در این یادداشت که جهت انتشار در اختیار ایسنا قرار گرفته است، میخوانیم؛ «سه روز، یک نشان واره ساده و چند پیام زنجیرهای در فضای مجازی؛ همین کافی بود تا گروهی از جوانان ۱۷ تا ۲۲ ساله، کارزاری برای پاکسازی یک ساحل راهاندازی کنند. آنها نه دفتر مرکزی داشتند، نه بودجه رسمی و نه جلسات طولانیمدت؛ بسیاری حتی یکدیگر را حضوری نمیشناختند اما نتیجه شگفتانگیز بود؛ در روز رویداد، بیش از ۴۰۰ نفر در محل حاضر شدند و دهها کیسه زباله جمعآوری شد.
این تصویر، نمونهای زنده از تحولی است که پژوهشهای اجتماعی و مطالعات آیندهپژوهی تأیید میکنند؛ نسل زد – متولدین تقریباً پس از سال ۱۳۷۵ – در حال بازتعریف «سرمایه اجتماعی» و «مشارکت مدنی» است. دادههای پژوهشی اخیر نشان میدهد بیش از ۶۵ درصد این نسل، مشارکتهای کوتاهمدت، پروژهمحور و دیجیتالمحور را به ساختارهای رسمی و کند ترجیح میدهند و برای آنها، «اثرگذاری در لحظه» و «بازخورد فوری» بر «عضویت طولانیمدت» اولویت دارد.
مدل سنتی مشارکت شامل جلسات هفتگی، سلسلهمراتب سنگین و فرآیندهای بروکراتیک، برای این نسل کمتر جذاب است و این الگو که در دهههای پیش با منطق «نهادهای میانجی» (ساختارهایی که میان دولت و جامعه پل میزنند و امکان گفتوگو و همکاری را فراهم میکنند) و «شبکههای افقی–عمودی» (ترکیب ارتباطات همسطح و سلسلهمراتبی برای توزیع متوازن قدرت و اطلاعات) طراحی شده بود، با ریتم زندگی دیجیتال و شبکهای امروز همخوانی ندارد و این عدم همخوانی، نهتنها شکاف نسلی در حوزه فعالیتهای اجتماعی را تشدید میکند بلکه خطر از دست رفتن بخش مهمی از «ظرفیت تحولساز» نسل جدید را نیز به همراه دارد.
جالب اینجاست که روح این مشارکت لحظهای، ریشهای کهن دارد؛ سعدی در گلستان میگوید: «کاروانی در بیابان، هر کس کاری به عهده گرفت؛ یکی آب آورد، یکی آتش افروخت، یکی چادر زد. هیچ ساختار از پیشتعیینشدهای نبود اما هماهنگی در لحظه، آسایش و امنیت کاروان را تضمین کرد.» این حکایت، پیشنمونهای از «کنش جمعی سیال» است؛ مدلی که امروز با زیرساختهای فناوری اطلاعات و پلتفرمهای ارتباطی، مقیاسی جهانی پیدا کرده است.
در این میان، بسیاری از سازمانهای مردمنهاد و ساختارهای داوطلبی، چه در ایران و چه در جهان، هنوز بر پایه «مدلهای سازمانی سخت» فعالیت میکنند؛ مدلهایی که بر پایداری ساختار، تمرکز تصمیمگیری در یک نقطه مرکزی و پیروی از چارچوبهای رسمی و کند تأکید دارند. چنین رویکردی بهندرت میتواند با الگوهای نوین «مشارکت شبکهای» یعنی تعاملات پویا و چندلایه در بسترهای آنلاین و آفلاین، «برندسازی اجتماعی»، فرایند ساخت هویت و اعتماد جمعی پیرامون یک پیام یا مأموریت و «میکروکنشهای اثرگذار»، اقدامات کوچک و سریع که اثرات بزرگ و گسترده ایجاد میکنند، همراه و همسو شود.
چالش امروز ما، بیمیلی نسل جدید به کار داوطلبانه نیست بلکه ناهماهنگی ساختارهای رسمی با شیوه کار شبکهای است. برای پایدار کردن آینده مشارکت اجتماعی، باید به سوی الگوهایی رفت که در عین پیوستگی، انعطافپذیر باشند، بتوانند انرژی کوتاهمدت را به اثری بلندمدت تبدیل کنند، فناوری را نه تهدید بلکه ابزار توانمندسازی ببینند، نسل Z را بهعنوان شریکی برابر و نه صرفاً عضوی تازهکار به رسمیت بشناسند و میان «سرمایه اجتماعی آنلاین» و «کنش اجتماعی میدانی» پیوندی زنده و ماندگار برقرار کنند.
آینده به ساختارهایی تعلق خواهد داشت که این منطق تازه را در خود نهادینه کنند. همانطور که سعدی قرنها پیش گفت؛ «کسی نهال مینشاند که به میوهاش نرسد ولی دیگران از سایهاش بهرهور شوند»، اکنون نسل Z، نهالهای خود را در باغی بیانتها به نام اینترنت میکارد و سایه آنها را، جهانی به گستره شبکهها، تجربه میکند.»
انتهای پیام
نظرات