت‌ها دود چراغ مي‌خورد، اما لحظه‌اي از مطالعه دست برنمي‌كشد. يا فردي كه روزه مي‌گيرد و گرسنگي را تحمل مي‌كند. مازلو و راجرز به طور مشخص‌تري خود شكوفايي را پي گرفتند. آن‌ها به روش علمي اعتقاد چنداني نداشتند. به همين دليل مفهوم خود شكوفايي كه توسط آن‌ها پي ريزي شده است، بسيار ذهني بوده و از اين لحاظ مورد انتقاد بسياري از دانشمندان قرار گرفته است.
 پس از مازلو و راجرز سعي شده است با روش علمي كه خصوصيات مهم آن تكرارپذيري و ابطال‌پذيري است، به كندوكاو ميراثي كه مازلو و راجرز به جاي گذاشته‌اند نگاه شود. هر چند كوشش‌هايي در اين زمينه انجام شده است ( مانند لكلرز و ديگران ) اما اين كوشش‌ها زياد چشمگير نيستند. زيرا زمان زيادي از اين تلاش‌ها نمي‌گذرد و ديگراين‌كه مفهوم خودشكوفايي يك مفهوم بسيار پيچيده است و به راحتي در بوته آزمايش كنترل شده يا ساير روش‌هاي كمي قرار نمي‌گيرد. شايد حق با مازلو باشد كه مي‌گويد روش علمي نمي‌تواند بسياري از جنبه‌هاي انسان را مطالعه كند. به نظر مي‌رسد مفهوم خود شكوفايي به دليل دشواري مطالعه آن زياد مورد توجه كوشش‌هاي علمي نيست. خود شكوفايي مازلو به مفاهيم خردتري تبديل شده است كه تجربه سيالي سيزنت يكي ازآن‌ها مي‌باشد. امروزه از تئوري‌بنديهاي كلي نظير تئوري مازلو اجتناب مي‌شود و دانشمندان علوم رفتاري سعي مي‌كنند مسيرهاي تعالي انسان را بسيار جزئي‌تر و البته طبعاً روشن‌تر مطالعه كنند.

 

خودشكوفايي و سياست‌گذاري سلامت ر وان

 


سازه‌هايي از قبيل خودشكوفايي، تجربه‌ي اوج، تجربه سيالي، عشق، بهزيستي و ... به‌عنوان منابع پيشگيري اوليه مطرح مي‌شوند. هنگامي كه انسان خود را داراي توانايي‌هاي بالقوه بي‌شماري بداند و در جهت شكوفايي آن تلاش نمايد، به نظر مي‌رسد مرزهاي نابهنجاري و حتي هنجار را در مي‌نوردد و وارد حوزه فراتر از هنجار يا كمال مي‌شود.
اين مفهوم مي‌تواند از اعتبار بالايي در ديدگاه سلامت محور برخوردار باشد. ديدگاه سلامت محور در مقابل نگاه بيماري محور بر ارتقاي سلامت روان در سياست‌گذاري‌ سلامت روان تأكيد دارد.
 از منظر ديدگاه روانشناسي انسانگرا، افرادي كه داراي اختلال رواني هستند، نتوانسته‌اند نيروهاي دروني خويش را كشف كنند. اگر افراد را با نيازهاي فراتر از زيستي، يعني نيازهاي روانشناختي (نيازهايي كه انسان بودن به معناي واقعي در آن تجلي پيدا خواهد كرد) و كمال آشنا سازيم و موانع را برطرف كنيم، شايد كمتر در آن جامعه با بيماري‌هاي روان و يا حتي تن (طبق فرضيه‌ي وابستگي تن و روان) مواجه شويم.
"اريك فرام" روانشناس مكتب روانكاوي (psychoanalysis) مي‌گويد: « من به قابليت انسان براي رسيدن به كمال اعتقاد دارم. رسيدن به كمال به اين معني است كه انسان مي‌تواند به هدفش دست يابد. ولي به اين معنا نيست كه بايد برسد. اگر انسان نخواهد زندگي كند، بالاجبار موجودي مخرب مي‌شود». موانع اصلي رسيدن به تماميت شخصي و يا خود شكوفايي و فراتر از خود شكوفايي، مشكلات زيستي بشر است.
امروزه تعداد بي‌شماري از افراد در جهان زير خط فقر قرار دارند. بيماري‌هاي مهلك از جمله ايدز، هپاتيت، بيماري‌هاي عروقي و ... جنگ‌هاي گاه و بي‌گاه و ... نياز ايمني بشر را تهديد مي‌كند. افراد ساعات زيادي را صرف تهيه مسكن، غذا و آب و ... مي‌كنند. اين، مانع از آن مي‌شود كه بشر خود را و ظرفيت‌هاي خويش را بشناسد و انسان بودن را تجربه كند. سياست هاي كلي جامعه بايد به سويي رود كه:
هر فردي براي تهيه نيازهاي اوليه خود دغدغه‌اي نداشته باشد.
به كودكان احترام متقابل و دوست داشتن آموزش داده شود (نيازهاي 3 و 4)
به نقاط قوت و ارزش‌هاي فرد اهميت داده شود (اين اهميت و توجه از والدين شروع شده و به معلمان و مسئولين نهادها و ... وصل مي‌شود)
و به اين ترتيب فردي به جامعه معرفي مي‌شود كه از ارزش‌هاي انساني آگاه است و مي‌تواند توانايي‌هاي خود را شكوفا سازد.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:

Csikszentmihalyi, M. 1990. Flow: the psychology of optimal experience. Harper perennial Press-
Jerold,D Bozarth.1991. Actualization: A Functional concept in client – centered ,therapy-
Leclerce and et al. 1998.the self – actualization concept-
      A content validation. Social Behavior and personality. Vol 13
Lloyd Green and George Burke. 2007. Beyond self-
actualization.Texas state university

سليگمن، مارتين و روزنهان . 1382 آسيب شناسي رواني . ترجمه سيد محمدي، يحيي. نشر ارسباران فراهاني، محمدنقي. 1378. روانشناسي شخصيت. نشر دانشگاه تربيت معلم تهران
ياسايي، مهشيد . 1378. بررسي خودشكوفايي اساتيد دانشگاه تربيت معلم تهران. طرح پژوهشي موسسه تحقيقات تربيتي

تدوين:
سيدعلي اصغرحسيني
دانشجوي کارشناسي ارشد روان‌شناسي، دانشگاه تربيت معلم
خبرنگار روانشناسي سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha