مهدی آخرتی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به اینکه نقش اخوان ثالث در ادبیات معاصر ایران جایگاهی ممتاز دارد، اظهار کرد: اگرچه معمولاً نیما یوشیج را به عنوان پدر شعر نو میشناسیم، اما شاگرد او یعنی مهدی اخوان ثالث، کسی است که بیش از همه توانست مسیر شعر نیمایی را ادامه دهد و آن را تثبیت کند. در واقع هرچند اخوان در ظاهر شاگرد نیما بود، اما حقیقت آن است که او فراتر از یک شاگرد معمولی عمل کرد. نیما شخصیتی گوشهگیر داشت و با وجود آنکه آثار ارزشمندی چون نامهها و کتابهای شعری از او باقی مانده است، چندان اهل مراقبه و ارتباط گسترده با دیگران نبود. در چنین شرایطی اخوان بود که نقش «لباس پوشاندن» به شعر نیمایی را بر عهده گرفت و این جریان را به شکل جدی وارد فضای ادبی آن روزگار کرد.
وی ادامه داد: از جمله آثار مهم او در این زمینه دو کتاب «بدعتها و بدایع» در باب نیما یوشیج و کتاب «عطا و لقا» است که هر دو نقش بسیار مهمی در معرفی و تبیین شعر نیمایی داشتند. در حقیقت اگر بخواهیم نقش ادبی اخوان را بررسی کنیم، باید بگوییم که او قویترین شاعر نیمایی معاصر است. این سخن بدون تردید است و میتوان از لحاظ زبان و خیال آن را بهطور کاملاً علمی اثبات کرد. اخوان در این زمینه به حدی برجسته است که حتی با شاعران پس از خود نیز قابل مقایسه نیست. اختلاف او با نیما نیز از زمین تا آسمان است؛ نیما آغازگر راه بود، اما قدرت ادبی و زبانی اخوان در سطحی دیگر قرار دارد.
اخوان ثالث نقش اصلی در تثبیت شعر نیمایی بر عهده داشت
این استاد زبان و ادبیات فارسی خاطرنشان کرد: از نظر جایگاه در شعر معاصر نیز اخوان حلقهای است که شعر کلاسیک را به شعر نو، شعر نیمایی و سپس به شعر سپید و جریانهایی مانند موج نو متصل کرد. بسیاری از جریانهای شعری متأخر، حتی شعرهایی که امروز در قالبهای گوناگون مانند شعر سپید، موج نو و دیگر سبکها سروده میشوند، به نوعی وامدار شعر نیمایی هستند و چون اخوان نقش اصلی را در معرفی و تثبیت این شعر بر عهده داشت، باید او را یکی از ارکان اصلی این میراث دانست.
آخرتی افزود: اما نکتهای که درباره اخوان وجود دارد این است که در میان عامه مردم بیشتر به «شاعر زمستان» شهرت یافته است. این عنوان بیش از هر چیز به دلیل شعر مشهور «زمستان» و کتابی به همین نام است که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ برجسته شد. در آن سالها پس از کودتایی که شاه علیه دولت مصدق انجام داد، بسیاری از شاعران و روشنفکران سرخورده و گوشهگیر شدند. اخوان نیز از این جریان جدا نبود و شعر «زمستان» به دلیل فضای تلخ و سرشار از یأس اجتماعیاش، شهرتی گسترده پیدا کرد.
وی ادامه داد: با این حال اگر بخواهیم اخوان را صرفاً به «شاعر زمستان» تقلیل دهیم، به خطا رفتهایم. اخوان شاعری ملی و اجتماعی است که اندیشههای بزرگ و اشعار ملی بسیاری سروده است. آثار او تنها به بیان اندوه و سرما خلاصه نمیشود، بلکه سرشار از اندیشههای ملی و اجتماعی و نیز حماسههای زبانی است. بنابراین هرچند عامه مردم به سبب آشنایی با شعر «زمستان» او را با این نام میشناسند، این نامگذاری در حقیقت نوعی تقلیلگرایی است.
وی با اشاره اینکه شعر اخوان همیشه میان دو قطب یأس و امید در نوسان است، گفت: بخشی از این وضعیت به زندگی شخصی او بازمیگردد. هرچند زندگی خصوصی او چندان آشکار نیست و ابعاد زیادی از آن در پرده مانده، اما بهطور کلی میدانیم که او از فقر و طردشدگی رنج برده و سختیهای بسیاری را از سر گذرانده است. دوستان نزدیکش نیز از این رنجها روایتهایی دارند. همین تجربیات شخصی بیشک در شکلگیری نگاه تلخ و گاه یأسآلود او به جهان تأثیرگذار بوده است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی در ادامه بیان کرد: اما بخش مهمتر این دوگانگی یأس و امید به شرایط اجتماعی زمانه او مربوط میشود. مهمترین عامل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. در آن زمان مردم دلبسته محمد مصدق و نهضت ملی بودند و تصور میکردند بسیاری از قیدوبندها و محدودیتها برداشته خواهد شد. شکست این جریان و روی کار آمدن دوباره سلطنت، شوک و سرخوردگی بزرگی برای جامعه و بهویژه برای شاعران و روشنفکران بود. اخوان همچون شاملو و دیگر همنسلانش، از این واقعه عمیقاً تأثیر پذیرفت و همین امر شعر او را به سوی اجتماعی بودن و پرداختن به مسائل ملی سوق داد.
آخرتی گفت: در عین حال اخوان لحظات امید و شادی نیز در زندگی داشت. او صاحب چند فرزند بود و هرچند برخی از آنان را از دست داد، خانوادهاش برای او منبعی از امید محسوب میشدند. از لحاظ اجتماعی نیز اخوان به ملیگرایی باور عمیقی داشت و این باور برایش مایه افتخار بود. زبان حماسی و ملیگرایانه او که از پیشینه خراسانی و فردوسیوارش سرچشمه میگرفت، خود نوعی منبع شادی و امید در شعر او بود.
وی اظهار کرد: از ویژگیهای مهم دیگر اخوان، پیوندی است که میان اسطوره، تاریخ و زمانه معاصر برقرار کرد. زبان اخوان زبانی استوار و ریشهدار در سنت خراسانی است. او از قهرمانان اساطیری و حماسی بهره میبرد و با ساختن قهرمانهای تازه، گذشته ملی ایران را با اکنون پیوند میزد. به همین دلیل میتوان گفت اخوان در واقع «فردوسی زمان ما» بود؛ چراکه همانگونه که فردوسی با شاهنامه زبان و هویت ایرانی را پاس داشت، اخوان نیز با زبان حماسی و اسطورهای خود میراث گذشته را در شعر معاصر زنده نگه داشت. این توانایی سبب شد که او در صدر شاعران معاصر قرار گیرد و همپایه بزرگانی چون شاملو به شمار آید.
اخوان ثالث پلی میان گذشته و امروز بود
این استاد زبان و ادبیات فارسی در خصوص دیدگاههای متفاوتی که درباره زبان شعری اخوان وجود دارد، گفت: برخی معتقدند او ذهنیتی کلاسیک داشت و در همان چارچوب میاندیشید. عدهای دیگر میگویند او شاعری امروزی بود که صرفاً از عناصر کلاسیک الهام میگرفت. حقیقت این است که از نظر ساختار و فرم، شعر او کاملاً نیمایی است؛ یعنی با مصراعهای بلند و کوتاه و قالب آزاد نیمایی هماهنگ است. اما از حیث زبان، اخوان از نمادها و اسطورههای گذشته بهره میبرد و آنها را در خدمت بیان دغدغههای امروز قرار میداد. در واقع او پلی میان گذشته و امروز بود. بنابراین میتوان گفت اخوان شاعری معاصر است که با تکیه بر زبان و سنت خراسانی و ملیگرایی توانست شعر نیمایی را غنا ببخشد.
آخرتی اظهار کرد: یکی از دلایل زیبایی و جذابیت شعر اخوان، قدرت روایتگری و نقالی اوست. او همچون نقالان قدیم، حوادث و داستانها را با جزئیات بازگو میکرد و همین سبب میشد شعرش سرشار از روایت و تصویر باشد. نمونه روشن آن شعر «کتیبه» است که در آن اخوان ماجرایی را روایت میکند که شخصی به بالای کتیبه میرود تا متنی را بخواند، اما سرانجام به گونهای تراژیک سرنوشتش تغییر میکند. اخوان این صحنه را با چنان جزئیاتی بازگو میکند که فراتر از نقالی صرف است و به داستانپردازی ادبی بدل میشود.
لحن اخوان حماسی همراه با غرور ملی است
وی افزود: نکته دیگر در شعر اخوان لحن خاص و حماسی اوست که با غرور ملی همراه است. تخیل در شعر او بسیار پررنگ است و همین تخیل، همراه با روایت و داستانپردازی، توانایی او را در جذب مخاطب دوچندان میکند. اخوان از تجربه زیسته خود شعر میسرود؛ آنچه مینوشت، چیزی بود که با گوشت و پوست خود لمس کرده بود. همین امر راز دلنشینی و اصالت شعر اوست. بسیاری از شاعران چیزی مینویسند که از درون آنها نمیجوشد، اما اخوان چیزی را مینوشت که واقعاً زندگی کرده بود. این همان نکتهای است که استاد قهرمان از او نقل کرده بود «اخوان در سرزمینی شعر میگفت که خودش در آن زندگی کرده بود؛ نه لزوماً به معنای ملیت و جغرافیا، بلکه به معنای تجربه زیسته».
این استاد زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه اخوان با تمام ظرفیتهایی که گفته شد آنگونه که باید در میان نسل جوان شناخته نشده است، تصریح کرد: علت اصلی این موضوع، کوتاهی آموزش و رسانه است. در کتابهای درسی، تنها چند شعر محدود از او آمده و آن هم بدون تحلیل و بررسی جدی است. این در حالی است که ادبیات معاصر نیازمند توجهی اساسی است.
به باور من باید رشتههای دانشگاهی مستقلی مانند «اخوانشناسی»، «شاملوشناسی» یا حتی «حافظشناسی» ایجاد شود تا پژوهشهای تخصصی در این حوزهها انجام گیرد. رسانهها نیز در معرفی او کمکاری کردهاند. البته در سالهای اخیر توجه بیشتری به اخوان معطوف شده است، اما همچنان جای کار بسیاری وجود دارد.
وی ادامه داد: اخوان ثالث شاعری است که هم بهلحاظ ادبی و هم بهلحاظ اجتماعی و ملی جایگاهی بینظیر دارد. او توانست با زبانی استوار و پرقدرت، گذشته و حال را به هم پیوند دهد و آثاری بیافریند که همواره در حافظه فرهنگی و ادبی ما زنده خواهند ماند. به همین دلیل، شناخت و تحلیل شعر او نه تنها برای علاقهمندان ادبیات، بلکه برای همه کسانی که میخواهند ذهنی باز و نگاهی ژرف به فرهنگ ایرانی داشته باشند، ضروری است. شعر خواندن و تحلیل آن، همواره ذهن را زنده و پویا نگاه میدارد و اخوان یکی از بهترین گزینهها برای این امر است.
انتهای پیام
نظرات