به گزارش ایسنا، محله آخوند یکی از محلات قدیمی شهر قزوین به شمار میرود و در بافت تاریخی این شهر واقع شده است. شکلگیری محله آخوند به دوره صفویه و شروع گسترش منطقه قزوین بهعنوان یک شهر، و پایتخت صفویان قبل از اصفهان برمیگردد و بیشتر توسعه و ساخت اماکن تاریخی آن در دوره قاجار انجامشده است.
ازجمله اماکن برجسته و آثار تاریخی این محله میتوان به امامزاده سلطان سید محمد (ع)، مدرسه سردار، آبانبار سردار کوچک، حمام آخوند، حمام بلور، خانه امامجمعه شهیدی، خانه محصص و مقبره آخوند اشاره کرد؛ نام این محله به علت وجود مقبره دانشمند مشهور دوره صفویه «ملاخلیلا» انتخاب شده است.
اینجا محله آخوند است
آری اینجا محله آخوند است، محلهای که شاید خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی و نوجوانی خیلیها را رقم زده باشد، کوچههایی با عرض کم که روزگاری یک دنیا دوستی و محبت در دل خود جای داده بودند.
نزدیک محله آخوند از تاکسی پیاده میشوم به طرف امامزاده سلطان سید محمد (ع) راه میافتم، به یاد چند سال پیش که در میان کوچه پس کوچههای محله گم شده بودم مسیرها را به ذهن میسپارم و به طرف مرکز محله راه میافتم.
هوا سرد است، تقریباً هیچکس در کوچهها نیست، در کوچه اصلی امامزاده که توسط شهرداری سنگفرش شده و باریکی آن بهگونهای است که بهزحمت یک اتومبیل از آن میگذرد آرام قدم برمیدارم و با نگاهی کنجکاو خانهها را ازنظر میگذرانم.
بیشتر خانهها یک طبقه است و پیداست تلاش ابتری برای بازسازی آنها صورت گرفته؛ طوری هوا سرد است که احساس میکنم سرما به بافت محله و در میان تکتک آجرهای قدیمی خانهها هم نفوذ کرده است.
وصله ناجور مدرنیته به اصالت بافت تاریخی
پیرمرد خمیدهای از روبهرو به طرفم میآید با صدای بلند از او میپرسم: پدر جان؛ حمام آخوند کجاست؟ سرش را بلند میکند، دستی به سبیلهای حناییاش میکشد و میگوید: چرا حالا داد میزنی؟ چند قدم جلوتر، «گرده جای مَل آخوند»... منظورش محوطه اصلی محله آخوند است، هنوز دور نشده که بوی تند سیگار ارزان قیمتی که کشیده فضا را پر میکند.
میرسم به گرده جای مل آخوند، همان جایی که پیرمرد گفته است، چشم میچرخانم یک حوض تازهساز در فضای بازی که انشعاب چند کوچه به آن میرسد مثل تکه بیقوارهای به قدمت و اصالت محله چسبانده شده؛ اتومبیلهایی گاه با مدل بالا مدرنیته را به فضای تاریخی که با دستکاریهای انسانی بههمریخته دیکته کرده است.
چند گلدان بزرگ پلاستیکی در کنار درختی که قطر آن نشان میدهد سالیان درازی نظارهگر آمدوشد اهالی محل بوده، توی ذوق میزند.
به یاد میآورم که گفته بودند حمام آخوند دقیقاً در پاتوق گاه محله است اما هرچه چشم میچرخانم نمیتوانم آن را پیدا کنم، وارد تنها مغازهای که آن موقع از روز باز است میشوم و از او درباره حمام میپرسم؛ میگوید: همان روبهروست، همان در طوسیرنگ...
خانههای مخروبه محل تجمع معتادان
از مغازهدار میخواهم کمی بیشتر درباره حمام بگوید، نگاهی به تلویزیون داخل مغازه میاندازد و میگوید: چی بگم والله، مدتهاست میراث فرهنگی حمام را خریده اما هنوز اتفاقی برای تعمیر آن نیفتاده است. دیوار سمت چپش کوتاه است و زبالهها را داخل حمام پرتاب میکنند و شبها هم محل تجمع معتادان میشود.
از او که حتی نامش را نمیگوید درباره مشکلات محله میپرسم؛ با لهجهای که از عمق آن میتوان اصالت قزوینی بودنش را حدس زد میگوید: 25 سال است که اینجا مغازه دارم، مشکل همیشگی این محله حتی آن موقع که بچه بودم و همراه پدرم میآمدم مغازه همین جوانهای بیکار و معتادی بودند که هنوز هم هستند انگار نسل به نسل جایشان را به فرزندانشان دادهاند.
مرد اضافه میکند: میدانید یعنی چه؟ یعنی هیچ فرهنگسازی اتفاق نیفتاده، از 20 سال پیش تا الان وضعیت جوانان این محله همینطور است؛ خانههای مخروبه محل تجمع معتادان شده است و همین باعث شده معتادان کموبیش به خانههای اطراف هم دستبرد بزنند.
همچنان که دارد سخن میگوید دختربچه ژولیدهای با لباس مخمل قرمز وارد مغازه میشود 5 هزار تومانی مچاله شدهای را به کاسب میدهد و با لهجه که معلوم است از مهاجرین افاغنه است میگوید: تخممرغ... سه هزار... نگاهش میکنم موهایش کوتاه است و یک گل سر بیاینکه هدف خاصی داشته باشد روی موهای ژولیدهاش جا خوش کرده است.
مرد مغازهدار مشغول گذاشتن تخممرغها در کیسه پلاستیکی است، دخترک برمیگردد و نگاهم میکند؛ به او لبخند میزنم، چشمان معصومش را به من دوخته و بیاعتمادی از نگاهش شره میکند، بیاینکه تغییری در حالت چشمانش، لب و صورتش به وجود بیاید تخممرغها را از مرد میگیرد و میرود؛ از مغازه بیرون میروم و با نگاهم دویدنش را دنبال میکنم، دو بار برمیگردد و به پشت سرش نگاه میکند؛ میخواهم برایش دست تکان بدهم اما منصرف میشوم؛ دخترک وارد خانهای میشود که روی دیوارش پرندههای سیاهی نقاشی شده است؛ دختر در را میبندد و من و حس کنجکاویام را بیرون خانه میگذارد.
آپارتمانسازی وصله ناجور بافت تاریخی
برمیگردم و از مغازهدار خداحافظی میکنم و بهطرف حمام آخوند میروم؛ نزدیک در قفلشده حمام کنار دو موتور سهچرخه که معلوم است برای جمعکردن بازیافت از آنها استفاده میکنند میایستم، زن میانسالی از کوچه دست چپ حمام به طرفم میآید؛ میروم جلو درباره حمام از او میپرسم چیز زیادی نمیداند فقط میگوید انگار گرمابه تا سالهای 80-81 فعال بوده و مردم از آن استفاده میکردند.
چند پسربچه با شیطنت و سروصدا بهسرعت از کنارمان میگذرند؛ میخواهم از زن خداحافظی کنم که میگوید: اگر میخواهی از مشکلات اینجا بنویسی بنویس این بچهها یک زمین بازی ندارند، به او میگویم نگران این موضوع نباشد شهرداری زمینی را خریداری کرده و قرار است فضای سبز شود؛ «خدا کند» را بلند میگوید و دور میشود.
از زن که خداحافظی میکنم مرد جوانی جلو میآید و میگوید: ببخشید خانم شما گزارشگر هستید؟ من چند کلمه حرف دارم؛ خودش را محمود معرفی میکند و ادامه میدهد: این محله اینطور نبود؛ اینطور شد؛ بااینکه سن زیادی ندارم اما دو دهه گذشته را به یاد دارم که تاریخی بودن در نقطهنقطه این محله مشخص بود؛ الان چه؟ در بافت قدیمی آپارتمانسازی شده و ته کوچه یک خانه قدیمی وجود دارد اینها چه سنخیتی باهم دارند؟
وی اضافه میکند: محله را سنگفرش کردهاند و یک حوض وسط گرده جا گذاشتند که کاربردی ندارد؛ فقط جای زباله و آشغال شده، زمستانها هم جوانها جمع میشوند آتش روشن میکنند، حالا شورای شهر کلی تلاش کرده، کمی تمیز شده است وگرنه یک مدت که بگذرد همان آش است و همان کاسه...
غفلت از محله آخوند به دلیل کمتوجهی مسئولان
حجتالاسلام عباس باباشاهوردی روحانی و مدیر پایگاه فرهنگی، اجتماعی محله آخوند، همان کسی که با ایسنا تماس گرفته و درخواست پرداختن به مشکلات این محله را داشته در امامزاده سلطان سید محمد (ع) میبینم، او درباره فعالیت خود در این محله تاریخی میگوید: یک سال است در بحث جلوگیری از آسیبهای اجتماعی از قبیل طلاق، اعتیاد و بیکاری در این محله فعالیت میکنیم.
این فعال فرهنگی مهمترین مشکلات محله را بافت فرسوده و خانههای قدیمی رهاشده عنوان و بیان میکند: محله آخوند یکی از قدیمیترین محلات قزوین است ولی متأسفانه به خاطر عدم توجه مسئولین و توجه به مناطق بالا شهر مورد غفلت قرارگرفته است.
همانطور که نزدیک درگاه ورودی امامزاده ایستادهام و به صحبتهای روحانی محله گوش میدهم پیرزنی نزدیک میآید و با دستهای لرزان یک لقمه بستهبندیشده به طرفم میگیرد و میگوید: «نذریه بالام، بیا بریم داخل، این امامزاده کور شفا داده...» کنجکاو به حجتالاسلام باباشاهوردی نگاه میکنم و او با سر تأیید میکند و میگوید: بله این امامزاده خیلی حاجت میدهد.
از حجتالاسلام باباشاهوردی درباره ظرفیت آثار تاریخی محل میپرسم؛ لحظاتی مکث میکند و میگوید: آثار تاریخی زیادی در این محله وجود دارد که متأسفانه چندان رسیدگی نمیشود مثلاً حمام بلور که قدمت فراوانی دارد اما چون متولی ندارد مانند یک زبالهدانی منجر به ایجاد آسیبهای اجتماعی شده است، ضمن اینکه ما برای ساماندهی حمام آخوند هم چند بار به میراث فرهنگی مراجعه کردیم و قرار شده که بهزودی مرمت شود.
باباشاهوردی نداشتن فضای ورزشی و نبود فضای سبز برای کودکان و نوجوانان را یکی دیگر از مشکلات میداند و بیان میکند: البته به همت شورای اسلامی شهر قزوین زمینی برای فضای سبز در نظر گرفتهشده و قرار است بهزودی آنجا تبدیل به فضای سبز شود.
وی به گنبد در حال مرمت امامزاده اشاره میکند و میگوید: وجود امامزاده سلطان سید محمد (ع) یکی از ظرفیتهای محله است که متأسفانه محوطه کوچکی دارد؛ چندین بار برای پروژه توسعه محوطه این امامزاده مراجعه کردهایم اما به خاطر عدم همکاری مسئولین این موضوع محقق نشده است.
بدون ساختوساز هم میتوان محله را متحول کرد
این فعال فرهنگی درباره تلاش خود برای زیباسازی محله میگوید و تأکید میکند: مسئولان باید به بحث زیباسازی محله بیشازپیش توجه کنند؛ بههرحال این محله از محلات قدیمی شهر است و چون آثار تاریخی متعددی دارد ظرفیت بسیار خوبی برای جذب توریست محسوب میشود.
حاج آقا هنوز دارد سخن میگوید که پسر جوانی به طرفمان میآید، با روحانی دست میدهد و با ایما و اشاره و حالتی شبیه پچپچ مطلبی را به او میگوید، چند لحظه بعد باباشاهوردی سرش را به علامت تأیید برای پسر تکان میدهد و میگوید: «به اون بنده خدا بگو آرام باشه، صبر کنه تا من بیام ببینم مشکل چیه؟»
به روحانی میگویم بیش از این مزاحمش نمیشوم فقط به من بگوید بهعنوان کسی که یک سال است مشکلات محل را از نزدیک لمس کرده نظرش درباره ساختوساز در بافت تاریخی چیست؟ و او پاسخ میدهد: بههرحال اینجا یک بافت تاریخی است و نباید ساختوساز با تراکم بالا صورت بگیرد و از طرفی بافت فرسوده است و اگر کسی بخواهد ساختمانش را دوباره بسازد چون تراکم بیشتر از 2 طبقه نمیدهند برایش صرفه اقتصادی ندارد به همین دلیل اکثر بومیها به خاطر عدم امکانات ساختوساز از محل رفتهاند.
قبل از اینکه سؤالی بپرسم ادامه میدهد: اما به نظر بنده بدون ساختوساز هم میتوان با استفاده از همین پتانسیلهای موجود محله را متحول کرد؛ پیشنهاد من این است مانند یزد که استانداری ورود پیداکرده و به ساکنان خانههای قدیمی وام بلاعوض داده که محلههای قدیمی با ساکنین خودش حفظ شود در قزوین همچنین اتفاقی بیفتد؛ حتی میتوان از این خانهها بهعنوان سوییت برای اجاره دادن به توریستها استفاده کرد تا بهنوعی در محله رونق ایجاد شود.
چه سرنوشتی در انتظار محلات تاریخی شهر قزوین خواهد بود؟
به گزارش ایسنا مشکلاتی همچون مخروبه شدن خانهها، ترک ساکنان محله به خاطر عدم صرفه اقتصادی جهت ساختوساز، تجمع اتباع افاغنه در محل به دلیل ارزانی اجاره بهای منازل، نداشتن فضای ورزشی مناسب، عدم بازسازی و مرمت آثار تاریخی همچون حمام بلور و حمام آخوند و گاه برنامهریزی نادرست مدیریت شهری باعث شده است این محله تاریخی بهجای تبدیلشدن به مرکز صنعت توریسم به یک محله بزه خیز و بیکیفیت تبدیل شود.
به گزارش ایسنا چنین محلاتی در قزوین کم نیست، محلاتی بهنوعی هویت و تاریخ این شهر محسوب میشوند؛ احیا و حفظ این محلههای قدیمی نهتنها در سرزندگی شهر و تقویت هویت فرهنگی آن بسیار تأثیرگذار است بلکه منجر به ایجاد تعادل میان فضای بافت تاریخی و جدید شهر خواهد شد.
گزارش از زهرا عبداللهی خبرنگار ایسنا منطقه قزوین
انتهای پیام
نظرات