• چهارشنبه / ۱۹ شهریور ۱۴۰۴ / ۱۲:۳۸
  • دسته‌بندی: دیدگاه
  • کد خبر: 1404061911407
  • منبع : پایگاه‌های خبری

استراتژی بریتانیا در قبال ایران؟ آیا دیپلماسی مقدمه اجتناب‌ناپذیر تقابل است؟

استراتژی بریتانیا در قبال ایران؟ آیا دیپلماسی مقدمه اجتناب‌ناپذیر تقابل است؟

در صحنه پیچیده روابط بین‌الملل، تاریخ خود را تکرار نمی‌کند، اما به شکلی تراژیک، قافیه‌های گذشته را باز می‌سراید. امروز، در بررسی روابط میان لندن و تهران، زمزمه‌های آشنای سناریویی به گوش می‌رسد که در آغاز هزاره سوم، در دشت‌های بین‌النهرین، به فاجعه‌ای تمام‌عیار انجامید.

به گزارش ایسنا، مسعود کاظمیان در یادداشتی در جماران نوشت:

تلفیق دیپلماسی اجباری، روایت‌سازی امنیتی با استفاده از اتهامات تروریستی و آماده‌سازی زمینه‌های قانونی برای تقابل، نشان می‌دهد که بریتانیا در حال حرکت در مسیری است که شباهت‌های نگران‌کننده‌ای به مقدمات حمله به عراق دارد. این امر، این سؤال را مطرح می‌کند که آیا جامعه بین‌المللی از تجربه تلخ گذشته درس گرفته یا قرار است شاهد تکرار یک سناریوی مشابه، این بار در قبال ایران، باشد.

مقدمه

در صحنه پیچیده روابط بین‌الملل، تاریخ خود را تکرار نمی‌کند، اما به شکلی تراژیک، قافیه‌های گذشته را باز می‌سراید. امروز، در بررسی روابط میان لندن و تهران، زمزمه‌های آشنای سناریویی به گوش می‌رسد که در آغاز هزاره سوم، در دشت‌های بین‌النهرین، به فاجعه‌ای تمام‌عیار انجامید.

نقطه عطف این تحول، بیانیه‌ اخیر دولت بریتانیا خطاب به پارلمان این کشور است که در آن، جمهوری اسلامی ایران به صراحت یکی از جدی‌ترین تهدیدها علیه امنیت ملی بریتانیا نامیده شده است. این بیانیه با تأکید بر اینکه ایران شبکه‌ای از روابط پیچیده با گروه‌های شبه‌نظامی و تروریستی در سراسر خاورمیانه ایجاد کرده و از آن برای هدایت طرح‌های ترور، عملیات اطلاعاتی و حملات سایبری در خاک بریتانیا بهره می‌برد، زنگ خطر را به صدا درآورد. دولت بریتانیا این شبکه را بخشی از دکترین «عمق استراتژیک» ایران می‌داند که به تهران امکان می‌دهد منافع غرب را با حداقل خطر تلافی‌جویی علیه خاک خود تهدید کند.

این بیانیه در حالی صادر شد که مذاکرات هسته‌ای به بن‌بست خورده، و تهدید فعال‌سازی مکانیسم ماشه، همچنان بر سر میز مذاکره سنگینی می‌کند. الگوی رفتاری بریتانیا در قبال ایران، شباهت‌های نگران‌کننده‌ای با همان «دفترچه راهنما»ی پیش از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ دارد؛ جایی که دیپلماسی تحت‌الشعاع اتهامات اطلاعاتی قرار گرفت و بازرسان بین‌المللی تنها ابزاری برای توجیه پیش‌فرض‌های سیاسی بودند. امروز نیز، به نظر می‌رسد بریتانیا در حال ترسیم نسخه‌ای تازه از همان نقشه راه است.

دیپلماسی در قامت مقدمه‌ای برای تقابل

رویکرد کنونی بریتانیا در قبال ایران، نمایشی پیچیده از یک دیپلماسی اجباری است. در این بازی، مذاکرات هسته‌ای نه به عنوان راه حلی برای یک معضل، بلکه همچون پرده‌ای برای پنهان کردن تمایل به رویارویی، عمل می‌کند. هدف از این دیپلماسی، نه دستیابی به توافق، بلکه اثبات «عدم امکان» آن است.

نقطه آغاز این سناریو، تماس تلفنی میان جاناتان پاول، مشاور امنیت ملی نخست‌وزیر بریتانیا، و علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، است. در حالی که این گفتگو ظاهراً برای «ساماندهی مسائل هسته‌ای» انجام شده، اما در بطن خود حامل پیامی روشن است. بریتانیا و شرکای اروپایی‌اش سه شرط اصلی را برای ادامه روند دیپلماتیک مطرح کرده‌اند: بازگشت کامل همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، شفاف‌سازی درباره سطح و حجم ذخایر اورانیوم غنی‌شده به‌ویژه محل نگهداری ۴۰۹ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد، و پذیرش حضور در مذاکرات مستقیم با آمریکا.

این شروط، به خوبی می‌دانند که ایران به دلیل خروج یکجانبه آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌های فلج‌کننده، از برخی تعهدات خود کاسته است. بنابراین، هرگونه عدم همکاری از سوی تهران، به سرعت به عنوان نقض تعهد و اثبات نیت بدخواهانه تفسیر می‌شود. این تاکتیک، پژواکی از رویکرد تیم بازرسان هانس بلیکس در عراق است؛ جایی که هرگونه ابهام یا تردید، نه به عنوان ناتوانی در یافتن شواهد، بلکه به عنوان «پنهان‌کاری» و «نقض تعهد» قلمداد می‌شد.

مکانیسم ماشه یا اسنپ‌بک، نیز که در ابتدا به عنوان یک ضامن بقای برجام طراحی شده بود، امروز به ابزار نهایی فشار و تهدیدی برای مرگ دیپلماسی تبدیل شده است. اشاره صریح به فعال‌سازی این مکانیسم در صورت عدم تحقق شروط، به معنای اعلام صریح این پیام است که مذاکره یک فرصت محدود و نه یک روند پایدار است.

فریب در قامت سیاست خارجی

در دنیای سیاست، دیپلماسی همواره بازتاب‌دهنده واقعیت نهفته در پشت پرده نیست. گاهی مذاکرات صرفاً برای مصرف داخلی و بین‌المللی طراحی می‌شوند؛ فرایندی که به دولت‌ها اجازه می‌دهد تا در نهایت اعلام کنند که «ما همه راه‌ها را امتحان کردیم و دیپلماسی شکست خورد.» این نوع دیپلماسی، خود یک «نقاب» است که در پشت آن، مسیر واقعی حرکت به سوی رویارویی طی می‌شود.

* فریب در سطح اطلاعاتی: خلق یک «تهدید وجودی»

پیش از جنگ عراق، پرونده جعلی (dodgy dossier) که توسط دولت بریتانیا منتشر شد، نمونه‌ای شاخص از این پدیده بود؛ سندی که حاوی اطلاعات نادرست و اغراق‌آمیز درباره تسلیحات کشتار جمعی صدام بود و در نهایت به عنوان توجیهی برای جنگ به کار رفت.

در مورد ایران، «فریب اطلاعاتی» به گونه‌ای ظریف‌تر عمل می‌کند. با برجسته کردن تهدیدات تروریستی، عملیات‌های اطلاعاتی و حملات سایبری که به شکلی خاص و هدفمند منتشر می‌شوند، به دنبال ایجاد یک اجماع اجباری در داخل بریتانیا است. این فرآیند، ذهنیت عمومی را برای پذیرش هرگونه اقدام تندروانه در آینده آماده می‌کند.

*فریب در سطح دیپلماتیک: بازی مذاکره برای مشروعیت‌بخشی به بن‌بست

در دنیای واقعی سیاست، دیپلماسی همیشه به معنای تلاش برای مصالحه نیست. گاهی مذاکرات صرفاً برای مصرف داخلی و بین‌المللی طراحی می‌شوند؛ فرایندی که به دولت‌ها اجازه می‌دهد تا در نهایت اعلام کنند که «ما همه راه‌ها را امتحان کردیم و دیپلماسی شکست خورد.» این نوع دیپلماسی، خود یک «نقاب» است که در پشت آن، مسیر واقعی حرکت به سوی رویارویی طی می‌شود. با تهدید به فعال‌سازی مکانیسم ماشه، بریتانیا عملاً یک بازه زمانی برای دیپلماسی تعیین می‌کند که در انتهای آن، تحریم‌ها بازخواهند گشت.

* فریب در سطح قانونی: از «تروریسم» تا «جنگ»

آخرین حلقه از زنجیره فریب در سیاست خارجی، استفاده ابزاری از قوانین برای توجیه اقدامات تقابل‌آمیز است. تصمیم بریتانیا برای «رفع خلاءهای قانونی» به منظور قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی، یک حرکت سیاسی-حقوقی است که دارای پیامدهای عمیق است. با تروریستی اعلام شدن سپاه پاسداران، دولت بریتانیا می‌تواند هرگونه اقدام نظامی یا حمله سایبری علیه این نهاد را نه به عنوان «جنگ» یا «تقابل مسلحانه»، بلکه به عنوان مبارزه با تروریسم توجیه کند. این ترفند قانونی، مسئولیت دولت بریتانیا را در قبال پیامدهای انسانی و مالی یک درگیری احتمالی کاهش می‌دهد.

ابعاد سیاسی و استراتژیک تقابل

* نقش بازیگران منطقه‌ای: نگاه به پرونده ایران بدون در نظر گرفتن نقش بازیگران منطقه‌ای، تحلیلی ناقص خواهد بود. اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ایران در منطقه، همواره فشارهای سیاسی و اطلاعاتی قابل توجهی بر دولت‌های غربی، از جمله بریتانیا، وارد کرده‌اند. درسی که از پرونده عراق آموختیم، این بود که لابی‌گری و فشار برخی کشورهای منطقه می‌توانست در تصمیم‌گیری‌های قدرت‌های بزرگ مؤثر باشد.

*فشارهای داخلی و تصمیم‌گیری: سیاست خارجی بریتانیا در قبال ایران تنها محصول ملاحظات ژئوپلیتیک نیست، بلکه تحت تأثیر فشارهای داخلی نیز قرار دارد. در داخل بریتانیا، بحث تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران، به موضوعی داغ تبدیل شده است. جناح‌های مختلف سیاسی، از جمله حزب کارگر، نسبت به پیامدهای این اقدام هشدار داده‌اند و آن را عاملی برای تشدید بحران می‌دانند. این موضوع نشان می‌دهد که تصمیمات دولت بریتانیا، نتیجه یک اجماع کامل نیست، بلکه حاصل رقابت و چانه‌زنی‌های داخلی است.

نتیجه‌گیری: نگاهی به آینده در آینه گذشته

تلفیق دیپلماسی اجباری، روایت‌سازی امنیتی با استفاده از اتهامات تروریستی و آماده‌سازی زمینه‌های قانونی برای تقابل، نشان می‌دهد که بریتانیا در حال حرکت در مسیری است که شباهت‌های نگران‌کننده‌ای به مقدمات حمله به عراق دارد. این امر، این سؤال را مطرح می‌کند که آیا جامعه بین‌المللی از تجربه تلخ گذشته درس گرفته یا قرار است شاهد تکرار یک سناریوی مشابه، این بار در قبال ایران، باشد. درس‌های دردناک جنگ عراق، باید به عنوان یک چراغ راهنما برای جامعه بین‌المللی عمل کنند. تکیه بر اطلاعات گلچین‌شده، نادیده گرفتن پیچیدگی‌های سیاسی و سوق دادن یک کشور به بن‌بست، می‌تواند به فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر منجر شود.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha