منطقه دوآب در ۱۹ کیلومتری جنوب شهرستان «پلسفید» قرار دارد و شامل روستاهای «پیتسرا»، «سیمِت»، «دهخدا»، «شیخدک»، «بالادوآب» و «پاییندوآب» است.
برای دیدار با بزرگترین طاق طبیعی جهان راهی پایگاه میراث فرهنگی غار تاریخی اسپهبد خورشید و آثار وابسته آن در سیمِت میشوم. مدرسه «شهید ابراهیم مقام» حالا چند سالی است که به دلیل مهاجرت روستاییان و نبود دانشآموز به پایگاه میراث فرهنگی تغییر کاربری داده، مسیر رسیدن کوتاه است و بعد از یک پیچ و کمی طی مسافت، به پایگاه میرسم.
فصل بهار است و حیاط مدرسه به جای هیاهوی دانشآموزان با سکوت کوهستان و نمِ باران پر شده، از پشت حفاظ قدیمی پنجره کلاس «حکیمه رازقی منصور» را میبینم؛ باستانشناس و کارشناس ادارهکل میراث فرهنگی مازندران و مجموعه اسپهبد خورشید که عشق و علاقهاش به میراث فرهنگی و تاریخی او را در سرما و گرما از کیلومترها آن طرفتر به سیمت میکشاند. در راهرو نمایشگاه کوچکی از یافتههای باستانشناسی منطقه دایر است، از ابزارهای سنگی و بقایای سفالهای منطقه گرفته تا سنگی که از حفره آن برای ذوب فلزات استفاده میشد.
غار- قلعه تاریخی اسپهبد خورشید
از میان آثار تاریخی دوآب، نام غار اسپهبد خورشید برایمان آشناتر بوده، غاری که پیشینه تاریخی آن گهگاه با افسانه آمیخته و در جهان پیچیدهاست. پیشینه این غار به دوران ساسانی و پساساسانی بازمیگردد، اسپهبد خورشید، نوه اسپهبد فرخان بزرگ و از خاندان گاوبارگان بود که بر دیلمان و تبرستان حکومت میکرد. بنا بر روایات، در زمان حمله اعراب او که با کمبود نیروی جنگی برای مقابله با اعراب مواجه میشود، همسر و فرزندانش را راهی غار کرده و خود برای فراهم کردن لشگری بزرگ عازم گیلان میشود اما در میانه راه برگشت، با شنیدن خبر قتلعام همسر و فرزندانش، با نوشیدن زهر پنهان در زیر انگشترش به زندگی خود پایان میدهد. اسپهبد خورشید هرگز به مازندران نمیرسد و پیکر او را در روستایی در دیلمان گیلان دفن کردند.
اینجا، روبهروی ما و در قلب کوه، عظمت بزرگترین طاق طبیعی جهان از پس مه کوهستان نمایان میشود. در سمت راست طاق، غار اسپهبد خورشید شامل تاسیسات و بقایای معماری طاق، اتاق و طاق سوراخکلید که از شاخصهای معماری دوران ساسانی است قرار دارند. در سمت چپ، بقایای آبانباری است که باوجود گذشت صدها سال همچنان آب از دیوارههای آن تراوش میکند، در گذشته از جمع شدن این قطرات در حوضچه عمیق آبانبار، آب مصرفی ساکنان تامین میشد. به گفته کارشناسان در یک سمت این غار تاسیسات ۶ طبقه و در سمت دیگر آن، تاسیسات ۴ طبقه و بعد از آن، شاهنشین غار قرار دارد. بناهای درون غار نشان میدهد که در دوران ساسانی و حتی پس از آن در اوایل دوران اسلامی، این غار کاربری داشته و براساس برخی منابع تاریخی، آخرین پناهگاه «خورشید»، آخرین اسپهبد تبرستان بود.
یکی از جذابیتهای ورود به مکانهای تاریخی، لمس زندگی افرادی است که امروز هیچ نشانی از آنها جز آثار برجای مانده از زندگی روزمرهشان نداریم، کشفیات باستانشناسی به درک ما از شیوه زیست و گذران زندگی اجدادمان کمک میکند. از بخش داخلی غار، سفالهای بسیاری کشف شده؛ خمره، پیاله، کاسه، سبو و مانند اینها که نشان از جریان زندگی در غار اسپهبد خورشید دارند، به نظر میرسد این سفالها بخشی از ظروف مصرفی و ظروف ذخیره آذوقه افرادی بوده که در غار زندگی میکردند. حالا تصور کنید حین راه رفتن زیر پایتان چند تکه شیشه هم کشف کنید، این تکههای کوچک بخشهایی از شی یا شیشهای بزرگتر بودهاند که به دلیل هوازدگی در گذر زمان سفید شدهاند، شاید عطردان زنی در انتظار آخرین اسپهبد تبرستان یا قطعه آینهای برای بازی دادن نور در تاریکی و تنهایی غار.
نخستین رویارویی
شهرت اسپهبد خورشید به منابع داخلی محدود نبوده و در منابع بسیاری از یونان و روم در پیش از اسلام تا پژوهشهای صد سال اخیر درباره او گفتوگو شده، زندهیاد «منوچهر ستوده» در جلد چهارم از «آستارا تا استرآباد» به غار اسپهبد خورشید پرداختهاست. در سال ۱۳۷۲ مجله «کهکشان» مقالهای درباره «راز دژ اسپهبد خورشید» از دکتر «نوربخش رحیمزاده» منتشر و با کمک پرفسور «آریاپارت» کتاب «شاهنامه نوبخت» را معرفی کرد، در ادامه نیز سال ۱۳۸۱ «سامان سورتیجی» در کتاب قلاع باستانی طبرستان به معرفی کامل غار اسپهبد خورشید پرداخت.
روایات مربوط به غار از دهه۱۳۱۰ به بعد پررنگتر میشوند، به عقیده کارشناسان نخستین ورود به غار توسط «هژبرسلطان» در سال ۱۲۹۹ انجام شد، «اسدالله خان باوند سوادکوهی» یا هژبر سلطان آخرین فرزند «امیر موید سوادکوهی» و از اعضای «اتحاد ملی تبرستان» بود که در زبان مازندرانی از او با نام «هوجَبر سِلطون» یاد میکنند، این لقب به واسطه رشادتهای او در برابر قشون روس در بارفروش (بابل) و سوادکوه به او داده شد. او پس از ورود به غار با ۸ جسد روبهرو میشود که در گردن یکی از آنها، گردنبندی آویخته بود، بنا بر روایات شفاهی، او گردنبند را به خانه آورده و به اهل خانه برای نگهداری میسپارد که تا همین چند دهه قبل در آنجا نگهداری میشد. پس از آن از ۱۳۱۰ تا ۶ سال بعد گزارشهایی مبنی بر ورود مهندسان ایتالیایی شاغل در راهآهن شمال به غار در دست است و درنهایت، در سال ۱۳۳۷ نخستین گزارش درباره غار به دست «سنجری» نوشته میشود. شاید بتوان گفت مهمترین ورود توسط «چنگیز شیخلی» انجام شد، فتحالبابی برای شناخت بهتر غار و ورود جدّی باستانشناسان به مجموعه اسپهبد خورشید.
رازقی منصور دراینباره میگوید: گزارشهای متعددی درباره غار اسپهبد خورشید از سالهای ۱۳۱۰ تا چند دهه بعد در دست داریم. در دهه ۳۰ خورشیدی استاد چنگیز شیخلی نخستین فردی بودند که وارد غار شدند و نام خود را هم روی دیواره غار حک کردند. بعد از آن این غار بیشتر و بهتر شناخته شد و از مردم عادی تا غارنوردان و باستانشناسان به غار ورود پیدا کردند.
ورود به غار در این سالها ممنوع است و شما میتوانید از دور نظارهگر بقایای تاریخ در اعماق غار باشید، رازقی درباره چرایی این مساله میگوید: اولویت ما حفاظت از غار و آثار مربوط به آن است. در طول سالها ورود افراد سودجو باعث از بین رفتن معماری غار شده و نمیدانیم با آزادسازی بازدید با چه مشکلاتی در زمینه حفاظت از این اثر تاریخی مواجه خواهیم شد.
برنامه حفاظت و توسعه گردشگری اسپهبد خورشید
حفاظت از مجموعه اسپهبد خورشید و عرصه و حریم آن در سالهای اخیر به بحثی جدی در میراث تاریخی مازندران تبدیل شده، رازقی درباره برنامههای حفاظت و توسعه گردشگری غار اسپهبد خورشید میگوید: دو فاز اجرایی در پیش رو داریم؛ در فاز اول طراحی مسیر دسترسی و در فاز دوم اجرای آن.
او میافزاید: فاز طراحی انجام شده و در آن مواردی مانند تناسب مسیر با اقلیم، استفاده از مصالح بومآورد، مکانیابی دقیق پلهها و تراورس، دوامپذیری، طراحی پاگرد برای استراحت حین صعود، ارتفاع پلهها برای انواع صعود راحت اعم از افراد عادی تا دارای معلولیت و مواردی از این دست مورد توجه تیم طراحی بود. در بحث مصالح بومآورد نیز انتخابها به گونهای بود که در سهولت حرکت و صعود اثرگذار باشد و از طرف دیگر حریم منظر غار نیز تحتتاثیر قرار نگیرد. برای اجرای فاز دوم در حال رایزنی برای دریافت بودجه هستیم، بهرهبرداری از این طرح به ۳ تا ۴ سال زمان نیاز دارد.
رازقی امیدوار است با اجرای فاز دوم، گردشگری منطقه نیز تحول پیدا کند، او میگوید: این منطقه به لحاظ گردشگری در تمامی جوانب ظرفیت بالایی دارد، از همجواری با جنگل و کوهستان تا برخورداری از آثار و بناهای تاریخی که قدمت آنها از دوران پیشااسلامی تا دوره پهلوی را در بر دارد. زمانی که گردشگر به ورودی غار برسد از همان نقطه به ادامه سفر فکر میکند و به سراغ دیگر بناهای تاریخی منطقه میرود.
دوآب ظرفیت تبدیل به مقصد گردشگری طبیعی و تاریخی را دارد و تنها کمی همراهی و برنامهریزی کافی است تا این منطقه به خودکفایی در اقتصاد به کمک منابع محلی دست پیدا کند.
تیغ تیز معادن و گلوی باریک اسپهبد خورشید
درست از سال ۱۳۸۱ و همزمان با ثبت ملی اثر اسپهبد خورشید جدال میان کارشناسان میراث فرهنگی و مالکان معادنی که در عرصه و حریم طاق قرار دارند، آغاز شد. عرصه و حریم این مجموعه چند سالی به میدان تیر و محل فعالیت معادن منطقه بدل شدهبود که با رفع خطر گزینه نخست، بخشی از مشکلات مجموعه برطرف شد اما فعالیت معادن باوجود دستور تعطیلی برخی از آنها همچنان ادامه دارد.
رازقی مهمترین مشکل بر سر راه اجرای طرحهای مرتبط با اسپهبد خورشید را فعالیت معادن شن و ماسه در نزدیکی غار عنوان میکند، او میگوید: پس از ثبت بنا در سال ۱۳۸۱ تعیین عرصه و حریم آن نیز انجام شد. وجود معادن شن و ماسه دو حوزه را تهدید میکند؛ یکی محیطزیست و دیگری میراث فرهنگی.
او ادامه میدهد: معادن از یک طرف باعث تخریب حریم منظر تاریخی غار شدند و از طرف دیگر آسیبهای جبرانناپذیری به منابعطبیعی وارد کردهاند، گونههای از گیاهان طی این سالها تخریب شدهاند که میلیونها سال تشکیل و احیای دوباره آنها طول میکشد و در مقابل با نهالکاری سعی در جبران خسارت داشتند.
به عقیده کارشناسان تنها راه نجات اسپهبد خورشید جلوگیری از تمدید قرارداد معادنی است که خطر آنها مانند تیر دو سراست، رازقی دراینباره میگوید: قرارداد فعالیت این معادن تا سال ۱۴۰۶ است.
معدن «سرمستی» تا بالای کوه پیشروی کرده و امروز خبری از دشت و شالیزار در دامنه کوه نیست. استاندار مازندران برای جابهجایی معادن حمایت زیادی کردند اما متاسفانه تا امروز فضای مناسبی که به محیطزیست هم آسیب وارد نکند برای جابهجایی پیدا نکردند و خطر ادامه فعالیت معادن همچنان غار اسپهبد خورشید را تهدید میکند.
تعطیل شدن معادن فلورین «کمرپشت» که اسپهبد خورشید از اثر مخرب انفجارهای آن در امان نبوده در کنار دو معدن «مامطیر» و «بایعصنمی» نویدبخش برداشتن گامهای بزرگتر برای حفاظت از میراث تاریخی مازندران شد، گامهایی که میتواند در ثبت جهانی غار اسپهبد خورشید نیز نقش اثرگذار داشته باشد.
وقت رفتن است و غار اسپهبد خورشید با پنهان شدن در مه و باران بهاری از ما خداحافظی میکنند، به چند سال آینده و ثبت جهانی یک اثر تاریخی مازندران فکر میکنم، به این که شاید یک گام بیشتر تا شکوفایی اقتصاد گردشگری این منطقه و توسعه آن فاصله نداشته باشیم، به روزی که معادن خاموش میشوند و نجواهای اسپهبد خورشید برای همیشه بیدار است.
انتهای پیام
نظرات