به گزارش ایسنا، در همان ورزشگاهی که برای اولین بار دوید، قرار گذاشتیم؛ همانجایی که با برادرش آمد تا ساعت تمرین زنان دوومیدانی را بپرسد. میگوید اولین باری که مسابقات دوومیدانی را دید، خیلی هیجان زده شد؛ گویی بخشی از وجودش را پیدا کرده بود. وقتی یاد روزهای گذشته میکند، هنوز چشمهایش برق میزند و با لبخند سختیها، محدودیتها و غمها و شادیها را بازگو میکند.
لیلا ابراهیمی از ۱۵ سالگی دوومیدانی را آغاز کرد. در دوهای نیمه استقامت و استقامت دوید، رکوردها را یکی پس از دیگری شکست و به اولین زن مدالآور دوومیدانی ایران پس از انقلاب تبدیل شد؛ مدال برنزی که با رد شدن از موانع مختلف و چالههای آب به دست آمد و آغازگر فصل جدیدی در دوومیدانی زنان بود.
سالها بعد از کسب مدال ارزشمند در آسیا، به مرور خاطرات و روزهای گذشته نشستهایم و ابراهیمی از نگاه محدود انجمنها و مشکلات به وجود آمده، رکوردشکنیها و مدالآوریها صحبت کرد و در نهایت به دوران مربیگریاش رسید.
در ادامه گفتوگوی ایسنا با لیلا ابراهیمی را میخوانید:
از خودتان بگویید چه شد که وارد ورزش شدید؟
در خانوادهای فرهنگی و تقریبا پرجمعیت بزرگ شدهام. پدرم مهندس راه و ساختمان و مادرم مدتی دبیر بود. سه برادر داشتم که ورزشکار بودند و الان هم سر خانه و زندگیشان هستند. از اواخر ۱۵ سالگی وارد رشته دوومیدانی شدم و تقریباً ۱۷ سال قهرمان تیم ملی بودم. اولین مربی من خانم آقامحمدی، همسر آقای فیروزی بود که بعدها با او به صورت تخصصی و حرفهای کار کردم چون خانم آقامحمدی مشغله خانواده و بچه داشت، نمیرسید با من تمرین کند اما مدتی طولانی به صورت مشاورهای با او کار کردم. تقریباً ۱۴ مدال آسیایی به دست آوردم و چندین رکورد ملی جابجا کردم. آن زمان محدودیتها زیادتر بود. مردم دید بستهای نسبت به دوومیدانی داشتند و این رشته را نمیشناختند. از طرفی شرایط مسابقه، تمرین و فضای تمرینی هم محدود و توجه رسانه کم بود.
ویدئوی گفتوگوی ایسنا با لیلا ابراهیمی را اینجا ببینید
چگونه در میان رشتههای مختلف ورزشی دوومیدانی را انتخاب کردید؟
خودم و خانوادهام دوست داشتیم یک ورزش حرفهای را دنبال کنم. آن موقع مثل الان شرایط خیلی باز نبود، امکانات ورزشی و فضاهای تمرینی کمی داشتیم و محدودیت وجود داشت. اصلا فکر نمیکردم رشته دوومیدانی هم وجود داشته باشد. برادرهایم بدنسازی و فوتبال کار میکردند، به همین دلیل مسابقات ورزشی را دنبال میکردیم تا یک بار مسابقات دوومیدانی را دیدم و خیلی هیجان زده شدم. انگار قسمتی از وجودم بود و تصمیم گرفتم به این رشته بروم. با برادر کوچکم که الان در قید حیات نیست به ورزشگاه کشوری رفتیم. هر وقت میآمدم سانس مردان بود و برادرم را میفرستادم که سوال کند اما خجالتی بود و نمیتوانست تا اینکه سانس زنان را فهمیدیم و رفتم. پیست خیلی شلوغ و من هم خجالتیتر بودم. خانم آقامحمدی که یکی از بهترین مربیان دوومیدانی آن زمان بود را دیدم اما گفت سرم شلوغ است، برو بدو تا صدایت کنم. آنقدر سرش شلوغ بود که دیگر کسی حال من را نپرسید. شروع به دویدن کردم. روی صندلی مینشستم و دوندهها را میدیدیم که چکار میکنند. من هم آن کارها را انجام میدادم. بعد از یک ماه خانم آقامحمدی تست ۸۰۰ متر از من گرفت. تنهایی دویدم و رکوردم معادل نفر اول آن زمان بود.
آن زمان لیگ سالی یک بار در استادیوم آزادی برگزار میشد که شرکت کردم. بعد از یکسال و نیم رکوردهای ۸۰۰ و ۱۵۰۰ متر ایران را شکستم. آن موقع آقای کفاشیان رئیس فدراسیون بود و خیلی استقبال کرد. میگفت دختری آمده که رکوردها را میشکند به همین دلیل هر هفته جایزه میگذاشت. در پیست کشوری رکوردها را میزدم و به من یک ربع سکه میدادند که انگیزه میشد.
دوومیدانی زنان زمانی که شما مسابقه میدادید چه محدودیتهایی داشت؟
آن موقع زیر نظر انجمن بودیم، دید خانمها بستهتر بود و محدودیتهای زیادی داشتیم. ممسئولان انجمنها از قهرمانان و پیشکسوتان خوب ایران بودند اما دیدشان در یکسری مسائل بسته بود و خیلی امکان حمایت از دختران وجود نداشت. نمونه آن در زمان بازیهای آسیایی بوسان بود. تا آن موقع زنان محجبه در آسیا مسابقه نمیدادند و خانم بهزادی را فرستادند چون میگفتند پرتابی زیاد حرکت نمیکند اما من را نفرستادند.سئولان انجمنها از قهرمانان و پیشکسوتان خوب ایران بودند اما همکاری نمیکردند، دیدشان در یکسری مسائل بسته بود و خیلی امکان حمایت از دختران وجود نداشت. نمونه آن در زمان بازیهای آسیایی بوسان بود. بر اساس تجزیه و تحلیل رکوردهایم شانس مدال داشتم اما اعزام نشدم چون پوشش دوومیدانی هنوز تصویب نشده بود و محدودیتهایی وجود داشت. تا آن موقع زنان محجبه در آسیا مسابقه نمیدادند و خانم بهزادی را فرستادند چون میگفتند پرتابی زیاد حرکت نمیکند اما من را نفرستادند. خیلی ناراحت شدم و یک هفته تمرین نکردم. خانوادهام اجازه ندادند و گفتند وقتی به تو اهمیت نمیدهند چرا تلاش میکنی؟ آقای کفاشیان من را به فدراسیون دعوت کرد و قول داد اگر رکوردهایم خوب باشد، حتماً به مسابقات برونمرزی اعزام شوم. کم کم رکوردها را زدم و مدال گرفتم. دوومیدانی زنان هم با فدراسیون ادغام و اوضاع دختران خیلی بهتر شد. تقریباً همان امکاناتی را که برای مردان فراهم میکردند به ما هم اختصاص میدادند.
دوره آقای کریمی گروه خیلی خوب و قدرتمندی در بخش زنان و مردان بودیم و ۹ سهمیه المپیک گرفتیم. اردوهای تیم ملی در خارج از کشور برگزار میشد و در مسابقات برون مرزی شرکت میکردیم. زمانی که برگزاری ماده ۳۰۰۰ متر با مانع به صورت رسمی در آسیا تصویب شد. به من گفتند در این رشته شرکت کن. این در شرایطی بود که ما ابزار این رشته را در ایران نداشتیم. یادم است کارگرهایی که به چمن فوتبال ورزشگاه آزادی رسیدگی میکردند، مانع شکسته من را تعمیر و چالهها را پر آب میکردند. من با همان مانعهای شکسته تمرین کردم.
من و خانم لیلا رجبی تنها کسانی هستیم که مدال قهرمانی آسیا در فضای باز را کسب کردهایم. در حین اینکه ورزش قهرمانی کار میکردم، مربی من گفت حتماً از نظر علمی هم خودت را ارتقاء بده چون تعداد مربیان زن کم است و باید در آینده جزو مربیان باشی. به همین دلیل در کنار ورزش دورههای خوبی را گذراندم و فدراسیون هم کمک کرد تا به اینجا رسیدم که اکنون مربی تیم ملی هستم و شاگردان خوبی دارم.
شرایط بعد از ادغام چگونه بود؟
بعد از ادغام به همت آقای کفاشیان مسابقات داخل سالن در ایران برگزار شد و بعد از آن هم مسابقات زنان کشورهای اسلامی را داشتیم که آنجا مدالهای زیادی گرفتم. بر خلاف الان که یک ورزشکار تنها در دو ماده تخصصی و یک امدادی مسابقه میدهد، آن موقع در هر مادهای که توان داشتیم، مسابقه میدادیم. در چهار رشته میدویدم و رکورد میزدم. کم کم من را به سمت استقامت آوردند که رکورد ۳۰۰۰ و ۵۰۰۰ متر و بعد از آن ۱۰۰۰۰ متر و ۳۰۰۰ متر مانع را زدم اما چون دو بار زانویم را جراحی کردم همه گفتند دیگر نمیتواند بدود اما دکتر رازی من را جراحی کرد، دوره ریکاوری را پشت سر گذاشتم و بعد از آن رکوردهای ایران را با حدنصابی شکستم که خیلی خوب بود.
اکنون هم فقط با ردههای پایه کار میکنم تا رکوردهای خوبی بزنند. خانم شاهی ۶ سال است که با من کار میکند و سال گذشته رکورد ۳۰۰۰متر من را شکست. شرایط خیلی نسبت به گذشته فرق میکند؛ آن موقع مربی خانم و فضای تمرین کم بود اما الان شرایط ابزاری و نیروهای انسانی بهتر شده است، خانوادهها خیلی دید بازی به ورزش دارند و میتوانیم از این پتانسیل قوی، قهرمانان خوبی پرورش دهیم. تنها ایراد کمبود فضاهای تمرینی است.
در کدام دوره اوضاع دوومیدانی خوب بود و ورزشکاران حمایت میشدند؟
فعالیت من همزمان با سالهای آخر دوره آقای کفاشیان بود. خودش از قهرمانان دوومیدانی بود و شرایط خوبی را فراهم کرد. پیست آفتاب انقلاب را هم از صدقه سری آقای کفاشیان داریم. بعدا آقای کریمی آمد که او هم قهرمان دوومیدانی بود. کادری بسیار قوی و تحصیلکرده داشت؛ دکترعلیجانی معاون فدراسیون، آقای رضایی دبیر و آقای فیروزی مسئول برگزاری مسابقات بودند. هرچند هیات تهران ضعف داشت چون واقعا فقیر است اما همه تلاش میکردند فدراسیون قوی باشد. در ادامه آقای داوری آمد که تغییر و تحولاتی را ایجاد کرد و دوره خوبی داشت. چند سرپرست هم داشتیم که آقای مبینی بهتر عمل کرد. قبل از آن هم آقای عرب سرپرستی فدراسیون را برعهده داشت. آنقدر دیدش باز بود که من تعجب میکردم و در همان مدت کوتاه هم تحولات چشمگیری داشتیم. اکنون هم آقای صیامی ریاست فدراسیون را برعهده دارد. او فرد منطقی است اما این دوره کرونا و بحرانهای اقتصادی را داریم. شرایط اجتماعی اثرگذار است و کمبود بودجه داریم اما امیدوارم وزیر ورزش که خود قهرمان دوومیدانی است توجه ویژهای به این رشته داشته باشد.
کدام دوره بهترین دوره بود؟
دوره آقای کفاشیان و کریمی خیلی خوب بود و بسیار باتدبیر کار کردند.
بهترین وزیر ورزش و رییس سازمان تربیت بدنی از نظر توجه به دوومیدانی، چه کسی بود؟
آقای مهرعلیزاده خیلی خوب کار کرد. آقای هاشمیطبا هم عالی بود و خیلی سواد و دید بازی داشت. فدراسیون به قدری تامین بودجهای بود و پول تزریق میشد که با وجود برخی محرومیتها، دغدغه مسائل مالی، تمرین و اردو را نداشتیم. سفرهای زیادی با امکانات، پول توجیبی و هتل خوب اعزام میشدیم. آقای کفاشیان هم خوب بود.
با توجه به فاصله دوومیدانی زنان ایران با آسیا و جهان دارد، نگاه پیشکسوتان و ورزشکاران مرد به بخش زنان چگونه بود؟
نگاهی بسیار وسیع و مثبتی داشتند. کادر هم قوی بود و اگر کسی نقطه ضعفی داشت، بقیه آن را تکمیل میکردند. ورزشکار بودهام و میدانم که ورزشکاران همیشه گلهمند هستند. مخصوصا وقتی اعزام میشویم باید یکسری مسائل را در نظر بگیریم چون برخی کشورها توسعه یافته هستند و باید ببینیم آیا کشورمان در برخی موارد همطراز با آنها است یا نه بعد اظهار نظر کنیم. خوب است توقعمان بالا باشد اما به صورت معقولانه.
در مسابقات قهرمانی آسیا ۲۰۰۷ اولین مدال دوومیدانی زنان ایران پس از انقلاب (در قهرمانی آسیا) را به دست آوردید از آن مسابقه بگویید.
رشته ۳۰۰۰ متر مانع برای اولین بار در آن سال برگزار شد. کادر فدراسیون آنقدر قوی بود که قبل از هر مسابقهای تحقیق و رشتهها را غربالگری میکرد. به من گفتند در این رشته شرکت کن و اولین مدال را بگیر تا دستمان باز شود و درخواستهای دیگری بدهیم. خوشحال شدم اما نگرانی هم داشتم چون تا به حال ۳۰۰۰ متر مانع ندویده بودم و در گرم کردن قبل از مسابقه به خاطر ترس پایم کش آمد. با این حال مدال را گرفتم. آنقدر سخت بود و از همه لحاظ به من فشار آمد که باورم نمیشد مدال گرفتهام. یک گوشه رفتم و خیلی گریه کردم چون لباسمان برای این رشته نامناسب بود، چاله آب داشت، دائم خیس میشدم و خیلی اذیت شدم. متاسفانه برخی هم با دید خاصی نگاه میکردند که برای چه با این لباس میدوم شرکتکنندهها خیلی خوب بودند. با مصیبت شرکت کردم تا قبل از قهرمانی آسیا اردن در ۳۰۰۰ متر مانع ندویده بودم و در گرم کردن قبل از مسابقه به خاطر ترس پایم کش آمد. لباسمان برای این رشته نامناسب بود، چاله آب داشت، دائم خیس میشدم و خیلی اذیت شدم. متاسفانه برخی هم با دید خاصی نگاه میکردند که برای چه با این لباس میدوم. . در حال گریه بودم که آقای علیجانی به من گفت نمیدانی ایران چه خبر شده است. تو کاری کردی که رسانهها دوومیدانی را شناختند. به من قوت قلب داد و گفت برایت لباس خوب طراحی میکنیم.
وقتی برگشتم ایران دیدم تمام روزنامهها عکسم را کار کردهاند و مردم من را میشناسند. البته این موضوع کار را هم سختتر کرد و توقع بالاتر رفت. مردم تازه فهمیدند زنان هم در رشته دوومیدانی فعالیت میکنند. از همانجا مربیگری را هم شروع کردم و مدارک را گرفتم.
لباس شما در آن مسابقه چه بود؟
مانتو بلند با شلوار گشاد و مقنعه بود. آن موقع برندهایی مثل نایک و آدیداس برای ورزشکار محجبه طراحی نداشتند. به جمعه بازار میرفتم، لباس محلیهای خنک و بلند را میخریدم، جاهای باز و بلندش را میدوختم. در چند رنگ مختلف میگرفتم و در مسابقات میپوشیدم. آن موقع دختران خیلی در فضای باز مسابقه نداشتند و به گونهای برگزار میشد که بتوانیم بدون حجاب کار کنیم اما به تدریج مسابقات فضای باز هم شروع شد. یک روز لباس بسکتبالیها را دیدم و فکر کردم خیلی برای دختران دوومیدانی هم مناسب است، چون یک کاور بلند داشت. به فروشگاه نایک رفتم پنج تیشرت نازک خریدم و با کاورهای پسرانه پیش دکتر علیجانی بردم. قرار شد آنها را به سازمان ببرد. دیگر کم کم با آنها مسابقه دادیم. کمی بعد در مسابقات قطر دختری محجبه شرکت کرد که نایک همان شکل لباس ما را کوتاهتر و خنکتر برایش طراحی کرده بود. عکس آن را هم گرفتم، سازمان هم تایید کرد و تا الان با آن لباسها مسابقه میدهیم.
چند ماه قبل از قهرمانی آسیا برای ماده ۳۰۰۰ متر مانع تمرین کردید؟
رشته من ۸۰۰ و ۱۵۰۰ متر بود اما در مادههای مختلف دویدم. بخاطر محدودیت نفر مسابقات آسیایی و تعداد بالای شرکتکنندههای شیراز، مربی من سر کریخوانی گفت باید در ۴۰۰ متر هم بدوی. رکورد داخل سالن ایران در این ماده را شکستیم و برای ۴ در ۴۰۰ متر امدادی هم انتخاب شدم. کلا ۴۰۰، ۸۰۰ و ۱۵۰۰ میدویدم. مربیام بعد از مدتی خواست رکورد ۳۰۰۰ متر را هم بشکنم. هر چه میگفت گوش میداد اما برای قهرمانی آسیا ۲۰۰۷، با مانع تمرین نکردم. فقط به من یاد داده بودند چگونه از موانع بپرم، یعنی نوعی تصویرسازی کردند و انرژی دادند که مانع و چاله چیزی نیست. قوانین را به من یاد دادند و من هم فکر کردم چیز خاصی نیست اما وقت مسابقه خیلی سخت بود. با این حال چون گفته بودند باید مدال بگیری، جانم را گذاشتم. آنقدر بد از چالههای آب رد میشدم که برخی افراد از کشورهای عربی مسخرهام میکردند چون روش آن را بلد نبودم. قبل از موانع وقتی دیدم چاله آب جلویم است، شوکه شدم و چند ثانیه توقف میکردم اما در دوها فاصله را جبران میکردم.
شنیده شده در دوره اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد نشان لیاقت گرفتید، درست است؟
دو دوره به عنوان ورزشکار اخلاق انتخاب شدم. آقای امیر خادم بانی چنین همایشی بود. موسسهای فرهنگی و ورزشی به نام نسل آفتاب تاسیس کرده بود که ورزشکار اخلاق را انتخاب میکرد. دومین باری که انتخاب شدم گفتم جایزه را به خانم دوومیدانیکار معلولی بدهید که خیلی تلاش میکرد و همیشه حقشان ضایع میشد.
پس اینگونه نبوده که رئیس جمهور وقت به شما نشان یا حکمی بدهد.
لوحهای زیادی از آقای خاتمی و احمدی نژاد گرفتهام اما موسسه نسل آفتاب ورزشکار اخلاق را معرفی کرد.
در بازیهای آسیایی ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ شرکت کردهاید، چه خاطرهای از این مسابقات دارید؟
بازیهای ۲۰۰۶ قطر اولین بار من، خانم مریم طوسی و خانم مینا پورسیفی اعزام شدیم. آنجا فهمیدم دوومیدانی یعنی چه و تازه با رقبایم آشنا شدم. در آن دوره تعداد ورزشکاران دوومیدانی کم و دسترسی به مدال خیلی راحتتر بود اما این اتفاق نیفتاد. در بازیهای ۲۰۱۰ خیلی تحت فشارم بودم؛ پدرم مریض بود، شرایط روحی و تمرینی خوبی نداشتم و مصدومیت پایم به تازگی خوب شده بود. از طرفی برای مسابقات دانشجویان جهان انتخاب شدم و میتوانستم مدال بگیرم اما دو ماه سنم اضافه بود و اعزام نشدم. همه این مسائل به من فشار آورد. گفتند حداقل رکورد ایران را جابهجا کن. تعداد ورزشکاران هم زیاد شده و مسابقات المپیک در پیش بود به همین دلیل تعداد زیادی ورزشکار حضور داشتند تا ورودی المپیک را در همین بازیها کسب کنند.
مسابقات دوومیدانی وقتی در کشورهای خارجی برگزار میشود، واقعا هیجان انگیز است. در روز مسابقه ما چند ورزشکار خوب هم مسابقه داشتند. به همین دلیل ورزشگاه خیلی شلوغ بود. آنجا تنها زمانی بود که استرس بر من مستولی شد. با این حال رکورد ایران را شکستم. جالب اینجا بود که خیلی از خارجیها ما را تشویق میکردند اما یک سری از استادان دانشگاه تهران در ورزشگاه بودند و بیخبر از تلاشها و سختیهایی که میکشیدیم، گفتند شما که میخواهید دهم شوید اصلا چرا اعزام میشوید؟ در بازیهای آسیایی 2010 خیلی از خارجیها ما را تشویق میکردند اما یک سری از استادان دانشگاه تهران در ورزشگاه بودند و بیخبر از تلاشها و سختیهایی که میکشیدیم، گفتند شما که میخواهید دهم شوید اصلا چرا اعزام میشوید؟ این حرف هیچوقت یادم نمیرود.
برخورد خارجیها با شما چگونه بود؟
تنها جایی که دید منفی داشتند قهرمانی آسیا اردن بود که اصلا تمرین ۳۰۰۰ مانع نکرده بودم و واقعا به شکل افتضاحی از موانع میپریدم. آنجا برخی از عربها مسخرهام کردند و شاید اگر خودم از بیرون میدیدم خندهام میگرفت. این اولین بار بود که خارجیها ما را مسخره میکردند اما در تمام مسابقات کشورهای دیگر بعد از مسابقه به ما میگفتند زنان قدرتمندی هستید که با این پوشش فشارها را تحمل میکنید. به گرمی استقبال میکردند و دوستان ورزشکار زیادی داشتیم.
چه شد که از ورزش قهرمانی خداحافظی کردید؟
دوبار پایم آسیب دید و جراحی کردم. فشارهای تمرین هم خیلی زیاد بود و روزی ۶ تا ۸ ساعت تمرین داشتم. همچنین حدنصاب رکوردهایی که دوست داشتم را به دست نمیآوردم و به خاطر آسیب دیدگی پایم من را به رشتههای بالا میبردند که سازگار نبودم. بنابراین تصمیم گرفتم ورزش قهرمانی را کنار بگذارم.
بعد از اینکه خداحافظی کردید مدتی کم رنگ شدید، دلیل خاصی داشت؟
یک دوره چهار ساله قبل از آقای صیامی، خیلی دوست نداشتند من باشم. بخاطر جریانی اذیتم کردند و فعالیت مستقیم با فدراسیون را کنار گذاشتم اما به طور شخصی کارم را ادامه دادم که خیلی به نفع من شد چون باعث شد خیلی در سنین پایه قوی عمل کنم و تجربه خوبی در بعد مربیگری به دست آورم، یعنی در پس یک ماجرای بد اتفاقات خوبی افتاد. بعد از اینکه آقای مبینی سرپرست فدراسیون شد خیلی کمک کرد و وبینارهای خارجی زیادی را به صورت آنلاین شرکت کردم. از فضای علمی مرتبط با فدراسیون دور بودم اما دوباره برایم مرور شد که به نفع من بود. خوشبختانه ناراضی نیستم.
الان فشارهایی از طرف رسانهها و فضای مجازی برای حمایت و دیده شدن زنان ورزشکار وجود دارد که در گذشته نبود اگر شما چنین فضایی را داشتید موفقتر میشدید؟
۱۰۰ درصد. شما یک زمان احتیاج دارید یک زن از جنس خودت کنارت باشد اما ما این شرایط را نداشتیم. الان یک مربی زن هستم و اتفاقات گذشته آنقدر ملکه ذهنم شده که اجازه نمیدهم برای شاگردهایم تکرار شود. همیشه کنارشان هستم و تا جایی که میتوانم کمکشان میکنم. دوست دارم محدودیتهایی که برای من ایجاد شد برای دخترانی که با شرایط سخت تلاش و تمرین میکنند، تکرار نشود. همیشه به عنوان یک خاطره برایشان تعریف میکنم و هر سال که میگذرد میگویم نقطهای تاریک و کوتاه بوده اما اگر شخصیت و هدف خود را به دست بیاورید آنها کمک میکنند که بیشتر پیشرفت کنید.
آیا رفتارهای محدودکننده انجمن و اتفاقاتی که در بازیهای ۲۰۱۰ افتاد برای شما بدترین خاطره محسوب میشود؟
نه، آنقدر مردم از ما استقبال کردند که به چشم نمیآمد. آن موقع یک بار هم غذای بیرون نمیخوردم. یک بار رفتم اقدسیه فستفود بخورم که فروشنده گفت چرا میخواهی چنین غذایی بخوری، خجالت نمیکشی؟ شما یک ورزشکار هستی و باید حواست به خودت باشد. آنقدر از این اتفاقات برای من میافتاد و مردم حمایت میکردند که دیگر آن نقاط تاریک زودگذر بودند اما اگر خودمان و هدفمان را بشناسیم اتفاقات ناگوار باعث میشود سختتر و قویتر شویم و محکمتر جلو برویم.
بدترین خاطره دوره قهرمانی چه بود؟
در اوج آسیب دیدم. خیلی خوب تمرین کرده بودم و در حدی بود که برای مدالهای جهانی آماده میشدم اما آسیب دیدم. در آن بحبوحه پدرم هم مریض بود و چند سالی خیلی اذیت شدم. علاوه بر این دورانی بین آقایان کریمی و داوری سرپرستی در فدراسیون حضور داشت که بخاطر لجبازی با مربیام، من را هم اذیت کرد و به پیست راهم نمیدادند. میدیدم ورزشکاران دیگر در پیست تمرین میکنند اما میگفتند تو نیا. آن زمان هم خیلی اذیت شدم اما باز هم گذشت. بعد از آن باز هم دوباره رکورد زدم و مدال گرفتم. دیگر آدم به سنی میرسد که انگار آدم از جنگیدن خسته میشود و دوست دارد آرامش داشته باشد.
بهترین خاطرهتان چیست؟
هر بار که مدال میگرفتم و رکورد میزدم، بهترین خاطرهام بود اما جالبترین خاطره مربوط به مدال ۳۰۰۰ متر مانع بود. وقتی برگشتم شوکه شدم چون همه جا عکس من را کار کرده بودند. قبل از آن وقتی در پارکها میدویدم باغبانها دنبالم میکردند که روی چمن ندوم اما از وقتی مدال گرفتم کسی کاری نداشت، حتی زنان و مردان مسنی که در پارک بودند برایم سکه خریدند و جشن گرفتند.
فضای مجازی به سمت حمایت از دختران ورزشکار است، این فضا را تا چه اندازهای مناسب میبینید؟
تبلیغات لازمه ورزش است اما باید به شکلی درست و منطقی جلو برود که مشکل ایجاد نشود. به نظرم بعد آموزشی پایه ما ضعیف است. دوره آقای کریمی دبیر فدراسیون آقای رضایی بود که همیشه به من میگفت کتاب و روزنامه بخوان تا بدانی چگونه مصاحبه و صحبت کنی. اینها همه فرهنگسازی است. فرهنگسازی هر فدراسیون باید قوی باشد تا در فضای مجازی همه چیز کنترل شده و در چارچوب درست پیش برود.
چه نوع رفتاری را از سمت ورزشکاران در این فضا نمیپسندید؟
با فضای مجازی کاری ندارم اما بعد فرهنگسازی ما ضعیف است. ورزشکارانی که پیش ما میآیند از قشرهای خوب و متوسط رو به بالا هستند اما باید وقتی برای خانوادهها بگذاریم و فرهنگسازی بکنیم حالا که فرزند خود را به حیطه قهرمانی آوردهاید رفتارهای شما باید چگونه باشد. متاسفانه به رشتههای دیگری میروند که شرایط و آزادیهای خاص خود را دارند و فکر میکنند باید اینجا هم همان شکل باشد. بنابراین سعی میکنیم به گونهای فرهنگ سازی شود که خانواده ها کجا قرار گرفتهاند و ورزشکار بداند که در چه چارچوب و اصولی کار خود را جلو ببرد. این کار را ما انجام میدهیم اما یکسری کارها باید زیر نظر فدراسیون انجام شود.
گاهی میبینیم که برخی از ورزشکاران به جای قهرمانی تبلیغات و درآمدزایی از این طریق را در اولویت کار خود قرار میدهند، نظر شما در این مورد چیست؟
یک سری مسائل ورزشکار را به حاشیه میبرد. این دیگر شخصیت خود ورزشکار است. باید ببینیم ورزشکار چقدر از نظر مالی حمایت میشود. برخی بخاطر شرایط بد اقتصادی و اینکه میتوانند از شهرت خود پول در بیاورند این کار را میکنند اما همه جای دنیا ورزشکاران و قهرمان به عنوان سمبل، برندهای خوب ورزشی و غیر ورزشی را در چارچوبی خاص تبلیغ میکنند اما گاهی رشتههایی را میبینیم که قهرمانی و المپیکی نیست، از نظر پوششی خیلی بد تبلیغ میشوند و پیج های زیادی هم آنها را حمایت میکنند.
با اینکه سطح دوومیدانی ایران با آسیا و جهان فاصله دارد و ثانیهها و سانتیمترها مدال را تعیین میکنند اما برخی دختران دوومیدانی ایران تا رکوردی را جابهجا میکنند، از مدالآوری در آسیا حرف میزنند. به نظر شما دلیل چنین رفتارهایی چیست؟
این ربطی به هیچ ارگان و سازمانی ندارد بلکه به شخصیت ورزشکار و مربی او مربوط است. ورزشکار بوده و با مربی حرفهای کار کردهام، هیچوقت در مورد چیزی که در تمرین تحقق پیدا نمیکرد، حرف نمیزدیم حتی اگر تحقق پیدا میکرد هم ابتدا انجام میدادیم بعد صحبت میکردیم. آن موقع به ما میگفتند الکی نگویید مدال میگیریم. به یاد دارم که یکی دو بار گفتم مدال میگیرم، فدراسیون به من گفت این حرف را که زدهای میتوانی انجام بدهی؟ اگر میتوانی اینجا را امضا کن. فدراسیون و مربی پیگیر این مسائل بودند و به شخصیت ورزشکار هم برمیگردد. خیلی از ورزشکاران وقتی به جایی میرسند خیلی حرفها میزنند. حرف زیاد است و در مسابقات کری خوانیهای زیادی داریم که طبیعی است اما اگر کسی به عنوان سمبل و قهرمان آسیا و جهان حرفی را بزند باید با حساب و کتاب و زیر نظر فدراسیون باشد. در زمان ما مربیان برنامه بلندمدت خود را به فدراسیون ارائه میدادند و میگفتند مثلا لیلا ابراهیمی در این مسابقه میتواند مدال بگیرد یا فلان مسابقه رکورد میزند. همه چیز روی حساب و کتاب بود اما اینکه الان از این حرفها میزنند غیر منطقی است.
در شرایطی که برخی مربیان دوست ندارند شاگردشان از خودشان جلو بزند اما پریچهر شاهی به عنوان شاگرد شما رکوردتان را شکست و همچنان او را تشویق و حمایت میکنید. در این مورد صحبت کنید.
توانمندیهایم را در دوران قهرمانی با رکوردها و مدالهایم نشان دادم. الان هم که مربی هستم باید به شکلی توانمندی خود را نشان بدهم. توانمندی من زمانی دیده میشود که ورزشکاران خوبی را تربیت کنم. شاگردهایم را حمایت میکنم. امیدوارم تعداد پریچهرها زیاد شود، سالم ورزش کنند، اسم و رسم داشته باشند و به هدفی که از قبل خواستهاند، برسند.
درآمد های باشگاهی و ملی در زمان شما و الان چقدر متفاوت است؟
آن موقع حقوق ما خیلی کم بود و اصلا درآمد باشگاهی نداشتیم اما فدراسیون اسپانسرهای زیادی می آورد. به گونهای که وقتی مدال میگرفتیم شرکتها و اسپانسرهای زیادی به ما جایزه میدادند. تا جایی که میتوانستند اسپانسر جذب میکردند تا ورزشکاران را تامین کنند اما الان باشگاههای خوب و قدرتمندی داریم که دختران را حمایت میکنند. قابل مقایسه با زمان ما نیست و درآمدها بهتر شده است.
اگر به عقب برگردید دوباره دوومیدانی را انتخاب و همین مسیر را طی میکنید؟
۱۰۰ درصد دوومیدانی را انتخاب میکنم اما اگر دید و تجربه الان را داشتم، خیلی بهتر می شد.
شرایط فعلی دوومیدانی زنان ایران چگونه است؟
تعداد مربیان زنان ما کم است. ورزشکاران هم دورهام الان مربی هستند. ما باید علم خود را بهروز و در دورههای مختلف شرکت کنیم. آموزش ببینیم و تجربه به دست بیاوریم. تا کی مقاله سرچ کنم و اطلاعات به دست بیاورم؟ از طرف دیگر داوران ما هم باید دوره ببیند. تعداد مربیان و داورهای ما باید زیاد باشد و فرهنگ سازی شود. همچنین نیاز است در آموزش و پرورش کار بیشتری انجام شود. به طور کلی الان وضعیت زنان بد نیست چون همه تلاش میکنند. هرچند فضاها محدود است اما تلاش زیاد شده و همه دست به دست هم دادهایم. از طرفی مثل سابق هم محدودیت وجود ندارد و دید مردم و خانوادهها نسبت به ورزش بازتر است و همه کمک میکنند. البته الان در شرایط بد کرونا و اقتصاد قرار داریم که همهگیر است و برای یک ارگان صدق نمیکند. به همین دلیل نمیشود انتظارات خاصی داشت. باید معقولانه شرایط را در نظر بگیریم.
حرف پایانی
امیدوارم دوومیدانی همیشه پیشرفت کند. بودجه خاصی برای این رشته کنار گذاشته شود و بسترسازی بهتر و فضایتمرینی بیشتر شود چون این رشته پر مدال است و پتانسیلهای زیادی داریم که میتوانند در آن فعالیت کنند. بنابراین بودجه آن باید با رشتههای دیگر متفاوت باشد.
انتهای پیام
نظرات