کتابی با محوریت تاریخ علم، موسوم به «داروین در عهد قاجار؛ سه رساله قاجاری پسا مشروطه»، بهتازگی از سوی نشر کرگدن و بهکوشش محمد معصومی، در ۲۰۱ صفحه منتشر شده است. محمد معصومی، صاحب این اثر، در گفتوگو با ایسنا، بیان کرد: ما از دوره ناصرالدینشاه قاجار و از طریق مطبوعات یا رسالههایی مانند «حقیقت مذهب نیچری و بیان حال نیچریان» یا همان «نیچریه» با نظریه تکامل آشنا شدیم. این کتاب به قلم سید جمالالدین اسدآبادی به زبان فارسی در حیدرآباد دکن هندوستان نوشته شده بود. در واقع، نخبگان ما دستکم از دوره ناصری نام داروین را میشناختند.
این پژوهشگر ادامه داد: کتاب «داروین در عهد قاجار؛ سه رسالۀ قاجاری پسا مشروطه» در حوزۀ تاریخ علم و خصوصاً تاریخ نظریۀ تکامل در ایران قرار میگیرد. این کتاب دربردارندۀ سه رساله است که همگی مربوط به اواخر دوران قاجاریه میشوند. بهطور مشخصتر باید بگویم که هر سه آنها پس از صدور فرمان مشروطیت (۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی) نوشته شدند. «داروین در عهد قاجار» در نوع خودش سابقهای در زبان فارسی ندارد و یک سند دستاول به حساب میآید.
او با نظر به دگرگونیهای علمی در دوران پس از مشروطه، افزود: نوشتهشدن آن سه رساله در اواخر مشروطه، متاثر از گسترش فعالیتهای فرهنگی و علمی و معارفی گوناگون و تاسیس مدارس جدید در دوران پس از مشروطیت بود. البته از روزگار ناصری با علم جدید آشنا شده بودیم، اما مدارس به سبک نوین از دوران مظفری بنا میشوند. همچنین، انجمنهای علمی نیز در همین روزگار پس از صدور فرمان مشروطه پدید میآیند.
مؤلف کتاب «داروین در عهد قاجار» اظهار کرد: از مسیر همین مدارس نو و انجمنها بود که ما ایرانیان با نظریههای مختلفی در علم، مانند نظریه داروین، آشنایی یافتیم. این نظریههای علمی در محیط فکری جامعه بازتابها و انعکاسهای مختلفی داشت. عمده این آشنایی ما نیز با واسطۀ همسایگان ایران رخ میداد؛ برای مثال از شمال، ترکان عثمانی و از طرف غرب، عربها بودند که برای ما رهاوردهای علمی داشتند.
این تاریخنگار سپس دربارۀ سه رساله مدنظر خود تشریح کرد: بین رسالههایی که روی آنها کار کردهام حدود ۱۰ تا ۲۰ سال فاصلۀ زمانی وجود دارد. قدیمیترین آنها، یعنی «مرآت العقل» اثر محمدعلی سنقری حائری است که در سال ۱۳۳۰ هجری قمری تدوین شده است. دومین آن «تنقید مقالۀ دارونیستها» نام دارد که کاری از سید اسداللّه خرقانی یا خارقانی محسوب میشود. زمان تدوین آخرین آنها به کمی قبل از پهلوی، یعنی ۱۳۴۲هجری قمری مطابق با ۱۳۰۲ شمسی، برمیگردد. عنوان آن «داروین و حکمای مشرقزمین یا سردارنامه» است و صاحب اثرش نیز میرزا عنایتاللّه دستغیب شیرازی نام دارد.
ایرانیان و نظریۀ تکامل داروین
این پژوهشگر تأکید کرد: رسالههایی که من تصحیح کردم، دو مورد از آنها در عصر قاجاریه به شکل چاپسنگی منتشر شده و یکی نیز خطی بود. این سه رساله در اصل سه گونه مواجه با نظریۀ داروین را بازتاب میدهند. علامه محمدعلی سنقری حائری که گرایشهایی سنتی و شیعی داشت، در «مرآت العقل» کوشیده است با نظریۀ تکامل مواجهه فلسفی داشته باشد. او این نظریه را به مثابه یک فلسفۀ مادیگرا تلقی کرده است. نویسندۀ این رساله علیرغم برخی همکاریهای سیاسی با مردم کرمانشاه، چندان اهل سیاست نبود.
وی خاطرنشان کرد: در دومین رساله، یعنی «تنقید مقالۀ دارونیستها»، سید اسدالله خرقانی با نظریۀ داروین مواجه نقضی و ردی دارد. در واقع، ضمن نظر به دیدگاه داروین تلاش کرده است تا با ادلهای ثابت کند که صرفاً در مقام یک مسلمان مخالف این نظریه نیست و حتی در خارج از کشور افرادی با این دانشمند انگلیسی مخالفت دارند. بااینحال، خرقانی یکی از روحانیون نوگرا و مشروطهخواه به شمار میرفت که به دنیای علوم سیاسی نیز وارد شد.
معصومی که یک دهه است تحقیقات خود را با تمرکز بر تاریخ نظریۀ داروین در ایران دنبال میکند، گفت: «داروین و حکمای مشرقزمین یا سردارنامه» که سومین رساله است، بهکوشش میرزا عنایتالله دستغیب شیرازی پدید آمده است. دستغیب شیرازی زبان خارجه میدانست، روزنامهنگاری متجدد بود و مشاغل دیوانی هم در وزارت معارف وقت به عهده داشت.
وی دربارۀ دیدگاه دستغیب به داورین گفت: صاحب «سردارنامه» کوشیده است بگوید، داروین حرف جدیدی بیان نکرده و پیش از او کسانی در جهان اسلام، مانند مولوی بلخی، حاج ملاهادی سبزواری و ملاصدرا در آثارشان این دیدگاه را مطرح کردهاند. بنابراین، در کتاب مورد بحث، سه رساله و سه مواجهه ایرانیان با نظریۀ داروین نشان داده شده است.
این پژوهنده دربارۀ نگاه کلی و غالبی که در کشورمان راجع به نظریۀ داروین وجود دارد، صحبتهایش را چنین ادامه داد: نظریۀ داروین در تاریخ کشور ما همواره نوعی دیدگاه فلسفی و الهیاتی تلقی میشد. در واقع، تا سالها به این نظریه در ایران از جنبۀ علمی و زیستشناسانه نگاه نکردند. این طرز تفکر تا دوران پهلوی اول هم حاکم است. اما از دوران پهلوی دوم، بهتدریج در مراکز آموزشی، از جمله مدارس، به جنبههای زیستشناختی نظریۀ داروین نگاه میشود.
او درباره بخشبندی کتاب یادآور شد: بخشهای اصلی کتاب، همان سه رساله هستند. در کنار آنها، کتاب مقدمهای تحقیقی و پژوهشی هم دارد. در مقدمه کوشیدهام روند مواجهات اندیشمندان مسلمانی را نیز که بیرون از خاک ایران هستند، در برابر نظریۀ داروین بررسی کنم. از بین آنها میتوان به شبهقاره و عثمانی و سرزمینهای عربی اشاره کرد. در خاورمیانه، چه مسلمانان و چه مسیحیان، این نظریه را مادیگرا میدانستند.
این محقق تاریخ علم دربارۀ اهداف خود از تدوین این اثر توضیح داد: وقتی در تاریخ علم قصد پژوهش داریم، باید به سراغ اسناد تاریخی مربوط به علم مدنظرمان برویم. بدون دسترسی به اسناد درست و دقیق، نمیتوانیم ارزیابی موجه و مستندی درباره مواجهه با اندیشههای جدید داشته باشیم. در کتاب کنونی کوشیدهام، اصل چند سند را در اختیار پژوهشگران تاریخ علم قرار دهم. دقت در خواندن بخشهای دشوار یکی از موارد مورد اعتنا در تدوین این کتاب بود. همچنین سعی کردم تا واژههای نامأنوس را در این رسالهها توضیح دهم. به افتادگیها نیز نگاه دقیقتری کردم. بهطورکلی، در تصحیح و ویرایش قسمتهای مختلف آن نظر داشتم. پینوشتهای لازم و ضروری را نیز به این رسالهها اضافه کردم. قصد داشتم مسیر خواندن این متون که بهلحاظ زبانی به دوران گذشته برمیگردد، برای محققان امروز تاریخ علم آسانتر شود.
معصومی در خاتمه به مخاطبان اصلی این کتاب نیز اشاره و اظهار کرد: دوستداران تاریخ علم مخاطبان اصلی این کتاب هستند. دانشجویان و پژوهشگران حوزۀ تاریخ و مخصوصاً تاریخ علم میتوانند از این کتاب بهره ببرند. برای مطالعات تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی علم نیز منبعی درخور توجه به حساب میآید. برای نمونه، میتوان از طریق آن تأمل کرد که سیاست چه تاثیراتی بر علم و دانش میگذارد.
انتهای پیام
نظرات