• سه‌شنبه / ۴ شهریور ۱۴۰۴ / ۰۸:۱۳
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1404060401664
  • خبرنگار : 51012

هوش مصنوعی و متاورس؛ سنگر جدید دانشگاه‌ها در شرایط بحرانی

هوش مصنوعی و متاورس؛ سنگر جدید دانشگاه‌ها در شرایط بحرانی

ایسنا/اصفهان در بحران‌های آینده، دانشگاه‌ها با هوش مصنوعی و متاورس می‌توانند جریان آموزش و استقلال فرهنگی خود را حفظ کنند؛ نسل دانشجو نقش فعال و آگاهانه در این روند دارد.

در عصر حاضر، فناوری‌های نوین نه‌تنها سبک زندگی و روابط اجتماعی را دگرگون کرده‌اند، بلکه ساختار آموزش‌وپرورش دانشگاهی را نیز وارد مرحله‌ای حساس و پیچیده کرده‌اند. تجربه جهانی نشان داده است که بحران‌های غیرمنتظره، از جمله پاندمی‌ها یا درگیری‌های نظامی، می‌توانند جریان آموزش را متوقف کنند، اما فناوری‌های دیجیتال این امکان را فراهم می‌کنند که آموزش حتی در شرایط بحرانی ادامه یابد. در این میان، هوش مصنوعی و متاورس به‌عنوان ابزارهای مکمل، نقش حیاتی در حفظ جریان یادگیری، شخصی‌سازی آموزش و تعامل دانشجویان ایفا می‌کنند.

هوش مصنوعی می‌تواند کلاس‌ها و جزوات آموزشی را به‌صورت خودکار و با انطباق بر نیاز هر دانشجو تولید و مدیریت کند؛ مربیان دیجیتالی و محیط‌های آموزشی مجازی، قادرند جایگزینی موقت و کارآمد برای حضور فیزیکی استادان باشند. متاورس نیز امکان ایجاد فضاهای سه‌بعدی تعاملی را فراهم می‌آورد؛ محیط‌هایی که نه‌تنها به تجربه نزدیک به کلاس واقعی می‌انجامند، بلکه قابلیت شبیه‌سازی آزمایشگاه‌ها، بازسازی تاریخی و فعالیت‌های پروژه‌ای را نیز دارند. این فناوری‌ها، در صورت استفاده هدفمند، نه فقط جریان آموزشی، بلکه استقلال فرهنگی و آکادمیک کشور را نیز می‌توانند تقویت کنند.

با این حال، تحقق چنین چشم‌اندازی مستلزم زیرساخت‌های امن و پایدار، بومی‌سازی فناوری، آموزش نیروی انسانی متخصص و سیاست‌گذاری دقیق است. وابستگی به پلتفرم‌ها و نرم‌افزارهای خارجی، آسیب‌پذیری در برابر حملات سایبری و تهدیدات روانی، از جمله چالش‌هایی هستند که نیازمند توجه ویژه‌اند. دانشگاه‌های آینده باید ترکیبی از مهارت‌های فناورانه، سواد رسانه‌ای و آموزش‌های اخلاقی را در برنامه‌های خود بگنجانند تا دانشجویان قادر باشند نه تنها از فناوری بهره ببرند، بلکه نقش فعال و آگاهانه‌ای در حفظ هویت فرهنگی و مقاومت علمی کشور ایفا کنند.

در واقع، دانشگاه‌ها دیگر صرفاً مراکز انتقال دانش نیستند؛ آن‌ها سنگری برای استقلال فکری، فرهنگی و دیجیتال ملت‌ها محسوب می‌شوند و توانایی تطبیق با شرایط بحرانی، شاخصی کلیدی برای موفقیت آن‌ها در عصر نوین خواهد بود.

در همین راستا با مهدی طریقت، رئیس اندیشکده و پردیس هوش‌مصنوعی و زیست مجازی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:

هوش مصنوعی و متاورس؛ سنگر جدید دانشگاه‌ها در شرایط بحرانی

با توجه به تجارب بین‌المللی، در صورت وقوع یک جنگ دیگر، آیا دانشگاه‌های کشور توانایی ادامه آموزش از راه دور را خواهند داشت؟ وضعیت زیرساخت‌ها تا چه حد قابل اعتماد است؟ 

 پرسشی که مطرح کردید، در متن تحولات فناورانه امروز، بسیار کلیدی و شایسته توجه است. اگر بحرانی مثل جنگ رخ دهد، تداوم آموزش دیجیتال به یکی از ارکان اصلی حفظ نیروی انسانی تبدیل می‌شود. این موضوع با توجه به توسعه فناوری‌هایی چون متاورس و هوش مصنوعی، نیاز به نگاهی دقیق و چندلایه به فرصت‌ها و موانع پیش رو دارد. در وجه امیدوارکننده ماجرا، باید گفت که متاورس به‌عنوان فضای مجازی نسل آینده، توان ایجاد دگرگونی عمیق در آموزش عالی را دارد. تجربه دوران کرونا نشان داد که آموزش آنلاین دیگر انتخابی اختیاری نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. با متاورس می‌توان محیطی مشترک، تعاملی و سه‌بعدی برای دانشگاه‌ها ایجاد کرد؛ جایی که آموزش بدون وابستگی به مکان فیزیکی، پیش برود. امکاناتی مانند کلاس‌های شبیه‌سازی‌شده، بازسازی تاریخی یا آزمایشگاه‌های مجازی، در این بستر فراهم‌اند، همچنین هوش مصنوعی، از طراحی ابزارهای آموزشی گرفته تا تنظیم محتوا مطابق با سطح توانایی هر دانشجو، نقشی تعیین‌کننده در ارتقای کیفیت آموزشی دارد.

در مقابل اما مشکلات مهمی وجود دارد. زیرساخت‌های فعلی کشور برای پشتیبانی از آموزش در چنین شرایط بحرانی نیازمند بازنگری و تقویت جدی هستند. متاورس نیازمند اتصال پایدار، مراکز داده‌ای امن و انرژی و برق بدون قطعی و بی‌وقفه است؛ همه این موارد در زمان جنگ می‌توانند آسیب‌پذیر باشند. ضمن اینکه وابستگی به پلتفرم‌های خارجی می‌تواند استقلال اطلاعاتی و علمی کشور را تهدید کند. مسائل حقوقی و امنیتی نیز مطرح است؛ از دشواری‌های تأیید هویت گرفته تا ظهور انواع جدید جرایم سایبری. در چنین شرایطی، احتمال حملات دیجیتال، افشای اطلاعات یا بهره‌برداری روانی از کاربران توسط دشمن، بسیار بالاست.

راه‌کار چیست؟ ایران باید به‌سرعت به‌سوی ایجاد زیرساخت دیجیتال بومی حرکت کند، قوانین متناسب با فضای متاورس تدوین کند، سامانه‌های دفاع سایبری را تقویت نماید و با تربیت نیروی انسانی متخصص، از وابستگی به خارج بکاهد. بقا و پایداری آموزش در بحران دیگر به ساختمان دانشگاه وابسته نیست، بلکه به سطح آمادگی دیجیتال کشور و قدرت حاکمیت و اقتدار ملی در فضای مجازی بستگی دارد.

در زمان وقوع جنگ، هوش مصنوعی چه نقشی می‌تواند در استمرار آموزش ایفا کند؟ آیا امکان توسعه کلاس‌های هوشمند، سیستم‌های خودکار یا مربیان دیجیتالی از طریق آن وجود دارد؟

 در دنیای امروز که هر لحظه با تحول‌های سریع فناوری و ناپایداری‌های سیاسی و امنیتی روبه‌رو هستیم، استمرار آموزش تنها یک دغدغه علمی یا فرهنگی نیست؛ بلکه بخشی از پایداری ملی و استراتژی‌های کلان کشورها محسوب می‌شود. اکنون دیگر هوش مصنوعی در حاشیه نظام آموزشی قرار ندارد؛ بلکه به‌تدریج به هسته اصلی آن بدل شده، به‌ویژه در مواقعی که به‌دلایل بحرانی مثل جنگ، آموزش حضوری ناممکن می‌شود. بررسی این مسئله، مستلزم درک چشم‌انداز آینده‌ای است که در آن متاورس و هوش مصنوعی کاملاً به‌هم پیوسته‌اند.

در این محیط نوین، متاورس سطحی فراتر از اینترنت فعلی را به‌وجود می‌آورد. دنیایی دائماً فعال، بدون محدودیت‌های مکان و زمان. اگر این زیرساخت با قابلیت‌های هوش مصنوعی ترکیب شود، می‌توان ساختاری پدید آورد که حتی در بحرانی‌ترین لحظات نیز جریان آموزش را حفظ کند. برای نمونه، به‌جای کلاس‌های فیزیکی، آموزش در فضاهای سه‌بعدی مجازی و هوشمند برگزار می‌شود؛ فضاهایی که با فناوری‌های واقعیت مجازی و افزوده، تجربه‌ای بسیار نزدیک به کلاس واقعی را ارائه می‌دهند. در این ساختار، هوش مصنوعی مسئولیت به‌روزرسانی محتوا، مدیریت و انطباق آن با توانمندی‌های فردی هر دانشجو را برعهده دارد؛ نتیجه، آموزش شخصی‌سازی‌شده‌ای است که کاملاً با نیازهای فردی منطبق است. البته این فرایند فقط در سطح فنی خلاصه نمی‌شود. هوش مصنوعی می‌تواند به‌عنوان یک مربی همیشه‌حاضر ایفای نقش کند. چنین مربی دیجیتالی نه‌تنها به سؤالات پاسخ می‌دهد، بلکه با دانشجو تعامل دارد، عملکرد او را تحلیل می‌کند، نقاط ضعف را شناسایی و راهکارهایی برای بهبود ارائه می‌دهد. حتی این امکان وجود دارد که دانشمندان گذشته یا شخصیت‌های علمی تاریخ با کمک آواتارهای هوشمند بازسازی شده و به‌صورت تعاملی تدریس کنند. در شرایطی که ارتباطات فیزیکی مختل می‌شود، این فناوری‌ها می‌توانند شکاف آموزشی را پر کرده و مانع توقف فرآیند یادگیری شوند.

با این حال، نباید از چالش‌ها غافل شد. همچنان با تهدیداتی نظیر حملات سایبری و... در محیط متاورس روبه‌رو هستیم، همچنین جنبه‌های روانی مثل وابستگی بیش‌ازحد به فضای مجازی، گوشه‌گیری اجتماعی یا اختلال در تشخیص هویت واقعی کاربران، موضوعاتی هستند که باید با دقت بررسی شوند. در نتیجه، بهره‌گیری از این امکانات باید در کنار سیاست‌گذاری‌های دقیق، ایجاد زیرساخت‌های بومی و امن، تدوین مقررات روشن و آموزش عمومی جامعه صورت گیرد. در کل، هوش مصنوعی نه‌تنها می‌تواند تداوم آموزش را در شرایط جنگی ممکن سازد، بلکه اگر با نگاه راهبردی و آینده‌نگرانه به کار گرفته شود، می‌تواند بنیان‌های آموزش را برای ورود به عصر دیجیتال متحول کند؛ عصری که در آن، یادگیری فراتر از مرزها، زمان و حتی محدودیت‌های انسانی جاری خواهد بود.

در موقعیت‌هایی که استاد یا زیرساخت‌های آموزشی فیزیکی در دسترس نیستند، آیا می‌توان از ابزارهای هوش مصنوعی به‌عنوان جایگزین انسان بهره گرفت؟ این رویکرد چه مزایا و چه مخاطراتی دارد؟ 

در شرایطی که امکان استفاده از اساتید یا منابع فیزیکی فراهم نیست، فناوری‌های مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند بخش بزرگی از این خلا را جبران کنند. این ابزارها توانایی آن را دارند که فرایند آموزش را نه‌تنها ادامه دهند، بلکه در برخی حوزه‌ها بهبود ببخشند. فناوری‌هایی نظیر متاورس، یادگیری ماشینی و پردازش زبان طبیعی به ما امکان می‌دهند تا کلاس‌های درس را بازسازی کرده، تعامل با مطالب آموزشی را تقویت کرده و ارتباط مؤثری میان دانشجویان ایجاد کنیم. از جمله مزایای این روش می‌توان به آموزش بدون مرز جغرافیایی، کاهش هزینه‌ها، انعطاف زمانی و امکان یادگیری سفارشی اشاره کرد، همچنین فراگیران می‌توانند با استفاده از آواتارهای دیجیتالی خود، در محیط‌های سه‌بعدی آموزشی شرکت کرده و احساسی شبیه حضور در کلاس واقعی داشته باشند. هوش مصنوعی با توانایی در یادگیری تطبیقی، می‌تواند آموزش را با ویژگی‌های فردی دانشجو هماهنگ کرده و تجربه‌ای عمیق‌تر و اثربخش‌تر ارائه دهد. حتی در غیاب استاد، این فناوری می‌تواند نقش راهنما، تسهیل‌گر و پشتیبان آموزشی را برعهده گیرد، اما استفاده از این فناوری خالی از مشکلات و ناهنجاری نیست. از جمله نگرانی‌های جدی می‌توان به آسیب‌های روانی ناشی از کاهش ارتباط انسانی، وابستگی به فضای مجازی، دشواری در تعیین مسئولیت‌پذیری و احتمال آسیب به عدالت آموزشی اشاره کرد. نبود تعامل واقعی با انسان ممکن است به کاهش انگیزه و افت کیفیت آموزش در درازمدت منجر شود. بنابراین، هرچند ابزارهای هوشمند می‌توانند در شرایط بحرانی جایگزین مناسبی برای استاد یا امکانات فیزیکی باشند، اما استفاده مؤثر از آن‌ها نیازمند سیاست‌گذاری دقیق، نظارت اخلاقی، و تدوین چارچوب‌های حقوقی است. هوش مصنوعی نمی‌تواند جایگزینی برای انسان باشد، بلکه باید به‌عنوان همراهی هوشمند برای ارتقای کیفیت آموزش در دنیای امروز و آینده نگریسته شود. 

از دیدگاه شما، دانشگاه‌های آینده چطور باید مهارت‌های تلفیقی در حوزه سواد رسانه‌ای و هوش مصنوعی را به دانشجویان آموزش دهند؟ آیا ضرورت دارد مفهومی مانند «روایت‌گری دیجیتال در شرایط بحرانی» وارد برنامه‌های آموزشی شود؟

در عصر دیجیتال امروز، نقش دانشگاه‌ها در پرورش نسلی که توان تحلیل نقادانه، استفاده مسئولانه و روایت اخلاق‌محور از فناوری را داشته باشند، بیش از پیش برجسته شده است. از این رو، نهاد دانشگاهی در آینده باید آموزش‌هایی ترکیبی در زمینه سواد رسانه‌ای و توانمندی‌های هوش مصنوعی را به‌عنوان پایه‌ای کلیدی در برنامه درسی بگنجاند. چرا که در دنیای پیچیده متاورس، صرف دانستن کافی نیست و مهارت تحلیل و تعامل فناورانه اهمیت بیشتری یافته است. آشنایی با مفاهیم سواد رسانه‌ای، دانشجویان را قادر می‌سازد اطلاعات نادرست را شناسایی کرده، پشت‌پرده تولید محتوا را درک کنند و سازوکار الگوریتم‌ها را در شکل‌گیری جریان‌های فکری تحلیل نمایند. از سوی دیگر، ابزارهای هوش مصنوعی هم قابلیت خلق و تحلیل داده را بالا می‌برند و هم در صورت استفاده ناصحیح، به ابزاری برای انحراف اطلاعات تبدیل می‌شوند. از همین رو، آموزش کاربرد هوشمندانه این ابزارها با رویکردی انتقادی و مسئولانه باید جزئی جدی از تربیت دانشگاهی شود.

در چنین زمینه‌ای، افزودن واحدی با عنوان «روایت‌گری دیجیتال بحران» به سرفصل‌های دانشگاهی، ضرورتی غیرقابل انکار است. این شاخه به دانشجویان کمک می‌کند تا در مواجهه با بحران‌هایی چون فیک‌نیوز، حملات دیجیتال، اختلال هویتی یا حتی جرایم در محیط متاورس، واکنشی علمی، اخلاقی و مستند از خود نشان دهند.

روایت بحران در فضای دیجیتال، تنها محدود به مهارت‌های رسانه‌ای نیست، بلکه پیوندی از فناوری، قانون، اخلاق و خلاقیت است که به دانشجو هویتی تازه به‌عنوان یک شهروند دیجیتال آگاه و مسئول می‌بخشد. دانشگاه آینده باید از چارچوب‌های سنتی عبور کرده و به نهادی میان‌رشته‌ای و فناورانه تبدیل شود؛ محیطی که در آن متخصص حقوق، مهندس، تحلیل‌گر رسانه و نوآفرین دیجیتال در کنار هم، جهان آینده را نه‌فقط در بعد فیزیکی یا مجازی، بلکه در تلفیق هوشمند این دو بازتعریف کنند.

در صورت وقوع جنگ در آینده، دانشگاه‌ها چگونه می‌توانند از فناوری برای حفظ نه‌فقط جریان آموزشی، بلکه برای صیانت از هویت فرهنگی و استقلال آکادمیک بهره بگیرند؟ 

اگر بخواهیم بی‌پرده سخن بگوییم، در دنیای آینده که وقوع درگیری‌های نظامی یا دیجیتالی دیگر تنها یک سناریوی دور از ذهن نیست، دانشگاه‌ها باید نقش خود را از نهاد صرفاً آموزشی به جایگاهی فراتر بازتعریف کنند؛ به نهادی که حافظ هویت ملی، تفکر آزاد و روایت مستقل فرهنگی است. در چنین فضایی، دانشگاه دیگر فقط کلاس درس نیست؛ بلکه خاکریز نرم فرهنگی است که در برابر حملات روایت‌سازی و اطلاعاتی ایستادگی می‌کند. در جهانی که سلطه زیرساخت‌های دیجیتال در اختیار قدرت‌های بزرگ جهانی است (قدرت‌هایی که با ادعای آزادی بیان، عملاً کنترل جریان‌های اطلاعاتی و حذف دیدگاه‌های مخالف را در دستور کار دارند) نمی‌توان با خوش‌بینی به فناوری، انتظار بی‌طرفی داشت. فناوری در دل بحران، می‌تواند به ابزار سلطه یا رهایی بدل شود. اگر متاورس و سیستم‌های هوش مصنوعی بدون بومی‌سازی و بدون چارچوب فرهنگی وارد شوند، ممکن است به بستری برای محو روایت‌های بومی و تحمیل بازنمایی‌های تحریف‌شده از سوی قدرت‌های جهانی تبدیل شوند.

در این شرایط، نقش دانشجوی دانشگاه تنها یادگیرنده صرف نیست؛ او حامل مسئولیتی فرهنگی و تمدنی‌ست. دانشگاه باید به بستری تبدیل شود که در آن دانشجو علاوه بر تسلط بر تکنولوژی‌های نوین، از آگاهی فرهنگی، سیاسی و ملی برخوردار باشد. جوان دانشگاهی باید بداند که دفاع از کشور، فقط در میدان‌های نظامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه ایستادگی در برابر تضعیف هویت ملی در فضای دیجیتال نیز نوعی مقاومت است. وقتی دشمن با چهره‌ای نرم، سعی در پاک کردن نام‌ها، نمادها و هویت تاریخی ما دارد، این دانشگاه و نسل فرهیخته‌اش هستند که باید پرچمدار بمانند. موضوع فقط تولید محتوا نیست، بلکه مسئله اصلی این است که آیا ما می‌توانیم روایتی مستقل از خود را در فضای دیجیتال جهانی تثبیت کنیم یا نه؟ در جهانی که پلتفرم‌ها، مدل‌های زبانی و آواتارها در اختیار نهادهای غربی هستند، ما باید فضاهایی مستقل و بومی طراحی کنیم که در آن بتوان زبان، فرهنگ و ارزش‌های اصیل ایرانی-اسلامی را زنده نگه داشت. 

این دفاع فرهنگی با ابزار نظامی ممکن نیست، بلکه نیازمند انگیزه، دانش و اراده نسل دانشگاهی است. اگر دانشگاه بتواند دانشجویان را از کاربران صرفِ فناوری به بازیگرانی آگاه، متعهد و دارای نگاه راهبردی بدل کند، آنگاه نه‌تنها از تداوم آموزش در بحران محافظت کرده، بلکه از استقلال فکری جامعه نیز دفاع کرده‌ایم؛ دفاعی بی‌نیاز از سلاح، اما سرشار از ایستادگی. 

اساتید چطور می‌توانند از هوش مصنوعی بهره بگیرند تا جزواتی تولید کنند که در مواقع بحرانی به‌راحتی در اختیار دانشجویان قرار گیرد و حتی بدون نیاز به حضور مستقیم استاد، فرایند آموزش ادامه یابد؟ آیا چنین امکانی در عمل وجود دارد؟! 

ما در آستانه دگرگونی بزرگی در نظام آموزش قرار گرفته‌ایم؛ تغییری که هسته اصلی آن، فناوری‌های نوین مبتنی بر هوش مصنوعی است. ایده‌ای که زمانی صرفاً در حد یک خیال بود (یعنی تولید محتوای آموزشی کاملاً مستقل از حضور استاد) امروز با پیشرفت‌های خیره‌کننده در یادگیری ماشین، تحلیل زبان طبیعی و ابزارهای تعاملی، در بسیاری از دانشگاه‌های نوآور به واقعیت پیوسته است. اساتید اکنون می‌توانند با همکاری پلتفرم‌های هوشمند، مجموعه‌ای از منابع، داده‌های پژوهشی، بازخوردهای دانشجویان و محتوای درسی را به الگوریتم‌ها ارائه دهند، تا خروجی آن جزوه‌ای جامع، قابل‌فهم و مطابق با سبک‌های یادگیری مختلف باشد. این محتوا می‌تواند در قالب‌هایی فراتر از متن سنتی ارائه شود؛ از ویدیوهای تعاملی گرفته تا آزمون‌های شخصی‌سازی‌شده یا حتی محیط‌های آموزشی در واقعیت مجازی، اما این سؤال مطرح است که آیا چنین فناوری‌هایی جای استاد را می‌گیرند؟ پاسخ منفی است. نقش استاد در آموزش، فقط انتقال مفاهیم علمی نیست؛ بخش بزرگی از یادگیری، در تعامل انسانی، ایجاد انگیزه، الهام‌بخشی و هدایت فکری نهفته است. با این‌حال، هوش مصنوعی ابزاری توانمند است که می‌تواند در شرایط بحران (مثل جنگ، اپیدمی یا بلایای زیست‌محیطی) نقش مؤثری در حفظ جریان آموزش ایفا کند، آن هم بدون وابستگی به حضور فیزیکی.

اساتیدی که به‌جای ایستادگی در برابر فناوری، آن را به‌کار می‌گیرند، در حال گسترش مرزهای آموزش‌اند. اگر روزی زیرساخت‌های سنتی دانشگاه‌ها از میان برود، همین محتواهای هوشمند که با مشارکت اساتید تولید شده، می‌توانند از طریق پلتفرم‌هایی مانند متاورس، حتی در پناهگاه‌ها نیز تدریس را ممکن سازند. البته تحقق این سناریو نیازمند نگاه دقیق به امنیت داده‌ها و مهم‌تر از همه، تضمین دسترسی عادلانه به ابزارهای فناورانه و حقوق مالکیت فکری است. اگر قرار است هوش مصنوعی به یک امکان عمومی تبدیل شود، باید از سلطه شرکت‌های خاص بیرون آمده و با لحاظ مسائل فرهنگی، زبانی و بومی بازطراحی شود. در این مسیر، استاد فقط تولیدکننده محتوا نیست، بلکه نگهبان دانش و هویت علمی است؛ آن هم در جهانی که با موجی از اطلاعات نادرست و گفتمان‌های تحریف‌شده مواجه هستیم. 

وقتی از منظر سیاست‌گذاری آموزشی به تعامل میان استادان و فناوری هوش مصنوعی در تولید محتوای درسی نگاه می‌کنیم، با موضوعی فراتر از صرفاً یک امکان تکنولوژیک مواجه هستیم. اینجا با تصمیمی راهبردی روبه‌رو هستیم که ابعاد فرهنگی، حاکمیتی، اخلاقی و امنیتی قابل‌توجهی به‌دنبال دارد. در جهانی که دستخوش بی‌ثباتی‌های سیاسی، جنگ‌های نیابتی، فشارهای فناورانه و نفوذ نرم ساختارمند است، آموزش را نمی‌توان تنها یک فرایند تکنیکی دانست و دانشگاه را نیز نمی‌توان در حد یک نهاد علمی صرف محدود کرد. نظام آموزشی در چنین بستری، حامل نقشی تمدنی است و بخش کلیدی از سازوکار حفظ هویت مستقل و پایداری فرهنگی ملت‌ها محسوب می‌شود.

وظیفه سیاست‌گذار آن است که زیرساخت‌هایی طراحی کند که امکان تولید محتوای آموزشی خودکار و نیمه‌خودکار از سوی استادان فراهم شود؛ محتوایی که ضمن بومی بودن، در عین حال بتواند انعطاف لازم در مواجهه با بحران را حفظ کند. باید به مرحله‌ای برسیم که اگر مراکز فیزیکی آموزش به دلیل جنگ، تهدیدهای سایبری یا محدودیت‌های فناورانه از بین رفتند، محتوای آموزشی، حافظه دانشی و هویت علمی کشور در قالب یک شبکه پشتیبان مبتنی بر فناوری‌های هوش مصنوعی و متاورس در دسترس باقی بماند و بازیابی آن ممکن باشد. رسیدن به چنین ظرفیتی مستلزم پیش‌نیازهایی است. نخست، توسعه پلتفرم‌هایی بومی که تحت حاکمیت داده‌ای ملی مدیریت شوند، یک الزام راهبردی است. در صورت تکیه بر بسترهایی که تحت کنترل بازیگران فراملی هستند، در زمان بحران ممکن است دسترسی به محتوای آموزشی قطع، محدود یا دچار تحریف هدفمند شود، بنابراین این بحث صرفاً آموزشی نیست؛ اینجا مسئله به صیانت از هویت فرهنگی و امنیت شناختی کشور گره خورده است.

نکته دوم، توانمندسازی جامعه دانشگاهی، به‌ویژه اساتید، در تعامل سازنده با هوش مصنوعی است. واقعیت آن است که طیف وسیعی از استادان امروز با این فناوری آشنایی کافی ندارند یا حتی آن را تهدیدی برای جایگاه سنتی خود تلقی می‌کنند. به همین دلیل، طراحی و اجرای یک برنامه جامع در سطح ملی برای آموزش مهارت‌های تولید محتوای هوشمند، روایت‌گری دیجیتال ضروری است. در غیر این صورت، فناوری هوش مصنوعی که می‌توانست در خدمت استاد ایرانی باشد، به ابزاری برای تسلط گفتمان‌های بیگانه بدل خواهد شد.

مسئله سوم، چارچوب محتوای تولیدشده است. الگوریتم‌های هوش مصنوعی نباید صرفاً بازتاب‌دهنده فلسفه آموزشی شرکت‌های بزرگ غربی باشند. لازم است این الگوریتم‌ها براساس اهداف، فرهنگ، زبان و هویت تمدنی ما بازتنظیم شوند. محتوا در شرایط بحرانی تنها ابزار یادگیری نیست، بلکه می‌تواند تبدیل به پیامی از مقاومت یا بالعکس، به بستری برای استحاله ذهنی بدل شود.

در پاسخ نهایی باید گفت بله، از دیدگاه سیاست‌گذاری، می‌توان نظامی طراحی کرد که حتی بدون حضور فیزیکی استاد، استمرار آموزش تضمین شود. اما اگر این نظام مبتنی بر فناوری بومی، نگاه فرهنگی و اقتدار حاکمیتی نباشد، به‌جای یک ظرفیت راهبردی، به تهدیدی پنهان برای استقلال فکری و علمی کشور تبدیل خواهد شد. عبور از این مسیر، نیازمند آینده‌نگری، هوشمندی حکمرانی و حمایت نخبگان دانشگاهی است؛ وگرنه دیگران این آینده را به‌جای ما، برای ما رقم خواهند زد.

اگر بخواهید به دانشگاه‌ها توصیه‌ای در مورد ترکیب آموزش، فناوری و آمادگی در برابر بحران‌هایی مثل جنگ داشته باشید، آن توصیه چه خواهد بود؟

اگر از نگاه کسی که شناخت دقیقی از تحولات فناوری جهانی دارد بخواهم توصیه کنم، تنها بحث آموزش یا ابزارهای نو مطرح نیست؛ باید به موضوع مهم‌تری فکر کنیم؛ اینکه چطور می‌توانیم در برابر سلطه اطلاعاتی و فرهنگی قدرت‌های جهانی از استقلال‌مان محافظت کنیم.

توصیه‌ من این است که دانشگاه‌ها باید جایی باشند که اقتدار ملی را از دل فناوری بازتولید می‌کنند. چون پلتفرم‌ها و هوش مصنوعی، دیگر فقط ابزار یادگیری نیستند، این‌ها فضای درگیری جدیدند. جایی که ذهن‌ها، باورها و شناخت‌ها هدف گرفته می‌شود.

استقلال علمی بدون استقلال در فناوری فقط یک خیال است. اگر دانشگاه صرفاً مصرف‌کننده الگوریتم‌ها و پلتفرم‌های خارجی باشد، نگاه و تفکر دانشجو هم از همان‌جا شکل می‌گیرد. باید خودمان الگوریتم‌ها را بسازیم، داده‌ها را خودمان تولید کنیم و روایتمان را در هوش مصنوعی ثبت کنیم. آمادگی امروز، ساخت ذهنی مقاوم است. دانشگاه باید حس مسئولیت فرهنگی و وفاداری به کشور را در دل جوان‌ها زنده کند. باید بفهمیم که وطن، فقط زمین نیست؛ حافظه‌ای زنده است. اگر از آن در دنیای مجازی محافظت نکنیم، در دنیای واقعی هم شکست می‌خوریم.

در نهایت، دانشگاه باید نقطه اتصال هویت ملی و فناوری باشد. جایی که آموزش، به پرورش هم معنا می‌دهد. تکنولوژی نباید فقط برای مصرف باشد، باید در خدمت فرهنگ بومی باشد. جوان ایرانی باید خودش از مرزهای دیجیتال دفاع کند، نه اینکه تنها مخاطب خاموش باشد. اگر جلوی سانسورهای پنهان و جریان‌های تحریف‌شده‌ را نگیریم، دیر یا زود حتی مرزهای کشور هم زیر سؤال خواهد رفت. دانشگاه‌ها باید نسل آینده را برای جنگی تربیت کنند که در آن تیراندازی نیست، اما ذهن‌ها نشانه گرفته شده‌اند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha