• شنبه / ۲۱ تیر ۱۴۰۴ / ۱۴:۱۹
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1404042112709
  • خبرنگار : 50555

/بازخوانی کشتار پهلوی در حرم رضوی/

گوهرشاد؛ شنبه خونین مشهد

گوهرشاد؛ شنبه خونین مشهد

ایسنا/خراسان رضوی حمله به مسجد گوهرشاد در روز شنبه، ۲۱ تیر سال ۱۳۱۴ هجری شمسی، یکی از تلخ‌ترین و دردناک‌ترین صفحات تاریخ معاصر ایران است. در این واقعه، نه‌تنها دیوارهای یک مکان مقدس به خون مردم بی‌گناه آغشته شد، بلکه روح آزادی‌خواهی و ایمان مذهبی مردم نیز مورد حمله قرار گرفت.

در این روز، رضاخان پهلوی با هدف تحمیل ایدئولوژی مدرنیسم و سرکوب ارزش‌های مذهبی و سنتی جامعه، به مسجد گوهرشاد یورش برد. این مکان مقدس واقع در حرم مطهر رضوی(ع)، به عنوان یکی از مهم‌ترین و معتبرترین مساجد ایران، همواره محل تجمع و عبادت مردم بوده است. این مکان نه‌تنها به عنوان یک مرکز مذهبی، بلکه به عنوان نماد هویت و فرهنگ ایرانی نیز شناخته می‌شود.

در آن ایام، مردم به شدت نگران سیاست‌های سرکوبگرانه رضاخان بودند که به دنبال از بین بردن هویت مذهبی و فرهنگی جامعه بود. نهایتا در تیرماه ۱۳۴۱، اعتراضات مردمی علیه سیاست‌های رضاخان افزایش یافت. مردم به ویژه روحانیون و مراجع دینی، به شدت نسبت به اقدامات حکومت واکنش نشان دادند و خواستار حفظ ارزش‌های اسلامی و فرهنگی شدند، اما حکومت به جای شنیدن صدای مردم، تصمیم به سرکوب این اعتراضات گرفت. 

در تاریخ ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴، نیروهای نظامی رضاخان به مسجد گوهرشاد یورش بردند و کشتاری فجیع را رقم زدند. این حمله نه‌تنها جان بسیاری از مردم بی‌گناه را گرفت، بلکه روحیه مقاومت و ایمان مردم را نیز هدف قرار داد. تصاویر خونین این واقعه نه‌تنها در تاریخ ثبت شد، بلکه در دل‌ها و ذهن‌های مردم نیز باقی ماند و یادآور ظلم و ستمی بود که بر آن‌ها روا داشته شد. آن حادثه خونین به رغم تلاش‌های حکومت برای پنهان کردن حقیقت، به سرعت در میان مردم گسترش یافت و به بیداری اجتماعی و سیاسی آنان کمک کرد.

مسجد گوهرشاد، به عنوان نماد مقاومت در برابر ظلم، در تاریخ ایران جاودانه شد و یادآور فریادهای خاموش و ناله‌های دل‌سوز مردم است که برای حقیقت جان خود را فدا کردند. این حادثه نه‌تنها تاریخ را تغییر داد، بلکه چراغ امید را در دل‌های مردم روشن نگه داشت و به آنان آموخت که هرگز در برابر ظلم ساکت نمانند.

رضا سلیمان‌نوری، خراسان‌پژوه، در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه برای درک ماجرای حمله به مسجد گوهرشاد، باید به شرایط زمانی و اجتماعی آن دوران نگاهی بیندازیم، اظهار کرد: در سال ۱۳۱۴، تثبیت قدرت پهلوی اول تقریباً کامل شده بود. در این زمان، بسیاری از همراهان اولیه او که در شکل‌گیری نظام پهلوی نقش داشتند، به نوعی از دور خارج شده بودند. مهم‌ترین فردی که در این زمینه تأثیر داشت، تیمور تاش بود که به‌ عنوان یکی از ارکان اصلی سیستم پهلوی شناخته می‌شد و حالا از صحنه کنار رفته بود. در این فضا، پهلوی اول با دو گروه مخالف یعنی برخی شخصیت‌های میانه‌روی تقریبا مستقل از وی چون محمدعلی فروغی و محمدولی اسدی و برخی روحانیون شاخص روبرو بود. او برای سنجش قدرت مخالفانش، موضوع تغییر لباس را با جدیت بیشتری دنبال کرد. این قانون در سال ۱۳۰۷ پایه‌گذاری شد، اما از اواخر خرداد ۱۳۱۴ محدودیت ها و جرایم شدت گرفت و بر اساس آن، تقریبا تمام مردان ایرانی که قبلاً قبا و عمامه می‌پوشیدند، باید آن را کنار گذاشته و کت و کلاه بپوشند.

وی ادامه داد: در ماده دوم این قانون، هشت گروه از اجرای آن مستثنی شده بودند که یکی از آنها روحانیون غیرمسلمان بود و گروه‌های دیگر شامل مجتهدین مجاز از مراجع تقلید مسلم که اشتغال به امور روحانی داشتند، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات پس از دادن امتحان، مفتیان اهل سنت و جماعت دارای اجازه فتوا از طرف دو نفر از مفتیان مسلم اهل سنت، پیش‌نمازان دارای محراب، محدثین دارای اجازه روایت از طرف دو نفر مجتهدین، طلاب مشتغل به فقه و اصول به شرط قبولی در امتحان و نهایتا مدرسین شناخته‌شده فقه و اصول و حکمت الهی. بدین ترتیب، بسیاری از افرادی که ملبس به لباس روحانیت در آن دوران بودند، باید تغییر لباس می‌دادند. در جریان این اجباری شدن، محمدولی اسدی، تولیت وقت حرم مطهر آستان قدس از پهلوی اول درخواست کرد که باتوجه به جو خاص مذهبی مشهد، قانون در این شهر با تأخیر اجرا شود تا بتواند هماهنگی‌های لازم را انجام دهد. اما در مقابل، افرادی چون پاکروان استاندار وقت که می‌دانستند پهلوی اول به دنبال فرصتی برای حذف اسدی است، به شاه اعلام کردند که می‌توانند این تغییرات را بدون مشکلی اجرایی کنند و شاه نیز پذیرفت. این موضوع باعث افزایش کدورت‌ها در فضای سیاسی استان و نزدیکی بیشتر اسدی به روحانیون شد.

رئیس هیات مدیره انجمن توسعه گردشگری چهارباغ خراسان با اشاره به صدور قانون الزام لباس متحدالشکل، بیان کرد: طبق این قانون، طلاب ملزم به گذراندن امتحان وزارت معارف یا دریافت مجوز از اداره اوقاف بودند تا به‌ عنوان طلبه شناخته شوند و لباس روحانیت بپوشند و در غیر این صورت، نمی‌توانستند عمامه بر سر بگذارند و باید مانند دیگران کلاه می‌پوشیدند. همچنین مردان ایرانی ملزم به پوشیدن کت و کلاه تمام‌لبه یا شاپو بودند که مخالفت‌هایی را در پی داشت. این مخالفت‌ها در شهرهای مختلف به‌ ویژه در مشهد بروز پیدا کرد. در ابتدا، مخالفت‌ها تنها از طریق محمدولی اسدی و پیام‌هایی که روحانیت به او می‌فرستادند، مطرح می‌شد. اسدی این پیام‌ها را به تهران منتقل کرد، اما وقتی پاسخی دریافت نکرد، روحانیت خود دست به کار شد و اقداماتی را انجام داد. چند جلسه در منزل مرحوم آیت‌الله سید یونس موسوی اردبیلی با حضور بزرگانی چون مرحوم آقازاده، پسر آخوند خراسانی و  آیت‌الله العظمی سیدحسین طباطبایی قمی، مرجع بزرگ مقیم مشهد و برخی دیگر از روحانیون  برگزار شد. نتیجه این جلسات سفر مرحوم قمی به تهران برای دیدار با پهلوی اول به منظور درخواست توقف این تغییرات در مشهد بود. به عبارت دیگر مرحوم قمی به تهران رفت تا بار دیگر درخواست اسدی را مطرح کند. 

گوهرشاد؛ شنبه خونین مشهد
آیت‌الله طباطبایی قمی و همراهانش

سلیمان‌نوری اضافه کرد: آیت‌الله قمی در تهران، به‌ عنوان مرجع بزرگ کشور، در باغی در شهر ری مستقر ‌شد و مردم برای دیدار با او هجوم ‌آورند. این تجمع باعث نگرانی شاه مبنی بر امکان صدور فتوا از سوی ایشان علیه حکومت شد. به همین دلیل، رضاخان دستور محاصره باغ و جلوگیری از رفت‌آمدهای آیت‌الله قمی را صادر کرد. خبر این ماجرا به عنوان بازداشت و حبس خانگی آیت‌الله قمی به مشهد رسید و بزرگان دینی شهر خواستار آزادی ایشان شدند و در این خصوص نامه‌ای با امضای ۱۵۰ نفر از روحانیون و متنفذین مشهد خطاب به رضاخان نوشته شد. اما مسئول تلگراف‌خانه مشهد، پیش از ارسال نامه، آن را به اطلاع فتح‌الله پاکروان، استاندار خراسان، رساند. پاکروان نیز بدون درنگ، دستور تعقیب تمامی امضاکنندگان را صادر کرد. پس از آن به خواست بزرگان دینی شهر چون آیات اردبیلی و آقازاده، تصمیم‌ به برگزاری تحصن‌های اعتراضی کنترل‌شده‌ای در حرم مطهر گرفته شد. اولین تحصن روز ۱۸ تیر برگزار و در همان روز شیخ محمدتقی بهلول هم وارد مشهد شد و پس از اطلاع از واقعه رخ‌داده برای آیت‌الله قمی به صحنی که امروزه به عنوان صحن انقلاب شناخته می‌شود، رفت و تلاش کرد تا هدایت اعتراضات را از دست آقایان حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی پدر استاد دکتر مهدی محقق و شیخ مهدی واعظ خراسانی مشهور به محدث کبیر پدر مرحوم آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خارج کرده و خود سکاندار آن شود. این امر ابتدا با برخورد ماموران آستان قدس مواجه شد و او ساعتی چند را در بازداشت بود، اما به یاری مرحوم نواب احتشام رضوی پدرخانم نواب صفوی که جزو مسئولان آستان قدس بود، از بازداشت آزاد شد و ضمن هدایت معترضان، مکان تجمع را به مسجد گوهرشاد منتقل کرد.

وی ادامه داد: بهلول پس از آن با شدت بسیار، شروع به موضع‌گیری علیه حکومت و شخص پهلوی اول کرد. این تندگویی به همراه خبرهایی از مناطق اطراف مشهد، مانند حرکت چوب‌به‌دست برخی از مردم فریمان به سمت مسجد گوهرشاد برای مبارزه با رژیم جو را متشنج‌تر ‌کرد. پاکروان وضعیت را به تهران اطلاع داد و خطر از دست رفتن اوضاع را گوشزد کرد و اجازه تیراندازی را از شاه گرفت. در این بین آقای عبدالحمید مولوی، که به عنوان پدر خراسان‌شناسی شناخته می‌شود و یکی از کارگزاران آستان قدس بود، تلاش کرد ضمن گفت‌وگو با بهلول، او را راضی به پایین آمدن از منبر کند اما مردم مستقر در اطراف منبر با اشاره شیخ او را به شدت مصدوم کردند. خبر به پاکروان که رسید، به ایرج مطبوعی فرمانده وقت لشگر خراسان دستور پراکنده کردن مردم را داد و مطبوعی نیز به سرهنگ قادری فرمانده هنگ پیاده لشکر مستقر در اطراف و بالای شبستان‌های مسجد گوهرشاد، دستور سرکوب داد و بدین ترتیب، تیراندازی به تحصن‌کنندگان آغاز و عده بسیاری از زائران و تحصن‌کنندگان کشته شدند. پس از واقعه کشتار مسجد گوهرشاد، پاکروان به دستور شاه به سرعت اقدام به بازداشت تمام روحانیون تراز اول مشهد کرد و اکثر آنان تبعید شدند. این اقدام باعث شد که روحانیون برجسته دیگر شهرها، از جمله مرحوم عبدالکریم حائری که در قم به صراحت اعلام کرده بود من فقط می‌خواهم حوزه را حفظ کنم، از صحنه سیاست کنار بروند. بدین ترتیب، حضور روحانیت در عرصه سیاست به‌ طور چشمگیری کمرنگ شد. این تصمیم هرچند برای حفظ جایگاه باقی‌مانده حوزه بود، اما باعث دوری روحانیون از سیاست و در نتیجه زندگی اجتماعی مردم شد.

این پژوهشگر تاریخ خراسان با تاکید بر اینکه واقعه گوهرشاد نه‌تنها تأثیر عمیقی بر روحانیت و جامعه مذهبی گذاشت، بلکه زمینه‌ساز اجرای قوانین ضددینی و تضعیف روحانیت در ایران شد، اظهار کرد: در چنین فضایی، دست پهلوی اول برای اجرای قوانین جدید، به ویژه قانون کشف حجاب، باز شد. اگر واقعه گوهرشاد اتفاق نمی‌افتاد، احتمالاً اجرای این قانون با مشکلات بیشتری مواجه می‌شد. با کاهش حضور روحانیت در جامعه، مشهد به عنوان مهم‌ترین شهر مذهبی کشور، از روحانیون درجه یک خالی شد. نتیجه این کاهش حضور این شد که شاه توانست قوانین مخالف دین را به راحتی اجرا کند. در اولین گام، تمامی روحانیون و مراجع دینی درجه یک مشهد، از جمله آیات سیدیونس اردبیلی و آقازاده که دو قطب بزرگ روحانیت بودند، بازداشت و به تهران منتقل شذند. افرادی مانند آیات سیدعلی سیستانی عموی آیت‌الله سیستانی، میردامادی پدربزرگ رهبر انقلاب، سیدعبدالله شیرازی مشهور به مرجع تقلید همیشه مبارز، شیخ هاشم قزوینی و آقابزرگ شاهرودی نیز در این بازداشت‌ها گرفتار شدند. این بازداشت‌ها هسته روحانیت در مشهد را به شدت تضعیف کرد و دیگر روحانی سرشناس و مورد قبول مردمی وجود نداشت که در برابر سیاست‌های پهلوی اعتراض کند. در نجف نیز اگرچه اعتراضاتی صورت گرفت، اما فضای آنجا تحت تأثیر اختلافات داخلی علما و مشکلات ناشی از اشغالگری انگلیسی‌ها و سیستم دست‌نشانده‌شان بود. سیستم اطلاع‌رسانی از عراق به ایران نیز بسته بود و اطلاعات به درستی منتقل نمی‌شد. این وضعیت باعث شد که موج اعتراضی خاصی در نجف شکل نگیرد و بازداشت‌ها و کشتارها در مشهد نیز موجب ترس مردم در شهرهای دیگر شد و آن‌ها را از حضور در صحنه بازداشت. 

گوهرشاد؛ شنبه خونین مشهد
شبخ بهلول

سلیمان‌نوری با اشاره به تضاد بین ایدئولوژی مدرنیسم رضاخان با ارزش‌های مذهبی و سنتی جامعه ایران، اظهار کرد: بحث تضاد در ایران دوران پهلوی به سادگی قابل درک است. در آن دوره دو قطب بزرگ وجود داشتند؛ روحانیت و سلطنت. سلطنت برای حفظ قدرت و تقویت موقعیت خود، ابتدا به حذف بازوهای اضافی خود پرداخت. یکی از شاخص‌ترین این افراد، تیمورتاش بود که به عنوان شاه در سایه شناخته می‌شد. پس از این مرحله، سلطنت نیاز داشت تا رقیب اصلی خود را تضعیف کند و برای این کار باید پایه‌های حمایتی آن را کمرنگ می‌کرد. این پایه‌ها عمدتاً ارزش‌های دینی در جامعه بودند. برای کمرنگ کردن این ارزش‌ها، سلطنت به دنبال جایگزینی بود که بتواند به تدریج در ذهن مردم جا اندازد. به همین دلیل، تلاش کرد تا با استفاده از صنایع غربی، فضای فرهنگی غرب را به عنوان جانشینی برای فضای مذهبی ایران معرفی کند. این کار به گونه‌ای انجام شد که مردم کمترین واکنش را نشان دهند. سلطنت پهلوی این فضای مدرنیته را در چارچوب ناسیونالیسم خودساخته ایرانی پرورش داد، اما نکته جالب این است که ناسیونالیسم واقعی ایرانی را به کار نگرفت و به طور مثال به جای آنکه مانند دوران اشکانی که در آن انتخاب شاه به نوعی مردمی و از طریق پارلمان‌ها انجام می‌شد و روحانیت در دل جامعه بودند عمل کند، از نظام ساسانیان الهام گرفت که در آن شاه به عنوان یک مقام مطلق بود و انتخاب او بر اساس خون و نسب انجام می‌شد و روحانیت بازوی همراه شاه بودند.

وی ادامه داد: این رویکرد پهلوی اول نشان‌دهنده تلاش برای ایجاد یک نظام سیاسی استبدادی بود که در آن روحانیت همراه سلطنت، پست و مقام گرفته اما جایگاه روحانیت مردمی تضعیف می‌شد. این تضاد میان روحانیت و سلطنت، نه‌تنها به تضعیف ارزش‌های دینی در جامعه انجامید، بلکه زمینه‌ساز تنش‌های اجتماعی و سیاسی عمیق‌تری نیز شد که در نهایت به وقوع انقلاب اسلامی منجر شد. حمله به مسجد گوهرشاد عواقب عمیق و مهمی برای حکومت پهلوی به همراه داشت. هرچند در دوران حکومت رضاخان، او توانست بر کشور حاکم شود، اما این اقدام باعث ایجاد فضایی شد که در دوران پهلوی دوم، به ویژه در چهار سال اشغال و پس از آن، هسته‌های مذهبی متعددی در کشور شکل گرفت. به طور مثال در مشهد، سه هسته مذهبی بزرگ با دیدگاه‌های مختلف به دین ایجاد شد؛ اولین هسته، کانون نشر حقایق اسلامی بود که به سرپرستی استاد محمدتقی شریعتی و سپس استاد طاهر احمدزاده فعالیت می‌کرد. ثمره این کانون افرادی مانند دکتر علی شریعتی و خط فکری روشنفکری دینی است که در سراسر کشور تأثیرگذار شد.

گوهرشاد؛ شنبه خونین مشهد
تعدادی علمای تبعیدشده پس از واقعه گوهرشاد

این خراسان‌پژوه با بیان اینکه دومین هسته، کانون فکری اسلامی خاصی بود که با محوریت شیخ محمود حلبی و به عنوان انجمن حجتیه شناخته می‌شود، گفت: این انجمن به ترویج تفکرات اسلامی و دینی در جامعه پرداخت و نقش مهمی در شکل‌گیری اندیشه‌های مذهبی ایفا کرد. سومین هسته، کانون‌های دینی بازاری بود که به عنوان انجمن پیروان دین یا پیروان قرآن و به رهبری مرحوم علی‌اصغر عابدزاده شناخته می‌شد. این انجمن نیز به ترویج ارزش‌های دینی و مذهبی در میان بازاریان و عموم مردم پرداخت. این سه نحله فقهی و مذهبی، هم‌اکنون نیز در جامعه ما وجود دارد و نشان‌دهنده تنوع و تکثر در اندیشه‌های دینی است. اقداماتی که پهلوی اول انجام داد و ضربه‌ای که به روحانیت و مرجعیت وارد کرد، در دوران پهلوی دوم به این نتیجه انجامید که دیگر قالب مذهبی واحدی در جامعه وجود نداشت که به راحتی سرکوب شود؛ تکثر قالب‌های مذهبی به وجود آمد و هر کدام در چارچوب خود، فرهنگی را شکل دادند که امکان سرکوب کامل را از حکومت گرفت.

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha