به گزارش ایسنا، اگر نگاه عمیقی به زندگی روزمره خود داشته باشیم خواهیم دید که اغلب دانش و شناخت ما از جهان پیرامون به وسیله و با واسطه رسانهها شکل میگیرد. یافتهها نشان میدهد که هیچ رابطه ساده و یک طرفهای بین سیاستمداران و رسانهها یا بین رسانهها و افکار عمومی یا سیاستمداران و افکار عمومی وجود ندارد. با این وجود، عامه مردم اکثر اطلاعات خود درباره سیاست خارجی و روابط بینالملل را از طریق رسانهها دریافت میکنند و خیلی به ندرت تجربیات دست اول درباره رسانه دارند. پژوهشگران در مقالهای با عنوان دیپلماسی رسانهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در دوران پسا داعش این موضوع را بررسی کردهاند.
در این پژوهش که مسعود جعفرینژاد، استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، انجام داده، آمده است:« جنگ رسانه ای را میتوان استفاده از رسانهها برای تضعیف کشور هدف و بهرهگیری از توان و ظرفیت آنها برای دفاع از منافع ملی تعریف کرد. در این معنا جنگ رسانهای یکی از برجستهترین جنبههای جنگ نرم و جنگهای جدید بینالمللی است. اگر چه ممکن است تصور شود که جنگ رسانهای عمدتا به هنگام جنگهای نظامی کاربرد بیشتری پیدا میکند، اما در عمل در شرایط صلح نیز مورد استفاده قرار میگیرد.»
بر اساس آن چه در این مقاله آمده است جنگ رسانهای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها حتی به صورت غیررسمی ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی با استفاده از رسانهها بهرهگیری میکند. هدف جنگ رسانهای اگر چه در نهایت تغییر کارکرد و عملکرد دولتهاست، اما به طرز ملموسی به جای هدف قرار دادن مستقیم دولتها، ملتها را هدف خود قرار میدهد.
در این پژوهش، روند فیلمسازی سیاسی در هالیوود در دوران پسا داعش با در نظر گرفتن هراس از افزایش قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه مورد بررسی قرار میگیرد. در همین راستا ابتدا دوران روسیههراسی و بازنمایی کمونیسم و اتحادیه جماهیر شوروی در هالیوود ارائه شد؛ در این دوران سینمای ایالات متحده در طول سالیان متمادی جنگ سرد به کلیشهسازی و جهتدهی افکار عمومی مردم آمریکا و جهان علیه دشمن اصلی خود در عرصه بینالمللی مبادرت ورزید.
در این مقاله آمده است:« بعد از یازده سپتامبر و به موزات تمرکز سیاست خارجی آمریکا بر جهان اسلام به ویژه منطقه خاورمیانه، هالیوود به طور مشهودی به تولید محتواهایی مبتنی بر مدل روسیه هراسی و این بار با محوریت کلیشهسازی علیه مسلمانان پرداخت. در این میان ایران نیز به یک باره و به طور بیسابقهای به یکی از موضوعات محوری در سینمای هالیوود بدل شد.»
جعفرینژاد میگوید:« از میان فیلمهای ساخته شده درباره ایران، مجموعه فیلمهای مرتبط با امپراطوریهای قدرتمند باستانی ایران در هالیوود تولید شدند. این فیلمها که به نظر واکنش ایالات متحده به بسط قدرت منطقه ای ایران در بین کشورهایی همانند عراق، لبنان، سوریه، یمن و بحرین میتوانست قلمداد شود، با یادآوری دورانی که ایران باستان بر قلمرو وسیعی از جهان احاطه داشت، ویژگیهایی از جمله استبداد، ضدیت با تمدن غرب، فتیشیسم و انقیاد، زیادهخواهی، خشونت و بربریت را به ایرانیان نسبت میدهد.»
نویسنده این مقاله میگوید:« چنانچه در مقاله حاضر از قول هنری کیسینجر نقل شد، دغدغه آمریکا بعد از نابودی داعش بسط قدرت و نفوذ منطقهای ایران و به زعم آنان اعاده قدرت باستانی این بار در قالب امپراتوری شیعه است. به همین دلیل به نظر میرسد در دوران پسا داعش، هالیوود پیرو روند گذشته و این بار به طور فزایندهای به تولید فیلمهایی با محتوای هراس از احیای امپراطوری ایران و بسط ایران هراسی مبادرت ورزد. در حقیقت با توجه به مدلی که از ارتباط سیاست خارجی آمریکا و هالیوود در این مقاله ارائه شد، میتوان پیشبینی کرد ایالات متحده در صدد زمینهسازی و آماده کردن افکار عمومی جهان برای مهار قدرت جمهوری اسلامی ایران در آینده باشد.»
این مقاله در سیوهشتمین شماره یازدهمین دوره فصلنامه "تحقیقات سیاسی و بینالمللی" منتشر شده است.
انتهای پیام
نظرات