به گزارش ایسنا، امروزه با تغییرات سریع در دنیای اطلاعات و نیازهای جامعه، دانشآموزان باید بتوانند علاوه بر درک مفاهیم درسی، به تحلیل و تفسیر اطلاعات نیز بپردازند. این توانایی با مهارتهایی همچون تفکر انتقادی، همکاری، نوآوری و تعامل رشد مییابد. در این میان، تفکر انتقادی بهعنوان یکی از مهمترین مهارتها، به دانشآموزان کمک میکند تا دیدگاههای منطقی داشته باشند و بتوانند با سنجش و بررسی مطالب، تصمیمات بهتری بگیرند. این مهارتها برای نسل جدید یادگیرندگان، که در دنیای پر از دادهها و اطلاعات زندگی میکنند، بسیار مهم و حیاتی هستند؛ زیرا به آنها امکان میدهند تا به اطلاعات از دیدگاهی وسیع و عمیق نگاه کرده و فراتر از کتابهای درسی، به قضاوتی منطقی درباره جهان اطراف خود برسند.
ضرورت آموزش تفکر انتقادی زمانی روشنتر میشود که بدانیم این مهارت نهتنها به رشد فکری دانشآموزان کمک میکند، بلکه زمینهساز مدیریت بهتر احساسات، تحلیل دقیقتر و انتخاب راهکارهای مؤثر نیز میشود. پژوهشها نشان دادهاند که تفکر انتقادی بهمرور از تجربههای روزمره، ارزیابی شواهد، و آزمودن نتایج بهدست میآید. بنابراین، آموزش مهارتهای تفکر انتقادی میتواند یادگیرندگان را بهسوی درک بهتر و مسئولانهتر اطلاعات هدایت کند. در این میان، روشهای آموزشی خاصی نیز وجود دارند که میتوانند این توانایی را تقویت کنند. یکی از این روشها، روش آموزش معکوس است که تلاش میکند با تغییر شیوه یادگیری، دانشآموزان را از مخاطب محض به یادگیرندهای فعال تبدیل کند.
در همین راستا، گروهی از محققان دانشگاه محقق اردبیلی، به سرپرستی علی شیخالاسلامی، دانشیار گروه مشاوره، تحقیقی انجام داده اند تا تأثیر روش آموزش معکوس بر گرایش دانشآموزان به تفکر انتقادی را بررسی کنند. آنها در این پژوهش به دنبال آن بودند تا دریابند آیا این روش آموزشی میتواند به افزایش خلاقیت، بلوغ فکری و انگیزه در دانشآموزان کمک کند یا خیر.
پژوهش فوق بر روی دانشآموزان دختر پایه نهم انجام شد. محققان دو گروه دانشآموز را از دو مدرسه مختلف انتخاب کردند و از یکی بهعنوان گروه آزمایش و از دیگری بهعنوان گروه کنترل استفاده کردند. دانشآموزان گروه آزمایش با استفاده از روش آموزش معکوس، به یادگیری پرداختند؛ به این صورت که مطالب درسی بهصورت ویدیوهای آموزشی در اختیارشان قرار گرفت و قبل از کلاس مطالعه کردند. سپس، زمان کلاس به پرسشوپاسخ و تمرینات عملی اختصاص یافت. به این ترتیب، دانشآموزان فرصت یافتند تا ضمن یادگیری در محیط شخصی خود، در کلاس نیز مشارکت فعالی داشته باشند. دادههای این پژوهش از طریق پرسشنامه استاندارد جمعآوری و نتایج با روشهای آماری تجزیهوتحلیل شد.
یافتههای این تحقیق نشان می دهند که روش آموزش معکوس بهطور معنادار و قابل توجهی باعث افزایش گرایش دانشآموزان به تفکر انتقادی شده است. این افزایش بهویژه در خلاقیت، بلوغ شناختی و درگیری ذهنی دانشآموزان گروه آزمایش مشاهده گردید.
این نتایج بیانگر آن هستند که دانشآموزانی که با روش آموزش معکوس آموزش دیدند، نهتنها توانستند اطلاعات بیشتری جذب کنند، بلکه این اطلاعات را با رویکردی عمیقتر و انتقادیتر بررسی کردند.
بر اساس این تحقیق، روش آموزش معکوس به دلیل تمرکز بر مسئولیت یادگیری دانشآموز و ایجاد فرصتهایی برای تفکر، درک عمیقتری از مطالب درسی ایجاد میکند. این روش نهتنها به دانشآموزان امکان میدهد که پیش از ورود به کلاس به محتوای آموزشی مسلط شوند، بلکه از طریق تعاملات گروهی و راهنمایی معلم در کلاس، تفکر انتقادی آنها را نیز تقویت میکند. به عبارتی، این روش به آنها کمک میکند تا در مواجهه با مسائل مختلف، دیدگاههای خود را بررسی کرده و مهارتهای فکری خود را به کار بگیرند.
از آنجا که یافتههای این پژوهش با مطالعات دیگری نیز همسو است، میتوان گفت روش آموزش معکوس یکی از روشهای مؤثر برای ارتقای سطح تفکر انتقادی در نظام آموزشی است. این روش که با تکیه بر تعامل دانشآموز و معلم، ویدیوی آموزشی و تمرینات گروهی طراحی شده، فضایی را فراهم میکند که دانشآموزان بتوانند بهتر با محتوای آموزشی ارتباط برقرار کرده و با انگیزه بیشتری به یادگیری بپردازند.
بهعلاوه، ازآنجاکه در این روش امکان بحث و مشارکت بیشتر در کلاس فراهم میشود، دانشآموزان میتوانند با دیدگاهی بازتر و تحلیلی به مطالب بپردازند.
قابل ذکر است این یافته های علمی در فصلنامه «پژوهش در نظامهای آموزشی» منتشر شده اند؛ نشریه ای که وابسته به انجمن پژوهشهای آموزشی ایران است. دستاوردهای این تحقیق بدون تردید میتوانند به مدارس و معلمان کمک کنند تا با بهرهگیری از روشهای جدید تدریس، یادگیری دانشآموزان را بهبود بخشند و زمینه را برای توسعه مهارتهای تفکر انتقادی فراهم نمایند.
انتهای پیام
نظرات