دکتر
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
-
ماجرای افشای راز یک جاسوس در اسارت
دیدم یک جفت کفش پشت پرده است. نگو دکور درست کرده بود برای گول زدن ما. گفتم: «اگر این شاهد است بگوید حالا چهارشنبه است قبول میکنی؟» گفت: «قبول نمیکنم.» گفتم: «من سه سال در اطلاعات شما بودم بارها بازجویی شدم آنها نفهمیدند، شما چگونه میگویید؟ پس وای به حال اطلاعانتان.» گفت: «حالا تا شنبه فکر هایت را، بکن.»