دکتر حمید خانی پور در گفت و گو با ایسنا درباره مقابله انعطاف پذیر با ضربههای روانی جنگ گفت: ضربه روانی یا تروما در وجه عینی شامل روبروشدن با رویدادهای بالقوه تهدید برانگیز زندگی مانند جنگ، زلزله، سیل، تصادف یا تجربه تروماهایی مانند همه گیری بیماری کرونا و در وجه ذهنی شامل تجربه ترس و احساس تنهایی است.
وی افزود: فرهنگ لغات جدید «وبستر»، تعریفی اختصاصیتر از ضربه روانی ارائه و آن را به وجود آمدن زخمی شدید و شوکی هیجانی با اثری بلندمدت تعریف کرده است. بنابراین برای اینکه بگوییم کسی دچار ضربه روانی شده، اولاً باید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با تجاربی از جنس رویدادهای بالقوه تهدیدبرانگیز روبرو شده باشد و ثانیاً واکنش روانی همراه با وحشت، ترس و احساس بیپناهی و تنهایی را در مواجه با این رویداد تجربه کند.
خانی پور ادامه داد: رویدادهای تهدیدبرانگیز زندگی یا رویدادهای بد، اجتناب ناپذیرند. همه ما در زندگی به شکلهای مختلفی با چنین تجاربی روبرو شدهایم، تجربه تهاجم بیگانگان نیز نمونهای دیگر از این نوع تجارب بالقوه تهدیدبرانگیز است.
وی بیان کرد: یکی از ویژگیهای برجسته ضربه روانی این است که درک و برداشت ما را از معنای زندگی به چالش میکشد و در موارد شدیدتر ممکن است باورهایی که درباره خودمان، دنیا و زندگی داشتهایم، به کلی مخدوش کنند، زیرا این گونه تجارب به راحتی با سایر تجارب بههنجار زندگی در کنار هم قرار نمیگیرد و هضم آن دشوارتر است.
این روان شناس عنوان کرد: پس از مواجهه با رویدادهای ضربه زننده، واکنشهای روانی افراد بسیار متفاوت است. به رغم تمرکز ادبیات پژوهشی آسیب روانی بر روی اختلالات روانی پس از ضربه روانی (مانند اختلال استرس حاد، افسردگی، سوگ طولانی مدت، اختلال استرس پس ضربهای مزمن و اختلال استرس پس ضربهای با شروع دیررس) اما بخش بزرگی از جامعهای که با رویداد تهدیدبرانگیز روبرو میشوند، بدون تجربه اختلال، با ضربه روانی کنار میآیند.
وی گفت: آمارهای حاصل از مطالعه بر روی دادههای بزرگ مربوط به بلایا و سوانح نشان داده، پس از تجربه بلایا و سوانح ۱۰ درصد از جامعه علائم مزمن مرتبط با ضربه روانی و ۸.۹ درصد علائم آسیب را به صورت شروع دیررس نشان میدهند.
خانی پور افزود: ۲۰ درصد نیز در طی زمان به سطح بهبودی قبل از تجربه ضربه روانی باز میگردند، اما ۶۰ درصد افراد نیز تاب آوری نشان داده و علایم جدی مرتبط با ضربه روانی را تجربه نمیکنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی یادآور شد: نظریههای ضربه روانی در روانشناسی بیان میکند که رهایی از ضربه روانی و رسیدن به بهبودی نیازمند درگیری آگاهانه و مواجهه قصدمندانه با خاطرات مرتبط با رویداد ضربه زننده است تا به نحوی آن تجربه و خاطرات مرتبط با آن حل و فصل شود.
وی در ادامه گفت: نکته ضمنی این دیدگاهها این است که افراد باید اهداف و مسئولیتها و وظایف معمول زندگیشان را حداقل به صورت موقتی رها کنند و برای پردازش و حل و فصل رویداد ضربه زننده زمان صرف کنند. اما از جهتی تمرکز روی ضربه روانی و موضوعات مرتبط با آن تا حدی طاقت فرسا و زمانبر است و پرداختن به آنها نیازمند یک رابطه درمانی ایمن است.
این روانشناس اظهار کرد: به چنین روشهای درمانی برای غلبه بر ضربه روانی به اصطلاح درمانهای مواجه سازی گفته میشود و لازمه تحقق این روش آن است که فرد بتواند خاطرات مرتبط با ضربه روانی را دوباره در ذهنش تجربه کند و از طریق بازگویی مکرر و نظامند آن خاطرات در جلسه درمان و بین جلسات، به نحوی ساختار حافظه مربوط به ضربه روانی را با سایر ساختارهای حافظه که از خود، دنیا و دیگران دارد، تلفیق کند.
خانی پور ادامه داد: به رغم توافق عمومی بین متخصصین در کارآمد بودن این روش برای حل و فصل خاطرات مرتبط با ضربه روانی، اما روشهای دیگری هم وجود دارد که از آن طریق میتوان با ضربه روانی کنار آمد. به روشهای مواجههای متمرکز بر ضربه روانی برای مقابله با ضربه روانی به اصطلاح، مقابله متمرکز بر ضربه روانی گفته میشود.
وی گفت: برای مثال «به خودم اجازه میدهم تا برخی از هیجانهای دردناک مرتبط با این رویداد را کامل تجربه کنم، از میزان وظایف و مسولیتهای اجتماعی معمولم کم میکنم، به معنای رویداد استرسزا میاندیشم، جزییات آن رویداد استرس زا را به خاطر می سپارم.
خانی پور افزود: اما در مقابل روشهای مقابله دیگری نیز وجود دارد، مانند مشغول کردن خود به امور معمول، حفظ اهداف و برنامههای جاری زندگی، دنبال کردن برنامههای روزمره، تمرکز خوش بینانه روی آینده و کمک به دیگران که به جای تمرکز بر ضربه روانی، معطوف به جریان زندگی است و از آنها به مقابله پیشرو یاد میشود.
وی در ادامه افزود: مقابله انعطاف پذیر به معنای توانایی استفاده از هر دو روش برای مقابله با ضربه روانی است. در ادبیات روانشناسی، به توانایی استفاده انعطاف پذیرانه از سبکهای مقابله، تابآوری نیز گفته میشود. انعطاف پذیری همواره سازگارانه است زیرا بلایا و مصیبتهای مختلف در زندگی خواستهها و مطالبات متفاوتی را میطلبند.
خانی پور بیان کرد: به نظر میرسد تاب آوری روانی بیش از یک استثنا، نوعی قاعده کلی در تجربه ما در مواجهه با ضربه روانی است. با توجه به نرخ نسبتا بالای تاب آوری در جامعهای که با ضربه روانی مواجه شده است، به نظر میتوان بیان کرد این افراد به دلیل انعطاف پذیری در مقابله با ضربه روانی، کمتر دچار علائم مزمن ناشی از ضربه روانی میشوند.
این روانشناس تصریح کرد: مطالعاتی که بر روی گروه دارای تاب آوری نسبت به ضربه روانی انجام شده است، نشان داده این افراد به دلیل برخوردار بودن از یک سری از ویژگیها، بیشتر توانایی مقابله انعطاف پذیر را بیشتر دارند.
خانی پور گفت: خودکارآمد دانستن سبک مقابله یکی از این ویژگیها است. خودکارآمدی در مقابله، به معنای برخورداری از انتظار و باوری است مبنی بر اینکه فرد توانایی غلبه بر مشکلات ناشی از ضربه روانی را دارد. خوش بینی یکی دیگر از ویژگیهای این افراد است.
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی اظهار کرد: خوش بینی به معنی فرار از واقعیت نیست بلکه به معنای باوری قوی مبنی بر این است که اوضاع روزی رو به راه خواهد شد و ما میتوانیم فارغ از اینکه رویدادی چقدر دشوار و ضربه زننده است، پیامدهای مرتبط با آن رویداد را کنترل و تعادل خود را بازیابیم.
وی افزود. یکی دیگر از ویژگیهای افرادی که مقابله انعطاف پذیرانه دارند، یک صفت شخصیتی موسوم به سخت رویی است. افرادی که سخت رویی بالایی دارند به دلیل سه ویژگی برجسته، رویداد ضربه زننده را کمتر تهدیدبرانگیز ارزیابی میکنند و مقابله منعطف تری از خود نشان میدهند.
خانی پور گفت. این سه ویژگی عبارت است از تعهد به یافتن هدفی معنادار در زندگی، باور به اینکه بر روی محیط اطراف و پیامدهای رویدادها میتوانند اثربگذارند، باور به اینکه میتوان از جنبههای مثبت و منفی زندگی چیزی آموخت.
وی اظهار کرد: ویژگی دیگری که در افراد تاب آور دارای مقابله منعطفانه وجود دارد، برداشت رویدادها به نفع خود و توجه بیشتر به بازخوردهای مثبت درباره خود برای حفظ عزت نفس است.
این روانشناس با اشاره به اینکه اگرچه گاهی در شرایط عادی زندگی این خودافزایی جنبه منفی دارد، گفت: اما یافتههای حاصل از مطالعه روی افرادی که بلایا و سوانح را تجربه کردهاند، نشان داده این گرایش، سازگاری بهتری پس از ضربه را پیش بینی میکند.
وی گفت: در شرایط تهدید و ضربه روانی، گرایش به خود افزایی جلوی خودانتقادیی و اتهام به خود را که ممکن است پیامدهای ضربه روانی را بیشتر کند، میگیرد. ویژگی دیگر توانایی استفاده سازگارانه از ابراز و سرکوب هیجانها است. ابراز هیجان یعنی بیان آنچه احساس میکنیم، و شاخص مهمی در کنار آمدن با تجارب ضربه زننده و فقدان است.
خانی پور ادامه داد: اما حالت متضاد آن یعنی سرکوب هیجان و نگهداشتن احساسات، نیز مثلا در زمانی که خشمگین هستیم به سازگاری کمک میکند. یافتههای حاصل از مطالعه روی افرادی که با ضربههای روانی ناشی از حادثه ۱۱ سپتامبر مواجه شده بودند نشان میدهد انعطاف پذیری در ابراز و سرکوب هیجانها یکی از پیش بینی کنندههای تجربه علائم اختلال استرس پس ضربهای است.
وی ادامه داد: یافتههای دیگری هم نشان از این دارد که افرادی که در زمان رویداد بالقوه تهدیدبرانگیز زندگی، به صورت متعادل هم به اخبار مرتبط با تهدید حساسیت دارند و هم به اندازه از سرکوب استفاده میکنند، مقابله بهتری با رویداد بالقوه تهدیدبرانگیز زندگی دارند.
این روانشناس خاطرنشان کرد: به صورت کلی افرادی که تاب آوری بالایی نسبت به ضربه روانی دارند، از لحاظ هیجانی، ظرفیت بیشتری برای تجربه هیجانها و فکر کردن به هیجان هایشان پیش از عمل براساس هیجانها دارند.
وی افزود: برخورداری از حمایت اجتماعی، خود تنظیمی و قدرت مناسب برای چاره گشایی و استفاده از روشهای عملی برای حل مساله پس از رویدادهای بالقوه ضربه زننده از جمله سایر ویژگیهایی است که امکان مقابله انعطاف پذیرانه را بالاتر میبرد.
انتهای پیام
نظرات