در این صورت خروجی آنها را در اقتصاد، صنعت، معدن و کشاورزی شاهد خواهیم بود. مسلماً نهادهایی مانند بیمه و مالیات که دست و پاگیر هستند میتوانند نقش تسهیلگری امور را داشته باشند.
یک ضلع سهل شدن امور آن نهادهای حاکمیتی هستند که میتواند روند را تسهیل کنند تا قوانین دست و پاگیر نباشند. ضلع دیگر نهادهای حمایتی مانند پارکهای علم و فناوری، مراکز رشد و مراکز نوآوری هستند که رسالت اصلی آنها حمایت است. ضلع دیگر پتانسیلی است که در جوانان و فناوران وجود دارد که شامل دانشآموزان، دانشجویان، اساتید، فارغالتحصیلان و حتی صنعتگران است.
پتانسیلهای زیادی در کشور داریم. در استان قزوین با توجه به تعداد مراکز آموزش عالی، نخبگان زیادی داریم و در کنار آن مراکز نخبهپروری بسیاری در استان وجود دارد. از سالیان دور مرکز استعدادهای درخشان را داشتیم که یک مرکز استعادادیابی و نخبهپروری بود.
استعدادهای زیادی در حیطههای دیگر مانند بخشهای فنی و حرفهای، تجارت، صنعت و کشاورزی دیده میشوند که گاهاً بروز و ظهور آنها دیرهنگام صورت میگیرد در حالیکه پتانسل انجام پژوهش و پروژههای صنعتی مهم را داشتهاند اما جامعه هدف از وجود آنها بیاطلاع بود.
۱- استعدادیابی
چالش اولیه ما در حیطه استعدادیابی است. مراکز استعدادیابی کافی در کشور وجود ندارد تا در دورههای کودکی، نوجوانی و جوانی استعداد فرزندان ما را کشف کند. ما صرفاً به کسی که ریاضیاش خوب است میگوییم باهوش است در حالی که حداقل ۱۰نوع هوش شناسایی شده است که به معنای واقعی کلمه مورد سنجش قرار نمیگیرد.
در سیستم فعلی دانشآموز کمتر به سمت استعدادیابی سوق داده میشود بنابراین خیلی از افراد جامعه به سمت کارمندی میروند تا دیگران بگویند در کدام بخش سازمانشان نقش ایفا کنند در حالی که باید عکس این اتفاق بیفتد و فرد پتانسیلهای خود را بشناسد و به سراغ شکوفا کردن آن برود و از نهادها و سازمانها برای حمایت استفاده کند.
در دنیا در تعاریف استعداد، انقلابی صورت گرفته است و دیگر نمیگویند کسی که ریاضی ۲۰ میگیرد باهوش است بلکه معتقدند همه با استعداد و با هوش هستند و باید کشف کنیم در چه چیزی هوش و استعداد دارند، این وظیفه معلم، جامعه و والدین است که پیش از مدرسه و دوران ابتدایی استعداد فرزندان را کشف کنند تا در دوران بلوغ به بروز و ظهور آن کمک شود.
۲- خودباوری
بخشی از آن چالش فرهنگی خودباوری است. شاید از لحاظ فرهنگی خیلی از افراد گمان میکنند کشورهای دیگر بهترند و میتوانند محصولات بهتری تولید کنند و ما در این عرصه نمیتوانیم فعالیت کنیم و اگر کاری انجام دهیم با کیفیت نخواهد بود و مجبور خواهیم شد سراغ طراحی دوباره آنان برویم.
جوانان ایرانی در شرکتهای بینالمللی جایگاههای خوبی کسب کردهاند بنابراین اگر فرهنگ، سیستم و سازماندهی خوبی داشته باشیم این استعدادها جایی برای بروز و ظهور خواهند داشت.
در کشور در حیطههای مختلف هم شاهد شکوفایی استعدادها بودیم که مرکز رویان جهاددانشگاهی نمونه بارز آن است، در کشور این بروز و ظهور استعدادها را اثبات کردیم آیا حیطه ممنوعهای وجود دارد؟! در عرصه اقتصادی هم میتوانیم این استعدادها را شکوفا کنیم.
۳- نیازسنجی
بعد از استعدادیابی و وجود فرهنگ خودباوری، نوبت به نهادهایی میرسد که ریلگذاری کرده و اقدامات راهبردی انجام دهند. در ابتدا باید نیازهای خود را شناسایی کنیم به همین منظور به یک سیستم نیازسنجی احتیاج داریم که این امر از جمله چالشهای شرکتهای دانشبنیان هم هست.
باید سیستم و نظامی در کشور داشته باشیم که نیازسنجی را مستمر انجام دهد و اولویت و نیاز هر بخش را احصا، اعلام کند و مدام آن را بروز کند. در سالهای قبل کلینیک صنعت مطرح شد و قرار شد نیاز صنایع و معادن را دریافت و به نخبگان و استعدادهای برتر کشور اعلام کنیم. به نظر میرسد باید این امر را چندجانبه دید، صنعتگران چالشهای خود را معرفی و نخبگان هم پتانسیل و توانمندی خود را مطرح کنند، البته با برگزاری رویدادهایی میتوان بستر این کار را مهیا کرد.
در معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری اقدامات خوبی انجام و مجموعهای از نیازهای فناورانه در رویدادها مطرح میشود، البته در این سطح هم باید بیشتر کار شود.
بسیاری از صنایع بزرگ و برندهای مطرح ملی در استان ما فعال هستند، دشت قزوین و گسترهای از تاکستانها فرصت بینظیری است، در برخی موادخوراکی و محصولات کشاورزی جزو اولین تولیدکنندههای کشور هستیم اما نیازهای هر بخش مشخص نیست بنابراین باید نیازسنجی سیستماتیک انجام شود.
۴- مالکیت معنوی
بعد از استعدادیابی، خودباوری و شناخت نیازها نوبت به ثبت و حراست از توانمندیها و ایدههای کاربردی فناوران میرسد. فناور میبایست حراست از ایدهاش و نحوه ثبت آن را بداند.
۵- تیمسازی
فرد باید از یک فرد دارای ایده به یک شرکت تبدیل شود و بتواند در یک گروه کار کند. فناور برای پیشبرد اهدافش به تخصصهای دیگری نیازمند است و باید بپذیرد که یک دست صدا ندارد و فناور همه تخصصها را ندارد. برای مثال یک تیم به تخصص مالی نیاز دارد تا علاوه بر امورات مالی شرکت، قیمتگذاری و سایر موارد را انجام دهد و هزینهها به درستی مدیریت کند تا تیم فناور پایدار باشند و نوآوری خود را مستمر کند. فراموش نکنیم که نوآوری باید لحظه به لحظه وجود داشته باشد و محصول با نسخههای به روز شده به بازار ارائه شود.
۶- مهارتآموزی
فن مذاکره و مهارتهایی نظیر مهارتهای مدیریتی و مالی و حتی نحوه بیان ایده بسیار مهم است البته پارکهای علم و فناوری میتوانند ارائهدهنده این مهارتها باشند و اعضای تیمها این آموزشها را دریافت کنند. در این حیطه جای بحث بسیار است و مشکلات شرکتهای دانشبنیان در این بخش متعدد است. حتی گاهی لازم است فناور مدیریت شرکت خود را به فرد کاردانی بسپرد و خودش به سهامداری و نوآوری در محصول بپردازد.
یکی دیگر از مهارتها انعطاف است. برای مثال شرکت قصد ارائه محصول را دارد و صنعت تمایلی برای خرید محصول ندارد، فرد فناور باید با انعطاف سراغ راه جدید باشد، مثلاً در این شرکت بهجای فروش دستگاه فروش خدمت را انتخاب کند. تعمیر یک دستگاه تخصصی پیشرفته دشوار است اما تعمیر دستگاه برای این شرکت علاوه بر دانشافزایی موجب خلق ثروت نیز میشود.
۷-تسهیلگری حاکمیت
در این مرحله نهادها میتوانند با تسهیلگری موثر باشند، اگر چالش بیمه و مالیات را حل کنیم یک فناور با دغدغه کمتری کار را انجام میدهد. اگر برای محل استقرار و هزینههای اولیه شرکتداری تدبیری شود ایدهپرداز با ریسک پایینتری به سراغ انجام کار میرود.
۸- تجربه
داشتن ایده خوب لازمه داشتن شرکت دانشبنیان است اما همه چیز نیست. استفاده از تجربه دیگران ابزاری بازدارنده برای تکرار اشتباهات شرکتهای دانشبنیان است. مشورت با خبرگان از الزامات هر کاری است اما برای فناوران حیاتی است.
انتهای پیام
نظرات