صائب تبریزی

برای دسترسی به اخبار قدیمی‌تر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
  • جای خالی موزه ادبیات در اصفهان

    جای خالی موزه ادبیات در اصفهان

    رد گام‌های استوار، هنگامه و طمأنینه اهل‌قلم بسیاری چون محمدعلی جمال‌زاده نگارنده «فارسی شکر است»، در سرتاسر تاریخ اصفهان جلوه‌گری می‌کند. اصفهان با وجود این دولتمندی موزه ادبیات ندارد؛ موزه‌ای که بنیادش فرصتی مغتنم برای پاسداشت همان فرهیختگان و برای نگاهبانی هویت شهروندان است.

  • اهمیت منتخب حیدرعلی کمالی از اشعار صائب چیست؟

    اهمیت منتخب حیدرعلی کمالی از اشعار صائب چیست؟

    رضا قیومی، آشنایی شاعران جوان چون امیری فیروزکوهی و رهی معیری با سبک سروده‌های صائب و ارائه دیدگاهی سبک‌شناسانه درباره اشعار صائب تبریزی را از ویژگی‌های مهم منتخبات حیدرعلی کمالی از اشعار صائب می‌خواند.

  • صائب تبریزی در ساده‌گویی شهرت بسیار دارد

    /۱۰ تیر، سالروز بزرگداشت صائب تبریزی/

    صائب تبریزی در ساده‌گویی شهرت بسیار دارد

    یک شاعر گفت: در شعر صائب تبریزی نوعی ساده‌گویی وجود دارد که در کل سبک هندی دیده می‌شود، اما در اشعار صائب بیشتر به چشم می‌خورد.

  • چرا صائب تبریزی بخوانیم؟

    چرا صائب تبریزی بخوانیم؟

    روح‌الله هادی می‌گوید: شعر سبک هندی روایت شاعرانه زندگی است و گاه در بین غزل‌ها یک یا دو بیت به‌قدری خوش به دل می‌نشیند که انگار تجربه همه آدم‌ها و همه زمان‌ها و مکان‌هاست.

  • همای سعادت بر شانه ایران

    همای سعادت بر شانه ایران

    مشاهده «هما»، پرنده افسانه‌ای و اساطیری ایران در ارتفاعات طالقان استان البرز به تازگی خبرساز شد و موجی از شگفتی و شادمانی در شبکه‌های اجتماعی به راه انداخت. برخلاف تصورها اما، مشاهده «هما» (کرکس ریش‌دار) در آسمان ایران تازگی ندارد. این پرنده که در باور ایرانیان باستان نماد سعادت و خوشبختی بود، تنها به‌دلیل زندگی در ارتفاعات بسیار بالای مناطق دورافتاده کوهستانی، کمتر در مناطق کم‌ارتفاع مشاهده می‌شود.

  • هر درد که قسمت شود از غیب، دوایی است

    هر درد که قسمت شود از غیب، دوایی است

    وقتی باخبر شدیم، پزشکان ما را نه امیدوار به ماندن کردند و نه ناامید از رفتن. چیزی معلق در میان زمین و آسمان. بلاتکلیف در میان تقلا و پس کشیدن. تا به آن روز و پیش از باخبر شدن از ابتلای بابا به سرطان، نامش برایم سنگین بود. نه در هجا کردن و نوشتن، در هضم آن واژه و حرف به حرفش سینه آدم تنگ می‌شود و چیزی شبیه به درماندگی را به آدمی القا می‌کند.