سعید فرید فتحی در گفتوگو با ایسنا از شیوه آموزش و پرورش رایج در جامعه انتقاد کرد و افزود: این نگاه تکساحتی، روح تعلیم و تربیت را که در پرورش انسانهای متفکر، خلاق، مسئول و کارآمد نهفته است، به حاشیه رانده و عملاً نظام آموزشی را از اهداف اصیل خود دور ساخته است.
وی با بیان اینکه شیوه ارزشیابی دانشآموزان با چالش و مشکلات مختلفی مواجه شده، گفت: تمرکز افراطی بر سنجشهای استاندارد، بهویژه آزمونهای چندگزینهای، نهتنها فضای یادگیری را به رقابتی خستهکننده و اضطرابآور بدل کرده، بلکه کیفیت یادگیری را نیز بهشدت آسیبپذیر کرده است، آنچه در این نظام تقویت میشود، تقویت فهم عمیق، خلاقیت یا تفکر تحلیلی نیست بلکه توانایی پاسخدهی به سوالات کلیشهای است، درحالیکه زندگی واقعی، با پیچیدگیها و چالشهای متنوع، نیازمند مهارتهایی فراتر از محفوظات کتابهای درسی است.
وی تصریح کرد: در چنین بستری، مهارتهای اساسی مانند تفکر انتقادی، کار گروهی، تابآوری، مسئولیتپذیری، سواد رسانهای و ارتباط مؤثر نهتنها جایگاه مناسبی در برنامه درسی ندارند، بلکه عملاً به حاشیه رانده شدهاند، دانشآموزان بهجای مواجهه با مسائل واقعی زندگی، در یک چرخه بیپایان از آزمون، تست و مقایسه گرفتار میشوند، چرخهای که هدف آن، بیش از پرورش انسان، تولید رتبه است.
فتحی یکی از پیامدهای ناگوار این نظام را تشدید شکاف طبقاتی و بازتولید نابرابری آموزشی عنوان کرد و افزود: خانوادههایی که از توان مالی برخوردارند، با هزینههای گزاف کلاسهای کنکور، معلم خصوصی و آزمونهای آزمایشی، فرصتهای بیشتری برای موفقیت فرزندان خود فراهم میکنند، در مقابل، دانشآموزان مستعدی که از این منابع بیبهرهاند، ناخواسته در رقابت حذف میشوند، این حذف نه بر مبنای فقدان استعداد، بلکه بر اساس فقدان دسترسی است.
وی ادامه داد: این رویکرد همچنین، نوعی فعالیتسازی کاذب در ساختار اجتماعی بازتولید میکند، جریانی که طی آن، رتبههای بالا بهعنوان معیار ارزش انسانی تلقی شده و سایر استعدادها و توانمندیها نادیده گرفته میشوند. در نتیجه، نظام آموزشی نهتنها بهمثابه ابزاری برای عدالت اجتماعی عمل نمیکند، بلکه به بازوی تقویت تبعیض و انحصار بدل میشود.
دو راهی تاریخی، حفظ وضع موجود یا عبور شجاعانه
وی راهکارهای گذار به آموزش مهارت محور را تشریح کرد و افزود: نظام آموزش و پرورش اکنون در نقطهای ایستاده که دیگر نمیتوان با اصلاحات جزئی و ظاهری، بحران را پشت سر گذاشت و باید انتخابی تاریخی در راستای تغییر رویکرد و انقلاب فرهنگی داشته باشد، بازنگری در فلسفه آموزش رسمی، اصلاح بنیادین نظام سنجش و ارزشیابی، تلفیق آموزش مهارتهای زندگی و شهروندی در برنامه درسی، ارتقای جایگاه آموزشهای فنی، حرفهای و مهارتی، توانمندسازی معلمان و بازتعریف نقش آنان، اصلاح سازوکار پذیرش در مدارس خاص و دانشگاهها از جمله راهکارهای عملیاتی برای گذار به آموزش مهارت محور است.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: باید نگاه نتیجهمحور جای خود را به رویکرد فرآیندمحور بدهد، رویکردی که رشد فردی، اجتماعی و اخلاقی را محور قرار داده و یادگیری را به امری لذتبخش، پویا و معنادار بدل سازد، حذف تدریجی آزمونهای استاندارد تکگزینهای و جایگزینی آن با شیوههایی همچون ارزیابی کیفی، پروژهمحور، پورتفولیو(نمونه کارها و دستاوردها)، مشاهدات عملکردی و خودارزیابی از جمله گامهای ضروری در این مسیر است، مهارتهایی همچون تفکر خلاق، حل مسئله، سواد مالی، کارآفرینی، سواد رسانهای و هوش هیجانی باید بهصورت رسمی و غیررسمی در تمام سطوح آموزشی گنجانده شوند و باید با تغییر نگرش عمومی نسبت به هنرستانها و آموزشهای مهارتی، زمینه برای تربیت نسلی از نیروی کار متخصص، خلاق و دارای هویت شغلی مستقل فراهم شود.
وی ادامه داد: معلم باید از یک مجری محتوا به یک طراح یادگیری و تسهیلگر رشد بدل شود. این امر مستلزم توانمندسازی حرفهای، مشارکت معلمان در طراحی برنامه درسی و اعطای اختیار عمل در کلاس درس است و در این راستا نیز باید بهتدریج نظامی جایگزین کنکور ایجاد شود که مبتنی بر ارزیابیهای چندبعدی و جامع باشد؛ نظامی که در آن تواناییهای شناختی، شخصیتی، اجتماعی و مهارتی در کنار هم سنجیده شوند.
انتهای پیام
نظرات