اینجا آب طعم خوشتری دارد، گلها خوشبوترند. شنیدهای که میگویند آسمان همه جا یک رنگ است؛ اما آسمان اینجا آبیتر است. اینجا هیچ چیزی معمولی نیست؛ اینجا هر اتفاق کوچک و پیش پا افتادهای که در گوشهای رقم میخورد، یک دنیا داستان دارد چون اینجا بهشت امام رضاست!!
این خانه پدری برای همه جا دارد چه برای آنها که همسایهاند و چه برای آنها که از راه دور دست بر سینه گذاشته و عرض ادب میکنند. با اینکه صاحب خانه اینجا غریب است اما آشنای خیلی از غریب هاست؛ مادری که از «آپک سیاهان» سیستان و بلوچستان سالهاست دفعه روی گرهها و رج ها میکوبد تا با آنچه از فروش دست رنج چند سالهاش به دست می آورد، به پناه بی پناهان پناه ببرد یا جوانی که میخواهد گرد و غبار نشسته بر روح خود را در پس مشغله ها و روزمرگیها، اینجا بتکاند و در گوشهای از خانه پدری برای چند ساعت آرام گیرد.
اینجا جفت کردن کفش مهمانها، جارو زدن حیاط و صحن ها، چای ریختن و استکان شستن، همه مایه افتخار است. حتی گل های خشک این خانه سوغاتی خوش بو و پربرکتی است برای مادربزرگی که آن را در سجاده اش می گذارد. حتی فرشهای رفو شده این خانه قاب می شود و روی دیوار خانه ها نقشی از خورشید را به تصویر می کشد.
اینجا هزاران نفر برای پوشیدن لباس خادمی و جمع کردن و پهن کردن فرش های حیاط صف می کشند. اینجا همه سلام ها جواب دارد؛ هم سلام دل شکسته ها، هم سلام سر شکسته ها، هم سلام اغنیا و هم سلام فقرا.
اینجا در شمال شرقیترین نقطه سرزمین مادری، سال هاست که خانه ای پدری، خانه ای امن برای ما ایرانیان است. خانهای که شاید برای خیلیها دور باشد اما همین که می شنوند: « ای صفای قلب زارم، هر چه دارم از تو دارم» بی اختیار دستهایشان روی سینه میرود و با اشک هایی که گونه هایشان را نوازش می کند، به سوی مشهد الرضا رو میکنند و به امام غریب شان سلام میدهند. امامی که مظهر رضای الهی و راضی به اراده و مشیت الهی و صبوری اش در مسیر سختیها زبانزد است.
در بین ۱۴ معصوم، علی ابن موسی الرضا(ع) حسابش برای ما فرق میکند، همان حساب پدر و فرزندی است. پدری که ضامن آهوست مگر میشود ضامن تک تک لغزشها و کوتاهیهای ما نباشد.
امامی که خورشید قلبهای شکسته و خستهایست که از راه دور و نزدیک به پابوسش میروند و در هیاهوی صدای نقارهها در صحن انقلاب، روبروی گنبد طلاییاش میایستند و به قول نقی معمولی با همان زبان ساده و خودمانی به امام رضایشان میگویند: «رضا جان خوبی، روبه راهی، سلامتی، استواری، حقیقتش نمیدانم چه بگویم و از کجا شروع کنم؛ گلایهها را بگویم، آرزوها را بگویم، خودت همه چیز را میدانی دیگر.....»
من میدانم این خانه پدری که خانه تک تک ما ایرانیهاست، امنترین نقطه جهان است؛ خوب گوش کن؛ جواب سلام صاحب خانه را میشنوی!
انتهای پیام
نظرات