به گزارش سرویس بازار ایسنا، بنابر اعلام شرکت کارت اعتباری ایران کیش، این مجموعه با حمایتهای مالی خود برای انجمن قاصدک و مدرسهای که برای کودکان کار افتتاح شده به انجام بخشی از مسئولیتهای اجتماعی خود پرداخته است؛ در ادامه گزارشی میخوانیم از افتتاح مرکز حرفهآموزی برای این کودکان که با حضور مهدی پاکدل به عنوان سفیر فرهنگیشان در این مراسم صورت گرفت.
کودکان اینجا آن قدرها هم مثل بچگیهایمان راحت و بیدغدغه نیستند. آنها همانهاییاند که خیلی وقتها، زمانی که در خیابان میبینیمشان از آنها فرار میکنیم یا حسرتی میخوریم و آهی میکشیم یا با خود میگوییم که چرا باید در این سن و سال یا تنبک به دست در اتوبوسها و متروها دوره بگردند؟ و یا با صدایی ملتمسانه بگویند :«آقا ! خانم ! یه فال میخرید.»
به قاصدک رسیدیم
این جا خانه دل همه کودکان کار است. خانه قاصدک ... مدرسهای برای کودکان کار. کودکانی که هنرهای نهفته در خود دارند و چون جدی گرفته نشدند به چشم نیامدند ... سفری است سخت احساسی برای ایرانکیشیها که امروز همراه با سفیر فرهنگیشان مهدی پاکدل، به مدرسه قاصدک مدرسه این بچههای سختکوش سرزدهاند تا وعدهشان را عملی کنند وعده این است، حمایت ایران کیش از این موسسه از کمکهای مالی و دادن سیستمهای کامپیوتری تا در اختیار قراردادن کارگاه آموزشی که هرچند مدتی است به این موسسه تعلق گرفته ولی حالا قراراست تا به طور رسمی افتتاح شود.
مسئولیتهای اجتماعی ایران کیش ایجاب میکرد تا قدمی کوتاه بردارد دراین راه خیر. تا شاید همراه و همگام با موسسان قاصدک، بتواند در مسیر خوشبختی بخشی از آیندهسازان فردای این جامعه که شوربختانه از سوی برخی نهادها مغفول واقع شدهاند، گام بردارد.
جلسه با اعضای هیات موسس قاصدک، نمایندگان ایران کیش و پاکدل که تمام شد، یکی از ماندگارترین صحنههای عمر هر یک از ایران کیشیها به ثبت رسید لحظه دیدن بچهها و کلاسهای درسشان.
هنرها روشد
شاید نخستین سوال خیلی از ما این بود که با شناختی که از این بچهها داریم ؛ شاید آنها هنرپیشهها را نشناسند ... اما میشناختند حتی یکی از بچههای کلاس کل داستان یکی از سریالهای پاکدل را از بر بود....
هنوز که هنوز است یادآوری صوت خوشآهنگ سوزناک آن پسرک با سازش، دلت را آتش میزند ناخود آگاه اشک درچشمت جاری میشود انگار که از اعماق وجودش در ساز خود مینواخت همین از دل برآمدن موسیقیاش بر دل مینشست ...
گونهها نمناک بودند وقتی به کلاس دیگری رفتیم تا دکلمه یکی دیگر از دانشآموزان قاصدکی را بشنویم وقتی با صدای محکم و با صلابتش علیرغم سن پایین خود میگفت:« ما قربانیان کار و نابرابریها هستیم ...ما کودکانی هستیم که به حرفمان گوش داده نمیشود ... وقت آن رسیده که به پاخیزیم ما جهانی شایسته کودکان میخواهیم ... جهانی که شایسته ماست شایسته همه ما خواهد بود خداوندا یاریمان کن.....»
کلاس به کلاس
قدم به قدم ، کلاس به کلاس یک چیز تازه .... یکی، قصهگوییاش خوب است یکی خیالپردازیهای شاعرانهاش، یکی پراز شور و هیجان است و دیگری خجالتی و سربه زیر ... اما همهشان کودکانی هستند که امروز هم درس میخوانند و هم کار میکنند ... شاید دیدن همینهاست که باعث میشود تا به سراغ اشرف اردشیری برویم از بانیان قاصدکی تا از او درباره این انجمن و فعالیتهای این مدرسه بپرسیم. اردشیری ۱۴ سالی هست که در حوزه کودکان کار مشغول به فعالیت است.
وی درباره انجمن قاصدک میگوید: این انجمن به عنوان حامی کودکان کار دوسال است که افتتاح شده و امسال ۸۳ نفر در مقطع مختلف در این مدرسه حضور دارند.
اردشیری در ادامه بیان میکند: بیشترین هدف آموزش این بچهها در کنار پرورش آنان است، آموزشهای فوق برنامه، مانند نقاشیهای خلاقانه مهارتهای مختلف و هنرهایی مثل موسیقی هم در اینجا تعریف شدهاند.
از حرفهای اردشیری این طور برمیآید که این تعداد دختر و پسر باهم از شش سالگی تا هجده سالگی تحت پوشش قرار گرفتهاند و همه آموزگاران نیز خودشان داوطلب شدهاند، کسانی هستند که یا از بازنشستههای آموزش و پرورش هستند یا از معلمان شاغل که دلشان میخواهد ساعاتی را در اینجا درس بدهند.
اردشیری میگوید: ما تلاش داریم تا درکنار درسهای معمول، مهارتهای زندگی و اجتماعی از کنترل خشم گرفته تا دوستیابی و ارتباطات اجتماعی را آموزش دهیم، در کنار کتاب با داستانها به آنها زندگی را آموزش دهیم.
وی از نحوه امتحانات بچهها میگوید: دانشآموزان در پایان هر مقطع تحصیلی به آموزش و پروش معرفی شده و از طریق آنجا از آنها آزمون و برایشان کارنامه صادر میشود.
ای کاش بقیه هم بودند
اردشیری درباره ایران کیش میگوید: خوشبختانه توسط ایران کیش یک کارگاه تولیدی خیاطی هم برای آموزش بچهها و هم اشتغالزایی آنها فراهم شده است؛ از این گذشته کمکهای دیگری هم به ما میشود.
وی با بیان اینکه درگذشته کمکهای خرد برای گذران امور مدرسه به قاصدک انجام میشد، اقدام ایران کیش برای انجام یک کار ماندگار و همیشگی در مجموعه قاصدک را بینظیر دانست و گفت: کارگاه قاصدک یک اتفاق مبارک است.
اردشیری میگوید: ای کاش سازمان یا ارگان خصوصی یا دولتی، این حرکت ایران کیش را تکرار میکردند و حامی NGO ها میشدند اقدامی که نتیجه نهاییاش به نفع کشورمان است.
امکانات مرکز حرفه آموزی
وی درباره مرکز حرفهآموزی که اکنون موسم افتتاحش رسیده میگوید: سه ماه است به همت مرکز ایران کیش یک مرکز حرفه آموزی برای کودکان کار در قاصدک راه انداختیم، کارگاهی که هم هزینه آن و هم هزینه تجهیزاتش توسط ایران کیش فراهم شده است. کارگاهی که در آن تعدادی از بچههای بزرگ این موسسه اکنون شروع به کار کردند تا بتواننند تولیداتشان را به فروش برسانند.
حرفهای شنیدنی مهدی پاکدل
در گوشه این مدرسه و پس از بازدید از کلاسها با مهدی پاکدل هم کلام میشویم کسی که از حسش درباره موسسه قاصدک میگوید: فوقالعاده است دیدن اینگونه مکانها هم لذتبخش است و هم لازم. در اینجا یک حس پر از خنده و انرژی بیپایان کودکی را میبینیم، احساساتی که به مرور زمان در وجود انسانهایی که فکر میکنند بزرگ شدند فراموش شده و رنگ باخته است وقتی آدم این محیط و بچههای معصوم و شاد را میبیند به همه آن احساسات دوباره تلنگری میخورد و انسان انرژی میگیرد.
از او درباره نقش ارگانها و نهادها در حمایت از اینگونه موسسات و اماکن مثل قاصدک میپرسیم که پاسخ میدهد: جالب است که این اتفاق مردمی رخ داده ولی از آن طرف وقتی میبینیم که برخی مسئولان با این همه سرمایه ریالی به مشکلات اجتماعی توجه نشان نمیدهند ناامید میشویم. اینکه قاصدک با یک سرمایه اندک همه این بچهها را میتواند به یک مسیر درست و خوب هدایت کند اتفاق بزرگی است. البته قطعا دولت هم فعالیتهایی در این زمینه میکند ولی این فعالیتها کم است، آنقدر که مردم خود برای برطرف کردن این کار دست به کار شدهاند. امیدوارم که اینگونه خدمترسانی از طرف نهادها و ارگانها بیشتر شود.
و از ایران کیش سوال میکنیم و اینکه یک شرکت پرداخت در کجای این مسیر و ماجرا قراردارد: این جزو مسئولیتهای اجتماعی شرکت ایران کیش است که چنین اقداماتی انجام دهد. در طول مدتی که با این شرکت، همکاری کردهام، دیدهام که چه بی سر و صدا وظایف خودش را دراین حیطه انجام میدهد.
از پاکدل درباره نقش چهرهها در اینگونه موضوعات میپرسیم و اینکه آیا نمیترسد مورد قضاوت برخی از رسانهها دراین باره قرار بگیرد که پاسخ میدهد: حضور دراین مراسمها تا زمانی که شکل ریاکاری پیدا نکند و دردی را دواکند چرا بد باشد ؟ اصلا به شما برچسبهایی مثل ریاکاری هم بزنند اما وقتی خود شما احساس خوبی از اینجا آمدن پیدا کنید و احساس کردید بچهها با وجود تو لبخند زدند و خوشحال شدند این موضوع چه ایرادی دارد؟ پس همیشه تا کاری از دستمان بر میآید باید آن را انجام دهیم و ترسی هم از قضاوتهای زود هنگام نداشته باشیم.
افتتاح مرکز حرفه آموزی
و اکنون وقت افتتاح رسمی این مرکز حرفه آموزی فرارسیده ... روبانی که توسط مهدی پاکدل پاره میشود تا شاید نمادی از آغاز رسمی کارگاه بچههای قاصدکی باشد.
به سراغ بعضی از بچههای کارگاه هم میروم «فهمیه» حدود یک هفته است که در اینجا مشغول به کار است و میگوید: از هشت و نیم صبح تا ۵ غروب اینجا کار میکنم وقتی از مشکلات و کمبودهای کارگاه میپرسم راضی است و میگوید شکر خدا تولیدات روزانه خوبی داریم. چون سرپرست نداریم و با مادر و خواهرم زندگی میکنیم؛ خوشحالم که در این کارگاه مشغول به کار شدهام و میتوانم کار کنم.
«صبور» هم که چندسالی است با کارکنان این انجمن آشنایی دارد، میگوید: حدود یک ماه است که در این تولیدی میآیم و خیاطی میکنم.. وی اضافه میکند: برای این کار حدود یک هفته آموزش دیدهایم و امکاناتی که امروز داریم از آن چیزی که خودمان انتظار داشتیم بیشتر است.
«رعنا»هم از بیست و دوم دی ماه شروع به کار کرده است و میگوید خدا را شکر که در کارگاه مشکلی نداریم.
فاطمه هم که از یک ماه پیش شروع به کار کرده، میگوید امکانات تا به امروز خوب بوده است.
نتیجه خوب
گرفتن چند عکس یادگاری با پاکدل و بچهها با معلمان و قاصدکیها تکمیل پرونده یک روز خوب است. روزی که نتیجه عملیاش تهیه یک مرکزحرفهآموزی، چند سیستم کامپیوتری، میز و صندلی و حمایتهای مالی توسط ایران کیش برای انجمن قاصدک و این مدرسه شد.
انتهای پیام
نظرات