سخنان محمد مرسي رييسجمهور مصر در شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران واكنشهايي را به دنبال داشت.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) پس از سخنان مرسی ریسجمهور مصر در اجلاس غیر متعهدها،روزنامه اسرائیلی هاآرتص در گزارشی با اشاره به این سخن مرسی در نشست تهران که گفته بود: «سنگ بنای انقلاب مصر، بهار عربی بود» نوشت که مرسی با بیان چنین جملهای قصد داشت تا این موضوع را که انقلاب مصریها یک انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی بوده است - چیزی که جمهوری اسلامی تبلیغ میکند - را رد کند.
اما واقعیت چیست؟حسنی مبارک سی سال بر اسلام خواهی مصریان فشار وارد کرد اما در تاریخ ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ میلادی، از مقام ریاستجمهوری استعفا و قدرت را به «شورای عالی نیروهای مسلح مصر» واگذار کرد. او ، بن علی، قذافی و سایر امرای عرب، سدهایی بودند که یا راه سیل خروشان مردم مسلمان را سد کرده بودند یا با پان عربیزم، خواسته مردم را نه اسلام که قدرت اعراب معرفی میکردند. به هرحال این سدها شکسته شد و سدهای دیگر در منطقه، تاب سیل خروشان مردم مسلمان منطقه را نخواهد آورد.
محمد مرسی، جانشین مبارک با سازوکار دیگری انتخاب شده است. او نه برآمده از اسلحه نظامیان لائیک که برخواسته از صندوق رای مردم مصر است. دور از واقعیت است که او در چند ماه بتواند سایه وحشت چند دهه حکمرانی سادات و مبارک را از سر مردم مصر کم کند. انقلابهای منطقه جوان هستند و تا تثبیت شوند، مثل هر بلوغی جوشهای غروری برچهره خواهد نشاند. در لیبی و تونس مسیر اسلامگرایی با احتیاط جلو میرود.
موقعیت اجلاس غیرمتعهدها فرصتی بود که رییسجمهور تازه مصر بتواند فضایی دیگر برای قطع تعهد به غرب و وابستگان به غرب مهیا کند. فرصتی که ایران از آن تعبیر به «بازگشت مصر به آغوش کشورهای اسلامی غیروابسته به غرب» میکند.
تغییرات منطقه درازمدت خواهد بود و هنوز گفتمان اصلی، ساختارهای خود را نیافته است؛ اگرچه سير تحولات نشان داد واقعا جاي یک شخصیت چون امام خمینی(ره) در همه این کشورها غایب است. کسی که هم نماد اسلام انقلابی باشد و هم عمق نفوذ کلامش در توده مردم، دست بیگانه را از دخالت در امور لرزان سازد.
کالبد خالی که در انقلابهای منطقه به مرور زمان پر میشود ، اعتماد به نفس مردمی است که اندک اندک حس میکنند، میتوانند بدون ترس از دیکتاتورها، از اسلام و تکیه بر شیوه زمامداری اسلامی حرف بزنند.
آنها البته دو سد جدید در پیش چشم دارند. اول نمادهای خشن و سلفی صادره از کشورهای ثروتمند عربی که میخواهد خلا قدرت را با پول و سلاح خود پر کند.
البته سلفیها با جانمایی و یکسانسازی همه حرکتها به نفع خود، عملا اسلحه را بر رای و نظر مردم تحمیل میکنند. آنها پول، رسانه و کشورهای نفت خیز مبدایی دارند که در ظاهر حرکت بیداری اسلامی را دنبال میکنند و در عمل به خواب جهالت عربی میاندیشند و فرقهگرایی و طایفهبازی را مد نظر گرفتهاند. چنانکه هلال شیعی و شکستن مقاومت در لبنان، انگیزهشان در سوریه است.
دومین سد، ضعف اجتماعی اقتصادی این کشورهاست که ارثیه نامبارک دیکتاتورهاست. ضعفی که در کوتاه مدت، راهی جز عمل به تعهدات گذشته به غرب پیش پایشان نمیگذارند.
خطر این دو سد انحرافی باید در خود انقلابهای سریع سال قبل دیده میشد. البته گروههای اصالتدار انقلابی این کشورها در برابر الگوی وابستگی به غرب، نگاهی به ایران دارند. کشوری که با مبانی آنها انقلاب کرده و غیرمتعهد به بلوکهای قدرت مانده است.
به نظر میرسد که در منطقه انقلابها ادامه خواهد یافت. اما دو چیز از همین الان قابل تمایز است.حرکت اصلی منطقه بیداری اسلامی است. این حرکت یک ابرگفتمان طولانی مدت و ریشهدار است که بافت منطقه را از نظر فرهنگ تمدنی عوض خواهد کرد. از دل این حرکت بزرگ، انقلابهای اسلامی جوانه خواهد زد چنانچه در مصر و تونس و لیبی و بحرین جوانه زده است. این انقلابها بروز بیرونی گفتمان هستند و باید به آنها فرصت شناور شدن در مسیر گفتمان بیداری اسلامی را داد.
يادادشت از: علی صارمیان
نظرات