به گزارش ایسنا، «جفری رابرتسون» محقق و نویسنده استرالیایی در یادداشتی با پرداختن به مثال رای ممتنع کره جنوبی در رایگیری قطعنامه تمدید لغو تحریمهای ایران در شورای امنیت که آن را انتخابی آگاهانه و با در نظر گرفتن هزینه اتحاد با آمریکا دانسته، تشریح کرد که هزینههای معاملاتی اتحاد در چه موقعیتهایی غیرقابل تحمل میشود.
رابرتسون در این یادداشت که در وبگاه تحلیلی استرالیایی «پرلز اند ایریتیشن» منتشر شده است، نوشت: جنگ دیگری در خاورمیانه یکی از همان نقطههایی خواهد بود که هزینه معاملاتی اتحادها غیرقابل تحمل میشود. جنگ دیگری در این منطقه ممکن است واقعا بر موضع آمریکا در شرق آسیا اثر بگذارد.
در ادامه این مطلب با اشاره به تحرکات آمریکا در آمریکای لاتین و کارائیب و توافق میان حماس و رژیم صهیونیستی بر سر آتشبس در غزه، مطرح شد: نکته ترسناک این است که این وضعیت کاملا در یک الگوی از پیش تعیینشده میگنجد؛ واشنگتن ایران را به عنوان یک تهدید در حال گسترش معرفی میکند و در عین حال، آن را با دشمنی در نیمکره غربی مرتبط میسازد تا اقدام همزمان در دو جبهه را توجیه کند. اگر چارچوب چرخشی حقوق بشر، سرکوب دموکراسی، گسترش تسلیحات اتمی و شاید حتی تسلیحات شیمیایی و یک اقلیت منطقهای را نیز به آن بیافزاید تا تصویری شبیه به عراق ۲۰۰۳ خلق شود، در این صورت فیلمنامه کاملی برای جنگ ابدی بعدی در اختیار داریم.

سه سناریوی احتمالی در فرجام تلاشهای آمریکا برای تسلط بر منابع غرب آسیا و آمریکای لاتین
به نوشته این پایگاه تحلیلی، نگارنده معتقد است که «این ماجرا سه نتیجه احتمالی دارد: موفقیت، شکست و چیزی بین این دو. در هر حال، هر یک از این نتایج نقش تعیینکنندهای در عصر حاضر خواهند داشت.»
در این یادداشت مطرح شد: در صورت موفقیتآمیز بودن نتیجه عملیاتی که دههها برای آن برنامهریزی شده است، منافع آمریکا کنترل ونزوئلا و ایران را به دست میگیرد که اهرم فشاری بر بازارهای جهانی ایجاد خواهد کرد. آمریکا به عنوان ضامن اجتنابناپذیر ثبات انرژی ظهور میکند که موجب ایجاد بیثباتی در اقتصاد روسیه شده و مسکو را وادار به مذاکره درباره اوکراین میکند و به چین و اروپا وابستگی آنها به قدرت دریایی آمریکا را گوشزد میکند.
جفرسون درباره شکست این طرح نوشت: «طرحهای بزرگ» به ندرت ثباتی که وعده میدهند را محقق میسازند. ویتنام، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و سودان با ادعاهای مطمئن درباره راهبردهای معین آغاز شدند و با هرجومرج، خستگی و شکست پایان یافتند. ونزوئلا حمایت آمریکایی لاتین و ایران حمایت چین و روسیه را جلب میکند. آمریکا اعتبار، منابع و شهرت خود را تا جایی گسترش میدهد که تفرقه داخلی، موجب پایان دادن به حمایتها میشود. اسرائیل سقوط میکند و آمریکا رو به داخل میآورد و از جهان عقبنشینی میکند.
تحلیلگر استرالیایی درباره حالت میانه معتقد است که «در حدود هفت سال آینده در حالی که دولتهای آمریکایی عوض میشوند، جنگ ادامه پیدا میکند. باتلاق مخوفی از مرگ که نشانه آن انتقال ثروت از حاشیه به مرکز و از پایین به بالا است.»

پایان قرن آمریکایی
نگارنده معتقد است: هر یک از این سناریوها حال و هوای پایان یک امپراتوری را دارد. ما در دورانی به سر میبریم که به درستی میتوان آن را «پایان قرن آمریکایی» نامید. قدرت آمریکا همچنان استثنایی است اما دیگر انکارناپذیر نیست. توان آن برای دیکته کردن نتایج در مناطق دورافتاده تضعیف شده است. هر تلاش جدیدی بری اعمال مجدد کنترل-خواه با تهاجم، تحریم یا تهدید- محدودیتهای اهرم فشار آمریکا را آشکار میسازد. خطر اینجاست که در پایان این امپراتوری، تمایز قائیل شدن میان امید و هراس، ایثار و سودجویی، خودخواهی و خودشیفتگی دشوارتر میشود.
در ادامه این مطلب با اشاره به موضع کره جنوبی درباره بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران با توجه به رابطه آن با آمریکا مطرح شد: این موضوع برای کره جنوبی نه یک بازی راهبرد کلان، بلکه موضوع محاسباتی است. شوکهای نفتی در حد فرضیه محض نیستند. آنها بلافاصله تاثیر میگذارند، هزینههای صنایع را افزایش میدهند، خانوارها را تحت فشار قرار میدهند و رشد را تضعیف میکنند. دولت «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا تا به امروز مسئول تهدید به قطع کردن و جلوگیری از دسترسی آسان به دو تامینکننده عمده نفت بوده است. یک درگیری گستردهتر در غرب آسیا به پالایشگاههای چین، ژاپن و کره جنوبی را وادار میکند تا با عجله به دنبال تامین منابع جایگزین با قیمتهای بالاتر باشند. درگیری در غرب آسیا فاجعهبار خواهد بود.
برای کره جنوبی، هزینههای معاملاتی اتحاد ناشی از یک جنگ دیگر در غرب آسیا نهتنها در قیمت نفت و شوکهای عرضه، بلکه در اعتبار، استقلال و خطرات راهبردی در نظر گرفته میشود. دیپلماسی سئول در منطقه گستردهتر غرب آسیا موفقیتآمیز بوده است که مشخصههای آن احتیاط عملگرایانه، موازنهکاری دقیق در رقابتهای قدرتهای بزرگ و توانایی حفظ روابط سازنده حتی در میان تحولات متغییر منطقهای است.
نگارنده معتقد است: برای سئول موضع روشن است؛ دیپلماسی حسابشده در خاورمیانه تنها مربوط به نفت یا تجارت نیست؛ بلکه درباره حفظ استقلال راهبردی لازم است برای حرکت در نبود قطعیت در یک نظم جهانی در حال تکه تکه شدن است. هر بار که واشنگتن وارد یک درگیری در منطقهای دورافتاده میشود، سئول مجبور میشود محاسبه کند که تا چه اندازه میتواند پیروی و مقاومت کند و از نظر همدست تلقی شدن، تا چه اندازی تابآوری دارد. هر محاسباتی مستلزم هزینه کردن سرمایه سیاسی زیادی در داخل و خارج است.
جفرسون در پایان نوشت: یک جنگ دیگر آمریکا در خاورمیانه نهتنها نیروهای آمریکایی را شدیدا تحت فشار قرار میدهد، بلکه کره جنوبی را مجبور میکند تا بین تضمینکننده خود و بقایش دست به یک اقدام ناممکن موازنهگر بزند. از این نظر، رای ممتنع سئول در سازمان ملل تنها از روی احتیاط نبود. یک جنگ ابدی دیگر در خاورمیانه تنها قدرت آمریکا را تضعیف نخواهد کرد، بلکه حفظ اتحادهای آن در شرق آسیا را که با کره جنوبی آغاز میشود، دشوارتر خواهد کرد.
انتهای پیام
نظرات