نسل دهه هشتادیها که بهعنوان «نسل Z» نیز شناخته میشوند، در دنیایی پر از تکنولوژی و تغییرات سریع اجتماعی بزرگ شدهاند. این نسل با چالشهای خاصی روبهرو بوده، اما همزمان دارای روحیهای خلاق و پرانرژی است. دهه هشتادیها از همان ابتدا با تکنولوژی آشنا شدند؛ از گوشیهای هوشمند گرفته تا شبکههای اجتماعی. این نسل با دنیای دیجیتال عجین شده است که با چالشهایی، مانند فشارهای اجتماعی، مقایسههای مداوم در فضای مجازی و دغدغههای اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند. زبان این نسل پر از اصطلاحات خاص و عبارات است. فارسی صحبت میکنند، اما کمتر کسی متوجه کلمات و منظورشان میشوند. لباسهای گشاد و بدون هارمونی رنگی همراه با زیورآلات عجیب میپوشند. ادبیاتشان فقط متشکل از کلمات فارسی نیست، از اصطلاحات انگلیسی، آواها و اداهایی استفاده میکنند که گویی هرکدام را از یک خط و پاراگراف یک متن پرطمطراق برداشتهاند. ترکیب نامنسجمی از یک نسل که گویی فقط خودش متوجه میشود چه میگویند و چه منظوری دارند؛ مثلا «حاجی برگام»، همان تعجب کردن خودمان است. «تاکسیک» به معنی رفتارهای سمی، «سوبر» یعنی فردی که بسیار ساده و مثبت است، «کیوت» بامزه بودن، «وایب» حس، «تایپ» به معنی سلیقه و ... برخی از واژههای بیگانهاس است که این نسل در گفتوگوهای روزانه خود بهکار میبرند.
زهرا بحرینیان، کارشناس زبان و ادبیات فارسی به ایسنا میگوید: شیوه گفتوگوی دهه هشتادیها بهطورکلی آسیبزننده نیست. واقعیت این است که زبان همواره مسیر خود را میپیماید، راهی که براساس بافت فرهنگی موجود در جامعه شکل میگیرد و از آن تأثیر میپذیرد. هیچگاه فرمایشی و تجویزی نبوده و نباید هم باشد، البته تأثیرپذیری از زبانهای بیگانه مانند انگلیسی در زبان جوانان و نوجوانان دهه هشتادی دیده میشود، اما این مسئله تنها مختص ایشان نیست و سایر گروههای سنی نیز ممکن است در استفاده از واژگان و دستور زبان انگلیسی افراط کنند.
وی میافزاید: درخصوص شیوه نوشتن دهه هشتادیها، به نظر میرسد جای نگرانی وجود دارد. همواره فاصلهای میان گفتار و نوشتار در هر زبانی وجود دارد. طبیعی است که گفتار ما شبیه به عرف جامعه باشد، اما همواره باید مراقب باشیم که آزادی در گزینش واژگان و دستور زبان تا حدی نباشد که به نوشتار زبان فارسی آسیب برساند.
کارشناس زبان و ادبیات فارسی ادامه میدهد: چیزی که من بهعنوان یک معلم و مدرس میبینم، بیتوجهی و شاید حتی بیسوادی نسبی نسل جدید نسبت به قواعد زبان رسمی است. موضوعی که میتواند یک تهدید محسوب شود. نشانههای این بیتوجهی در املای ضعیف و ناتوانی در استفاده درست از دستور زبان فارسی خودش را نشان میدهد.
بحرینیان خاطرنشان میکند: پیرامون خطر فراموششدن ادبیات، ضربالمثلها و ادبیات کلاسیک فارسی، مجموعهای غنی از فرهنگ و هنر ایرانی است که روح ملی ما را تا به امروز حفظ کرده است. دهه هشتادیها در مقایسه با دهههای قبل نسبت به این گنجینه بیتفاوت نیستند، بنابراین ادبیات فارسی فراموش نشده، اما شکل استفاده از ادبیات فارسی و همینطور محتوایی که عموماً دهه هشتادیها از آن استفاده میکنند، تغییر پیدا کرده است.
وی اظهار میکند: ادبیات عرفانی فارسی بین دهه شصتیها و حتی هفتادیها و دهههای قبلتر محبوبیت بالایی داشت، اما اکنون اقبال جوانان و نوجوانان دهه هشتاد به ادبیات عرفانی کمتر شده است. ادبیات فارسی آنقدر متنوع و غنی است که اگر در یک دوره محتوا و موضوع به مذاق کاربران آن زبان خوش نیاید، محتوای دیگری را میتوان جایگزین آن کرد.
کارشناس زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه نگرانی از فراموشی ادبیات فارسی برای نسل دهه هشتاد ضروری نیست، میگوید: با توجه به تخصص بنده در رشته زبان و ادبیات فارسی، آموزش ادبیات کهن ایرانی به نسل جدید و افزایش رغبت آنان برای آشنایی با ادبیات فارسی وظیفه ما است.
بحرینیان در خصوص ضربالمثلها، کنایهها و اصطلاحات زبان فارسی یادآور میشود: اگرچه دهه هشتادیها از کنایهها و ضربالمثلهای قدیمی استفاده نمیکنند، اما خود تولیدکننده اصطلاحات و کنایههای جدیدی هستند. این امر به دلیل زایندگی زبان است که نهتنها چیز بدی نیست، بلکه لازمه پویایی و رشد زبان است. در گفتوگو با دهه هشتادیها با کنایههای جدیدی آشنا میشویم که به نظرم ارتباط زبانی را تقویت میکند.
وی متذکر میشود: شناخت نیازها، رغبتها و در کل هر آنچه مربوط به نسل جدید است، ضروری به نظر میرسد و باید خوراکی ادبی متناسب با آنها ارائه داد، چرا که نمیتوان محتوای مشابهی را که نسلهای پیشین استفاده میکردند، بههمین شکل به نسل جدید تحمیل کرد.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی ادامه میدهد: پدربزرگ من عاشق بوستان سعدی بود و ارتباط خوبی با آن برقرار میکرد. این کتاب، خوراک فکری و فرهنگی مناسبی برای او بود. شاید بوستان اکنون کمتر مورد علاقه نسل جدید باشد. شاید بافت فرهنگی زمانه ما، شاهنامهخوان و شاهنامه دوست باشد. این به معنی فراموش کردن بوستان نیست، بلکه باید متون ادبی را با نظریههای جدید و متناسب با نسل جدید معرفی کرد. بهعنوان مثال، میتوان نظریههای جدید روانشناسی را با حکایتهای بوستان تلفیق و به نسل جدید معرفی کرد.
وی خاطرنشان میکند: ضروری است شیوههای استفاده از ادبیات را بهروز کرده و از ابزارهای نوین همچون شبکههای اجتماعی و تهیه پادکستها بهره بگیریم تا بتوانیم با نسل جدید ارتباط برقرار کرده و آنان را به ادبیات غنی فارسی علاقهمند سازیم.
بحرینیان در پایان سخنان خود، نسل جدید را تشنه آگاهی توصیف کرده و میافزاید: ادبیات یک ملت، روح آن ملت است. ملتی که فاقد تاریخ، ادبیات، هنر و فرهنگ باشد، بیریشه است و زود از پا درمیآید. ادبیات فارسی، غنیترین جلوه فکری و هنری ایرانیهاست و شناسنامه ما محسوب میشود. باید وجود داشته باشد تا ما نیز وجود داشته باشیم. اگر نسل جدید ضرورت مطالعه ادبیات را درک کند، برای حفظ و نگهداری آن تلاش خواهد کرد و به نظر من میتواند میراثدار خوبی برای زبان و ادبیات و فرهنگ ایرانی باشد.
رضا اسماعیلی، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان نیز به ایسنا میگوید: در حوزه زبان و ادبیات، شاخهای بهنام زبانشناسی اجتماعی وجود دارد که آن زبان نهتنها ابزاری برای تفکر و اندیشیدن، بلکه وسیلهای برای ارتباطات انسانی نیز محسوب میشود. افراد از زبان برای انتقال احساسات، اندیشهها، خواستهها و انتظارات خود به دیگران استفاده میکنند. با این حال، زبان یک امر ثابت و همیشگی نیست و در طول زمان تغییراتی را تجربه میکند. برای مثال، اگر به ادبیات فارسی در دورههای گذشته باستان نگاه کنیم، متوجه میشویم که خواندن آثار قدیمی مانند «بیهقی» برای دانشآموزان و دانشجویان امروزی دشوار است. این دشواری ناشی از تغییرات زبانی است که بر اثر تحولات اجتماعی و فرهنگی رخ داده است.
وی با بیان اینکه نسل جدید بهویژه نسل Z، واژگان و نحوه بیان متفاوتی نسبت به نسلهای قبلی دارند، میافزاید: این تفاوتها ناشی از شرایط اجتماعی و فرهنگی است که این نسل در آن بزرگ شده است. رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش بسیار مهمی در شکلگیری زبان این نسل دارند. آنها با بهرهمندی از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، زبان خود را متناسب با مقتضیات زندگی روزمره تغییر دادهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان ادامه میدهد: ادبیات معاصر تحت تأثیر روابط اجتماعی مبتنی بر فناوری اطلاعات قرار دارد. برای مثال، بسیاری از ضربالمثلها و اصطلاحات قدیمی که در زمانهایی که مشاغل یدی اهمیت بیشتری داشتند، رایج بودند و دیگر در ادبیات امروز کاربرد ندارند. امروزه با توجه به زندگی راحتتر و تسهیلات بیشتر، زبان به سمت سادهسازی و کوتاهسازی حرکت کرده است. این روند نشاندهنده تأثیر فرهنگ جهانی بر زبان فارسی است. در مقایسه با ادبیات معیار ایران، ادبیاتی که نسل جدید استفاده میکند تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد. این تفاوتها میتواند هشداری باشد مبنی بر اینکه بخشی از هویت فرهنگی جامعه ایران در حال تغییر است.
اسماعیلی در پاسخ به پرسش که آیا ادامه این روند ممکن است منجر به فراموشی زبان فارسی شود؟ تصریح میکند: باید توجه داشت که زبان همواره دستخوش تحول و دگرگونی است. ادبیاتی که در دوره قاجار برای مکاتبات رسمی استفاده میشد، پر از القاب و صفات سنگین بود که امروزه کمتر مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال، ادبیات معیار مانند آثار حافظ، سعدی، مولوی و خیام همیشه ماندگار خواهند بود. از نظر جامعهشناسی آنچه که در زبان و ادبیات شکلگیری میگیرد، یک ذائقه فرهنگی متناسب با تکنولوژی و نظام ارتباطی خواهد بود که درحال تغییر است. نویسندگان و شاعران برجسته ایران هویت ایرانی را تشکیل میدهند. ما شاهد این هستیم که ادبیات جدیدی در آینده شکل خواهد گرفت که متاثر از تکنولوزی در حوزه اجتماعی است. باید به تغییرات زبانی در جامعه و نسلهای اجتماعی حساس باشیم، اما نباید نگران باشیم که کل هویت فرهنگی ما تحت تأثیر این تغییرات قرار گیرد. تغییرات زبان تبهای اجتماعی هستند که در جامعه رشد کرده و پس از مدتی به حالت اصلی خود بازمیگردند.
وی تأکید میکند: آنچه که اهمیت دارد، وظیفه دستگاهها و مؤسسات آموزشی و فرهنگی است که نسل جدید و امروزی را با ادبیات، پیشینه، هویت و میراث فرهنگی تاریخی خود آشنا کنند. این آشنایی ضروری است تا شکاف و فاصلهای که ممکن است ایجاد شود، به حالت خطرناکی نرسد و ما بتوانیم در آینده از یک هویت فرهنگی مستحکم و قوی برخوردار باشیم.
نسل جدید تشنه آگاهی است و اگر نیازهای آنها در نظر گرفته شود، میتوانند میراثداران خوبی برای فرهنگ و ادبیات ایرانی باشند. اهمیت حفظ ادبیات فارسی بهعنوان روح ملی کشور است که استفاده از ابزارهای نوین برای جذب نسل جدید به ادبیات ضروری است. این نسل تحت تأثیر گروه همسالان و فضای مجازی، سبک زیستی خاصی را شکل داده که نسبت به عوامل سنتی مانند خانواده و آموزش و پرورش کمتر وابسته است. این تغییرات منجر به فاصله میان نسل جدید و مفاهیم فرهنگی و ادبیات غنی گذشته شده است. نسل دهه هشتادیها با چالشها و فرصتهای خاص خود روبهرو است. برای بهرهبرداری از پتانسیلهای این نسل، نیاز است که جامعه به نیازها و خواستههای آنها توجه کند و فضایی فراهم آورد که در آن بتوانند خلاقیت خود را ابراز کنند و در فرآیندهای اجتماعی مشارکت فعال داشته باشند. این نسل میتواند با همکاری و همدلی با نسلهای قبلی، آیندهای روشنتر برای جامعه بسازد.
انتهای پیام
نظرات