این بخشی از صحبتهای مهرداد چترایی، عضو هیئتعلمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد نجفآباد است که در گفتوگو با ایسنا و به مناسبت یکم اردیبهشتماه، یعنی روز بزرگداشت شیخ اجل، سعدی شیرازی، مطرح کرد.
او در این گفتوگو از جنبههای مختلفی همچون زندگی و زمانۀ سعدی، مهمترین سعدیشناسان اصفهانی، جامعهشناسی عصر سعدی و تأثیر آن بر جهانبینی وی دیدگاههایش را بیان کرد که در ادامه میخوانید.
- لطفاً از زمانهای بگویید که سعدی شیرازی در آن زندگی میکرد؛ در واقع به این بپردازید که آیا تاریخ و جامعهی وقت بر بالیدن چنین شخصیتی اثر داشته است یا خیر؟
سعدی شیرازی شاعر قرن هفتم هجری قمری است؛ قرنی که در سالهای نخستش مغولان به ایران حمله کردند. این قوم بخش وسیعی از نقاط دور و نزدیک ایران را تحت سیطرۀ خود درآورد. تاریخ دقیق تولد این شاعر بر ما معلوم نیست، اما باید گفت تقریباً چند سالی پس از این واقعۀ ناگوار در شیراز به دنیا آمد. در زمانهای که سعدی میزیست، هنوز پیامدهای حملۀ مغول و فجایعی که آنان به بار آورده بودند، در جامعۀ ما وجود داشت. جامعۀ ایرانی در این تاریخ زخمخورده و رنجور بود و مردمانش نیز برای تسلی دردها و غمهای درونی خود در جستوجوی مرهمی بودند. بدون تردید، آثار سعدی و شاعران همعصرش در این زمانۀ پُردرد و پرآشوب التیامبخش جراحتها و دلشکستگیهای مردم ایران بود. از این جنبه شخصیت سعدی اهمیت والایی پیدا میکند.
همین روزگاری که از جنبههای گوناگون متأثر از حملات و دستدرازیها مغولان بود و سعدی در آن متولد و بالیده شد، بر خلق آثار این شاعر نامدار اثرگذاری جدی داشت. سخنگفتن از عشق و حالات و عواطف درونی یا در کل آنچه در تاریخ زبان فارسی به آن ادبیات غنایی میگوییم، اوج بروز و ظهورش را باید در آثار سعدی جست. بنابراین، سعدی جزء شاعرانی بود که در جامعۀ مجروح و غمدیدۀ ما، با سرودههای خود راحتی خیال و آرامش و التیام به مردم هدیه میداد. مغولان، مخصوصاً بهدلیل تدبیر حاکمان در مناطق جنوبی کشور، هرگز به شیراز حملۀ مستقیم نکردند، اما تأثیرات روانی و فشار این جنگ بزرگ در جایی چون شیراز هم اثر گذاشت و زندگیها را تحتتأثیر قرار داد. مسئلۀ مغول حتی در آثار غنایی سعدی هم بازتاب یافته است. من ارجاع میدهم به مقالۀ خواندنی غلامحسین یوسفی با عنوان «که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی». یوسفی در این مقاله به اهمیت سعدی از منظر درونی و روحانی یا در واقع در خصوص تأثیر عمیقی که بر مردم روزگارش داشت، بحث ارزشمندی را مطرح میکند. خواندن مقالۀ او برای درک این موضوع اهمیت فراوانی دارد. بهطور کلی، تبلور آثار سعدی در سدۀ هفتم هجری قمری که عصری پرتنش بود، شایان توجه است.
- سعدی در قلمرو ادبیات و زبان فارسی چه جایگاهی دارد؟ اگر سعدی نبود ادبیات ما چه شخصیتی را کم داشت؟
باید بدانیم که اگر سعدی نبود، ادبیات ما از وجود غزلسرای نامدار فارسی، یعنی حافظ و بسیاری از شاعران دیگر که وامدار سعدی بودند، محروم میشد. پس از این، باید به جایگاه درخشان این شاعر در غزل و قصیده اشاره کرد. سعدی قصیدۀ فارسی را یک دگرگونی اساسی بخشید. قصیدۀ فارسی پیش از سعدی عمدتاً برای مدح و گاهی برای توصیف طبیعت و آثارش بود. اما در آفرینشگری سعدی قصیده به طریقهای برای پند و اندرز دادن و نصیحتکردن شاهان و حاکمان بدل شد. «به نوبتاند ملوک اندرین سپنجسرای، کنون که نوبت توست ای ملک به عدل گرای» از نمونههای معروف آن است که سعدی فرمانروایان را به دوری از ستم و ظلم دعوت میکند. این تغییر در قصیده از نظر اندیشه و فکر مرهون سعدی است.
همچنین اوج هنرمندی نثر فارسی را باید در «گلستان» سعدی دید. اگر ما سعدی را نداشتیم از چنین آثاری محروم بودیم. وصف نثر سعدی شیرازی را باید در این بیت یافت:«به دامنت نرسد دست کس که جلوۀ ناز، تو را به اوج فلک برد و نردبان برداشت». سعدی در نثر فارسی به جایی رسید که دیگر پس از او کسی به آن دست نیافت. آنهم علیرغم آنکه پس از وی بارها کوشیدند با الهام از «گلستان» وی آثاری خلق کنند. از جامی گرفته تا اهل قلم معاصر ما کسی نتوانست در نثر فارسی به هنر و مهارت سعدی دست یابد. بهطور کلی، اهمیت سعدی در تمام روزگاران قابل درک بوده است. قدما هم به جایگاه والای او باور داشتند و بر امتیازات او واقف بودند؛ چنانکه گفتهاند «در شعر سه تن پیمبرانند، هرچند که لانبی و بعدی، اوصاف و قصیده و غزل را، فردوسی و انوری و سعدی».
- آیا میتوان گفت که کدامیک از آثار در تاریخ شعر و ادبیات فارسی را ممتازتر است؟
ما در مواجهه با آثار هنری و مخصوصاً ادبی چیزی به اسم «ترین» نداریم. اصلاً امکان ندارد که ما اثری یا پدیدآورندهای را «برترین» بنامیم، چون آثار هنری و ادبی از جنبههای گوناگون درخور بررسی و بحث هستند. اما اگر بخواهم نظر شخصی خودم را بیان کنم، باید بگویم ممتازترین نکته دربارۀ سعدی آن است که او در انواع شعر یا حتی در نثر فارسی بهلحاظ هنری از دیگران پیشرو است. شاید کمتر شاعری پیدا کنیم که هم در غزل، هم در قصیده و هم در مثنوی درخشیده باشد. «سعدینامه» که بعدها به تناسبِ «گلستان»،به «بوستان» معروف شد، از بهترین نمونههای مثنوی در شعر فارسی است که در همان بحر «شاهنامه» فردوسی سروده شده است. سعدی در نثر هم جزو درخشانترینهای تاریخ ادبی ماست.
- از دیدگاه شما، مهمترین سعدیشناسان و سعدیپژوهان در تاریخ اصفهان چه کسانی بودهاند؟
بهطور پراکنده و جستهگریخته در آثار محققان و ادبپژوهان اصفهانی، اعم از کتاب و مقاله، به سعدی بسیار توجه شده است. میتوان اصفهانیان فراوانی را در این خصوص نام برد، اما من بهطور مشخص میخواهم از دو شخصیت برجسته یاد کنم. یکی از آنها بدون تردید استاد «ضیاء موحد» است که در کنار پژوهشهای متعددش دربارۀ این شاعر کتاب مستقلی نیز با نام «سعدی» دارد. این کتاب حاوی دادههای خواندنی و ارزشمندی است و از منظر سبکشناسی و جنبههای هنری نگاهی نو به آثار سعدی دارد.
همچنین باید از استاد «جویا جهانبخش»، پژوهشگر برجسته و دوست فاضلم هم نام ببرم. جهانبخش تأملات بسیار فراوانی بهصورت مقاله و یادداشت در مجلات مختلف، بهخصوص در «آینۀ پژوهش» ارائه کرده است. جهانبخش نیز بسیار نکتهدان و نکتهسنج در این موضوع گام برداشته است. هر مقالۀ او دربارۀ شعر سعدی عمق بسیاری دارد و خواندنشان برای علاقهمندان به زبان فارسی و مخصوصاً سعدی واجب است. جهانبخش به درک و فهم آثار سعدی و ظرافتها و نکات نغزش کمک مؤثری میکند.
- آیا در بین تازههای نشر یا آثاری که سالهای اخیر در کشور و یا خارج از کشور منتشر شدهاند پژوهش نو و درخورِ توجهی دربارۀ سعدی داریم؟
در این خصوص هم میتوان از آثار متعددی نام برد، اما در اینجا برای رعایت اختصار به دو کتاب مهم اشاره میکنم. «از سعدی تا آراگون (تأثیر ادبیات فارسی در ادبیات فرانسه)» یکی از منابع قدیمی دربارۀ این شاعر به شمار میآید و شایستۀ توجه است. کتاب اثری از استاد فاضل مرحوم جواد حدیدی به شمار میآید. «از سعدی تا آراگون» نیز بخش مفصلی دربارۀ سعدی دارد که بهنظرم خواندنش برای تمام دوستداران ادبیات فارسی مفید و جذاب است. این بخش بهخوبی جایگاه سعدی را در دنیا آشکار میکند. در میان آثاری که سالهای اخیر منتشر شده است و درخور اعتناست، میتوان به کتابی از جواد بشری با عنوان «احوال شیخ اجل سعدی» اشاره کرد. این کتاب نیز بسیار دقیق و سنجیده و حاوی آخرین اطلاعات دربارۀ این شاعر است. کتاب با تکیه بر منابع موثق و تازه بهخوبی در ترسیم خطوط اصلی زندگانی سعدی و فرازونشیبهای روزگار او موفق بوده است. بهخصوص در پرداختن به روابط سعدی شیرازی و حاکمان زمانهاش، سفرهای سعدی و موضوعاتی از این قبیل دارای اهمیت وافری است.
-امروزه، برخی موقع شعرخواندن، مثلاً خواندن آثار سعدی، بر اساس جهانبینی کنونی و طرز فکر مدرن به مفاهیم و نظرهای چنین شاعرانی نگاه میکنند. برای نمونه، میگویند سعدی یا هرکس دیگری در اشعارش به زنان توهین کرده است. یا حقوق کودکان را رعایت نکرده است. یا به اقلیتهای دینی توهینی کرده است. این مسئله گاهی سبب میشود که چنین شاعرانی را بیقدر کنند، به حاشیه ببرند و آنان را افرادی بیخرد بدانند. چگونه میشود به این مسئه نگاهی درست و بهدوراز تعصب داشت؟ بهطور مشخص منظورم سعدی است.
این مسئلهای مهم است که برای تبیینش باید به زیرساختهای جامعهشناسی قدیم توجه کرد. برای نمونه در گذشته، زن خانهنشین بود و شخصیتی داشت که از جلوۀ بیرونی در سطح جامعه برخوردار نبود. به همین دلیل به آنان پردگی یا پردگیان میگفتند، یعنی کسانی که در حجاب و پرده هستند. سعدی نیز مانند بسیاری از ادبای ما از این زاویه به زنان نظر کرده است. باید توجه داشت که در گذشته، سرعت دستیابی به اطلاعات مانند زمانۀ ما نبود. امروزه، ما در هر موضوعی که مدنظرمان باشد، بهسرعت و از راههای گوناگونی میتوانیم به اطلاعات دست پیدا کنیم.
کسبِ داده در روزگار قدیم یا عصر کسی چون سعدی آسان نبود. سعدی دادههای کامل و دقیقی دربارۀ مبانی یهودیت، مسیحیت، زرتشتیگری، ادیان هندی و... نداشت. در زمانۀ او عوام و خواص، آدمها را به دو دستۀ مسلمان و نامسلمان یا کافر تقسیم میکردند. برای سعدی و همعصرانش این غیرمسلمان گروه گستردهای از ادیان مانند یهودی و مسیحی و بتپرست و... را شامل میشد. این بهدلیل فقر اطلاعاتی است و سعدی هم مستثنا نیست. بازتاب این ناآگاهی سعدی در شماری از شعرهای او یافتنی است. برای نمونه، سعدی کتاب «زند و پازند» را که متعلق به زرتشتیان است، منسوب به هندوها میداند. ما نمیتوانیم از یک شاعر، حتی سعدی، انتظار داشته باشیم که بهطور کامل ادیان و مبانی آنها را بشناسد. بنابراین، نباید چنین نکتههایی را در شعر سعدی به دشمنی او با ادیان غیرمسلمان نسبت بدهیم. نباید از این مسئله با عنوان عیب یا ایراد بزرگان یاد کنیم. اگر از این منظر به تاریخ شعر و ادبیات فارسی بنگریم، دیگر نمیتوانیم شاعران بزرگمان را به برخی تبعیضها یا بیاحترامیها متهم کنیم.
- اگر مطلب دیگری موردنظرتان است، بفرمایید.
در پایان میخواهم بگویم ما همچنان به پژوهش و تحقیق در شخصیت و آثار سعدی نیازمندیم. نخست، با خواندن دقیق و موشکافانۀ آثار سعدی میتوانیم به جایگاه او پی ببریم. در مطالعۀ آثارش نیز باید بهترین و کاملترین نسخهها را انتخاب کنیم. بدون خواندن آثار این شاعر فارسیزبان صحبت از شخصیت و زندگی، خانواده و روابط او غیرممکن است. برای نمونه، هرکس کتابهای او را بخواند بهخوبی دربارۀ سفرهایش به نتیجه میرسد. اینکه گفتهاند سعدی در کودکی از شیراز رفت و بعد از سی سال به دیارش بازگشت، مسئلهای است که باید با خواندن آثارش تأیید یا رد شود. خودِ سعدی هم در جایجای آثارش مدعی است که به شرق و غرب عالم سفر کرده است. اما استاد عبدالحسین زرینکوب بر اساس تناقضهایی که در روایتهای او دیده میشود، این مسئله را رد کرده است و سفرهای این شاعر را ساخته و پرداختۀ ذهن وی میداند.
هنگامی که سعدی قصد نوشتن یا سرودن روایت خاصی داشت، برای تأثیرگذاری بیشتر آن قطعه، خود را در بطن و دل آن جای میداد. بنابراین میبینیم که سعدی در آثارش مدام نام شهرها و سرزمینهای دور و نزدیکی همچون هند و شام و مصر و روم را میآورد. یک نمونه که میتوان با استناد به آن، سفرهای سعدی را به چالش کشید، تأکید او بر حضورش در مسجدجامع بعلبک است. در حالی که به روزگار سعدی در شهر بعلبک از مسجدجامع خبری نبود. جهانگرد نامداری چون ابنبطوطه که در ذکر اماکن و ابنیۀ شهرها و سرزمینهای مختلف همتی بلند داشت، هرگز به چنین مسجدجامعی اشاره نکرده است. هرچند ابنبطوطه در روزگار نزدیک به سعدی زندگی میکند. برخی از پژوهشگران تمام سفرهای سعدی را منکر میشوند. اما گروهی که معتدلترند و شاید نظرشان به واقعیت نزدیکتر باشد، باور دارند که سعدی به سیر و سیاحت رفت، اما نه به مدت سی سال، بلکه در کوتاهمدت سفرهایی داشت. نسبتدادن سفرهای طولانی و متعدد به سعدی با واقعیتهای تاریخی سازگاری ندارد. درواقع شاید بتوان گفت این سفرها همگی برآمده از ذهن قصهپرداز این شاعر بزرگ بوده است. بنابراین، خواندن آثار خود سعدی و مطالعۀ دقیق نگاشتههای سعدیپژوهان برای درک جایگاه و شخصیت و هنر وی ضرورت دارد. مخصوصاً آثاری که در این گفتوگو مطرح کردم، خواندنشان دارای اهمیت فراوانی است.
انتهای پیام
نظرات