محمدرضا ابراهیمی در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه امروز وظیفه پدر و مادر فقط سیر کردن شکم بچهها نیست، اظهار کرد: با این طرز فکر کودکان را در حقیقت نابود میکنیم. وقتی این کودک به بزرگسالی برسد یک موجود منفعلی خواهد بود که هیچکس نمیتواند به او کمک کند. باید از همان ابتدا، کودکان خود را در بستر و فضای مناسب پرورش دهیم.
ابراهیمی خاطرنشان کرد: اگر میخواهیم فرزندمان کتابخوان باشد، باید خودمان کتاب بخوانیم. اگر میخواهیم فرزندمان منتقد سینما باشد باید خودمان فیلم ببینیم و جلو او نقد فیلم کنیم. باید کنار بچهها بازی و ورزش کنیم تا آنها درگیر فعالیتهای گوناگون شوند و بهجای ذهنیت منفعل، بیمار و آسیبزا، ذهن فعالی داشته باشند.
وی با اشاره به زخمهای روانی که در بین والدین، اطرافیان و دیگران وجود دارد، گفت: باید با آموزش، برای ترمیم زخمهای روانی تلاش کرد. وظیفه والدین در قبال فرزندان تنها پول درآوردن و تهیه غذا و پوشاک نیست بلکه والدین باید در نقش یک روانشناس و مشاور برای فرزندان خود وارد عمل شوند؛ زیرا نمیتوان فرزندان را از زخمهای روانی دورنگه داشت .
ابراهیمی ادامه داد: آنها حتماً درگیر زخمها و آسیبهای روانی، از دست دادن دوست، شنیدن خبرهای بد از انفجار، بمباران، کمبود آب، گرفتاری، گرسنگی، بدبختی و ... خواهند شد، لذا باید تلاش کرد فرزندان آسایش و آرامش داشته باشند؛ در این میان به مرحلهای میرسیم که کاری از دست ما ساخته نیست و آنها با زخمهای روانی مواجه میشوند؛ پس ما بهعنوان والدین موظفیم زخم آنها را ترمیم کنیم، اگر ترمیم زخم روانی فرزندان خود را بلد نیستیم باید از متخصصان کمک بگیریم و اگر هم بلدیم باید روی فرزندانمان کارکنیم تا آنان بتوانند خودشان زخمهایشان را ترمیم کنند.
وی افزود: در حقیقت در فرآیندهای روانکاوانه ما به مراجعین خود آموزش میدهیم که به مرحلهای از خودمختاری، استقلال و توانمندی برسند که در مواجهه با آسیبها و مشکلاتشان به نحوی عمل کنند که کمتر آسیب ببینند و یک سپر محافظتی در مقابل ضربههای هولناک زندگی داشته باشند.
ابراهیمی گفت: ما بهعنوان والدین اگر میخواهیم فرزندان موفقی داشته باشیم باید آنها را درگیر مسائل مختلف کنیم و ذهنیت آنها را برای مواجهه با زخمهای روانی با آموزش دادن آماده کنیم و برای مقابله و مواجهه با زخمها و از همه مهمتر شیوه ترمیم زخمهای روانی به آنها آموزش دهیم.
وی با اظهار تاسف از اینکه در جامعه ایرانی خانوادهها به تجربه هستی توجه چندانی نمیکنند، گفت: باید برای فرزندان خود در زندگی معنایی در نظر بگیریم و هدفی را از همان کودکی برای آنها مجسم کنیم این هدف، پول داشتن، دکتر و مهندس شدن، کارخانهدار شدن و درواقع شغل پیدا کردن نیست؛ بلکه هدف تجربه هستی و گنجاندن آن در ذهنیت آنهاست. اینکه معنای زندگی را حس کنند و در شرایطی قرار بگیرند که درک درست و صحیحی از زندگی به آنها بدهد تا مسیر زندگی خود را بیابند و تلاش کنند در جهت آن مسیر همگام با طبیعت جلو بروند و بهجای مقابله و مواجهه با نیروهای طبیعت نوعی برگشت به ذات خود که همان ذات طبیعت است را بپذیرند و انتخاب کنند.
این روانشناس بیان کرد: بسیاری از افراد تجربه هستی ندارند؛ معتادین به مواد مخدر یا بسیاری از افراد زخمی اطراف ما هیچ تجربهای از زندگی و هستی ندارند. آنها عادتوار خود را درگیر مسائل پیرامونی روزمره خود کردهاند و از صبح تا شب درگیر رفتارهای تکراری هستند. تجربه هستی یعنی اینکه امروزمان شبیه دیروز نباشد و فردایمان شبیه امروز نباشد و بهنوعی دینامیسم پویایی باید داشته باشیم و با درگیری و تلاش گوناگون برای آموختن، یادگرفتن، معنا پیدا کردن، کنجکاوی کردن و سئوال پرسیدن مسیر زندگی را تغییر دهیم.
ابراهیمی ادامه داد: باید به بچهها سؤال کردن و کنجکاوی را یاد بدهیم. باید به آنها جستجو کردن، تلاش، ابراز گری و تخلیه هیجانی را یاد داد اینگونه میتوان هستی فرزندان خود را غنی بار آورد، قرار نیست ما بهعنوان والدین فقط در نقش یک فرد محافظتکنندهٔ بچهها در مقابل خطرات عمل کنیم_ این حداقل وظیفه است- وظیفه اصلی ما این است که بچههای خود را از همان ابتدا در کنار هستی و در مواجهه با هستی و رمز و رازهای آن قرار دهیم. فرزندان ما امانتهایی هستند در دست ما و وظیفه ما صرفاً رفع حوائج فیزیکی آنها نیست.
یکی از آسیبهای روانی در خانوادهها، فقدان همراهی تخیل با واقعیت است
این متخصص روانشناسی در ادامه به تشریح یکی از آسیبهای روانی در خانوادهها پرداخت و در این زمینه توضیح داد: یک آسیب کلی در جامعه ایرانی که در درون خانوادهها به شکل عجیبی مغفول مانده، فقدان همراهی تخیل با واقعیت هست. ایران در جهان سوم و در منطقه شرق جهان قرار دارد و طبیعتاً نگاه به مسائل و مفاهیم گوناگون مرتبط با زندگی مخلوط با افسانهها، اسطورهها، عقاید و ارزشهایی است که در واقعیت جایی ندارند و این امر بهعنوان یک آسیب مهم در روابط بین خانوادهها و بین والدین و کودکان مطرح است.
وی با تأکید بر اینکه ما نباید بچهها را از اسطورهها و از تخیل پردازی محروم کنیم، گفت: در تمام دنیا روانشناسان بر همراهی تخیل با واقعیت تأکید دارند، اما این عدم همراهی از لحاظ آسیبشناسی روانی در جامعه ایرانی، منجر به آسیبهای زیادی به کودکان شده و در آینده از آنها افراد آسیبدیده زخمی و درمانده با افکار عجیبوغریب میسازد.
پرهیز از رهایی فرزندان در باتلاق ذهنیات آزاردهنده
ابراهیمی ادامه داد: ما در اطراف خود افراد زیادی میبینیم که درگیر آسیبهای روانی راجع به طرز فکرشان به دنیا، زندگی و پدیدههای آن هستند؛ افکار مالیخولیایی، هذیانی و توهمی اما چون در این جامعه زندگی میکنیم ،آن را حس نمیکنیم اما بهعنوان یک روانکاو و روانشناس، این جریان و آیین را در افراد جامعه بهشدت میبینم.
وی یادآور شد: جامعه ایرانی از یک نگاه تخیلآمیز به زندگی، اتفاقات و رویدادها برخوردار است و این امر به گذشته و پیشینه برتری ذهنیات بر عملیات و واقعیات برمیگردد. در طرح پرورش فرزند، همزمان که تخیل در آنها پرورانده میشود آنها را با افکار، عقاید، ارزشها و غیره روبرو میسازد، اما در نقطهٔ مقابل باید واقعیت را هم در کنار آن تلفیق و همراه و ممزوج کرد، این ترکیب میتواند باعث رشد فرزندانمان شود.
این متخصص روانشناسی گفت: رها ساختن کودک در باتلاق ذهنیات آزاردهنده، بیپایه و اساس، افکار عجیبوغریب توهم آمیز، از فرزند ما یک آدم آسیبدیده میسازد که در آینده باید تحت درمان قرار بگیرد تا به خود و دیگران و جامعه آسیب نزند.
وی با تأکید بر اینکه باید فرزندان خود را با تخیلات همراه کرده و در کنار آن، تخیلات را در بستری از واقعیت برای او مطرح کرد، گفت: در بسیاری از کشورهای پیشرفته روی این نکته تأکید میشود که کودکان از اول باید با واقعیات زندگی روبرو شوند؛ حتی کارتونها و برنامههای آموزشی موردعلاقه بچهها، فیلمها و کلیپهایی که در رابطه با کودکان ساخته میشود همیشه این نکته را در نظر دارد که مبادا ذهن آنها مسموم شود و آنها را در منجلاب تخیلات و افکار پوچ، بیهوده و بیارزش درگیر کند و آنها را از واقعیت به دورنگه دارد.
این متخصص روانشناسی یادآور شد: بهعنوان والدین وظیفهداریم فرزندان خود را همیشه با واقعیت مواجه سازیم و دمی از این مسئله غافل نشویم زیرا سیستم روانی فرزندان در همان کودکی مثل مومی سفت میشود و در آینده غیرقابل تغییر است، ازاینرو باید از همان ابتدا فرزندان خود را با سطحی از واقعیات زندگی همراه کنیم.
ابراهیمی با بیان اینکه ما نمیتوانیم فرزندمان را از مسائلی همچون افسردگی، اضطراب، دلهره اسکیزوفرنی وار، اختلالات شخصیتی شناختی و ...دور کنیم اما میتوانیم با بچهها در مقابل افسردگی با شادی کارکنیم، در مقابل وسواس باید ولنگاری، شلختگی و در مقابل افکار مالیخولیایی هستی یعنی توهمات آنها را با واقعیات مواجه کنیم .این دوگانگی باعث میشود فرزندان ما در سطح بالایی از بینش قرار گیرند و قربانی نشوند.
وی با اشاره به مسائلی که در تربیت و رشد فرزندان و در درون خانواده و در تعاملات والدین باهم بسیار مهم است، گفت: باید از همان ابتدا ذهنیت فرزندان خود را فعال بار آورد و ساختار ذهنی آنها را فعال کرد .
این متخصص روانشناسی افزود: باید فرزندان را به دیدن فیلم و تماشای کلیپ تشویق کنیم و وقتی وارد شبکههای اجتماعی میشوند آنها را وادار کنیم که فکر کنند و راجع به مفاهیم آنها به صحبت بنشینند، راجع به فیلمی که دیدند؛ راجع به کتابی که خواندند بحث کنیم و با آنها به موسیقی گوش دهیم و تلاش کنیم حداقل فرزندمان یک ساز یاد بگیرد و از مبانی و تئوری موسیقی یا یک رشته هنری و از پیچیدگیهای آن باخبر باشد؛ اینگونه ذهنیتی فعال خواهد داشت.
انتهای پیام
نظرات