این مناسبت، نه فرصتی برای ترحم، که زمانی برای درک عمیقتر چالشها، شنیدن صدای خاموش شده در هیاهوی شهرت و در نهایت، قدردانی از ظرفیتهای شگفتانگیزی است که در پشت این تفاوتهای فیزیکی نهفته است.
جامعه نابینایان و کمبینایان ایران، با جمعیتی قابل توجه، هر روز در سکوت، نبردی سخت را برای اثبات حق اولیه خود برای «زندگی مستقل و شرافتمندانه» پیش میبرند. شعار همیشگی «معلولیت محدودیت نیست» اگرچه در نیت خیرخواهانه است، اما در عمل، گاهی نادیدهگیرنده موانع بسیار واقعی و روزمرهای است که هزینههای پیشرفت این افراد را به شکل تصاعدی افزایش میدهد. بزرگترین این موانع، نه پلههای فیزیکی و نه تابلوهای نانوشته، که «دیوار بلند ناباوری» است که از سوی جامعه و گاه نهادهای متولی در برابر آنها قد علم کرده است.
این گزارش در آستانه این روز مهم، قصد دارد تا روایتی متفاوت ارائه دهد؛ روایتی از جنس «اثبات» به جای «درخواست». اینجا سخن از افرادی است که به جای انتظار کشیدن برای اجرای قوانین حمایتی اغلب ناکارآمد، خود دست به کار شدهاند. آنها باور دارند که تغییر نگاه جامعه، نه با اعتراض و انتظار، که با نمایش عملی توانمندیها ممکن میشود. آنها کارآفرینانی هستند که در سکوت کارگاهها و دفاتر خود، مشغول ساختن نه تنها یک کسبوکار، که در حال ساختن الگو و تغییر ذهنیت هستند.
این مسیر، اما هموار نبوده است؛ آنها برای رسیدن به نقطهای که یک فرد عادی در یک سال میرسد، باید چندین سال خاک بیشتری بخورند، خدمات خود را در ابتدا گاه به صورت رایگان ارائه دهند و مدام در حال اثبات این گزاره ساده باشند که ناتوانی جسمی، به معنای ناتوانی مهارتی نیست. فشار این فرآیند طولانیتر و طاقتفرسای اثبات، از نظر مالی، روحی و زمانی، برای آنها بسیار سنگینتر تمام میشود.
مصطفی ساعدی کارآفرین نابینا ۳۰ ساله در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: من زمانی برای دیگران کار میکردم اگرچه از اینکه شرایط فیزیکیام را نادیده میگرفتند و مورد ترحم قرار نمیگرفتم خوشحال بودم، اما آزاردهنده بود که میدیدم تنها منفعت خودشان را میبینند و این محیط برای هرکسی اذیتکننده بود؛ در آن شرایط فهمیدم که نمیتوانم فقط نظارهگر باشم و تحمل کنم، از طرفی، فشارهای ناتوانی در راهاندازی کسبوکار شخصی به خاطر معلولیتم، مرا به تردید انداخته بود.
وی ادامه داد: این تردید با پیشنهاد دوستی تمام شد که قصد داشت به خاطر استخدام، کسبوکارش را تعطیل کند، من سالها عاشق آن حرفه بودم و آرزوی اثبات تواناییهایم را داشتم، اما سرمایهای نداشتم، با او توافق کردم تجهیزاتش را به صورت امانی بگیرم و هزینه را به مرور از درآمد کارم پرداخت کنم؛ در طول یک سال، توانستم بهای تمام لوازم را بپردازم و امروز پس از چهار سال، صاحب یک کسبوکار اینترنتی وسیع هستم که خدماتی از ثبتنام و چاپ تا بیمه و برنامهنویسی ارائه میدهد و برای چندین نفر از همنوعانم نیز اشتغالزایی کردهام.
ترس از شکست ویرانگر است
ساعدی با بیان اینکه رسیدن به این نقطه آسان نبود، گفت: بزرگترین ترس من، شکست خوردن بود، برای یک فرد معلول که تمام انرژی خود را روی یک مسیر متمرکز کرده، شکست میتواند ویرانگر باشد. بزرگترین مانع عملی نیز دیدگاه مردم بود. یک فرد عادی با یک سال تلاش به نتیجه میرسد، اما یک فرد معلول باید چندین سال برای اثبات خودش بکوشد، اغلب با ارائه خدمات رایگان یا بسیار ارزان. ما مجبوریم دائماً ثابت کنیم که معلولیت به معنای ناتوانی نیست، و این فرآیند از هر نظر بسیار گران تمام میشود.
وی افزود: در پاسخ به سؤال حمایت نهادها، باید بگویم در این شش سال تنها کمک بهزیستی یک وام اشتغال بود، یک فرد معلول به ترحم یا هدایای نمادین نیاز ندارد؛ بلکه به حمایت عملی مانند معرفی کسبوکارش و استفاده از خدماتش نیازمند است؛ واقعاً بیانصافی است که مددکار حتی نداند مددجویش چه کار میکند، چشم امید بستن به چنین حمایتهایی، زندگی را در ابهام قرار میدهد.
این کارآفرین نابینا تصریح کرد: با همه این سختیها، من معتقدم که ما نمیتوانیم در برابر مشکلات تسلیم شویم، این شعار که «معلولیت محدودیت نیست» کاملاً درست نیست؛ وقتی هزینه رفتوآمد به محل کار ممکن است چندین برابر درآمدت باشد، این یک محدودیت واقعی است. میدانم که موانع، زخمزبانها و بیاعتمادیهای زیادی وجود دارد، اما نباید فقط نشست و پرسید چرا؟. ما نمیتوانیم منتظر برگزاری آزمونهای سالیانه دولتی و اجرای قوانین ظاهری باشیم.
وی با بیان اینکه جامعه معلولین، با وجود کمبودها، سرشار از استعدادهای خارقالعاده است، افزود: استعدادهایی که مردم عادی از دیدنشان شوکه میشوند، حال که این استعدادها وجود دارد و آن تبعیضها نیز هست، آیا باید گذاشت این همه استعداد هدر برود؟ نه، باید کار را آغاز کنیم تا دیدگاه مردم را عوض کنیم. دیگران با ظاهرشان خود را ثابت میکنند، اما ما مجبوریم با تواناییهایمان این کار را بکنیم. شاید این راه چند سال طول بکشد، اما از منتظر ماندن بهتر است.
قضاوت در نگاه اول؛ بزرگترین اشتباه مردم
ساعدی بزرگترین باور غلط مردم را قضاوت در نگاه اول دانست و گفت: از آنها میخواهم که حداقل یکبار به فردی که با او مواجه میشوند اعتماد کنند. اگر کارش را خوب انجام داد، به او اعتماد کرده و مشتری دائمیاش شوند؛ زیرا آن فرد جز خودش، حامی دیگری ندارد.
در ادامه، رحمت الله سرخابی کارآفرین نابینای ۵۹ ساله در گفتوگو با ایسنا بیان کرد: از سال ۱۳۸۶ که عارضه نابینایی به سراغم آمد، برای حدود ده سال خانه نشین شده و احساس میکردم از جامعه و خانواده جدا افتادهام، این احساس به تدریج باعث شد تا ایده اداره یک مغازه ساندویچی به ذهنم خطور کند.
وی ادامه داد: بالاخره با پرسوجو و به کمک دوستان، مغازهای را اجاره و کار را شروع کردم، این انتخاب به این دلیل بود که هم به سرمایه کمی نیاز داشت و هم من تجربه پختوپز در خانه را داشتم، به تدریج، از روزهای اول که فقط پنج تا ده فروش داشتیم، رفتهرفته مشتریان ما بیشتر شدند.
سرخابی اعلام کرد: پس از حدود ۶ ماه، در ایام نیمه شعبان، با آمدن کاروانهایی از شهرستانهای اطراف به قم، یک جرقه واقعی برای کارمان خورد و شناختهتر شدیم، من از همان ابتدا با خود عهد کرده بودم که اگر این کار را شروع کنم، باید تا آنجا که در توان دارم ادامه دهم و ترسی از شکست در وجودم نبود، برای تبلیغات از هیچ ابزاری خاصی استفاده نکردم و تنها سعی کردم مرغوبترین غذا را با قیمتی مناسب ارائه دهم.
حمایت خانواده، موثر بر ادامه مسیر
وی با بیان اینکه در این راه، حمایت خانواده نقطه آغازین و بسیار مهمی برای من بود، گفت: آنها مرا به شدت تشویق میکردند و حتی در تهیه برخی غذاها، که در ابتدا برایم سخت بود، کمکم میکردند.
این کارآفرین نابینا اظهار کرد: تنها نهادی که به طور رسمی از من حمایت و مرا تشویق کرد، کانون نابینایان جلوه امید استان قم بود، آنها در مناسبتهای مختلف مرا به دوستان و حتی به کاروانهای شهرستانی معرفی کردند؛ با این حال، از سایر نهادها و ارگانها، مانند بهزیستی، با وجود معرفیهای قبلی در مناسبتهایی مثل روز عصای سفید یا حتی شرکت در چند نمایشگاه که با استقبال خوبی نیز مواجه شد، حمایت خاصی دریافت نکردم.
وی افزود: در زمینه ارتباط با مشتری، از آنجا که قبل از نابینایی سابقه فروشندگی داشتم، این تجربه را داشتم که چگونه با برخوردی خوب و خوشرو با مشتریان ارتباط برقرار کرده و آنها را راضی نگه دارم. به عنوان یک کارآفرین، از مسئولین مربوطه مانند سازمان بهزیستی و کمیته امداد درخواست دارم که از ما حمایت کنند. با حمایت آنها میتوانیم کسبوکار خود را توسعه داده و برای چندین نفر دیگر نیز اشتغالزایی و امکان امرار معاش برای خانوادههایشان را فراهم کنیم.
سرخابی در پایان تاکید کرد: توصیه من به همنوعان نابینایم، به ویژه جوانان، این است که ترس را کنار بگذارند؛ آنها میتوانند از افکار، قلم، و مهارتهای خود استفاده کنند. گوشهنشینی فقط باعث افسردگی، بیماری و انزوا میشود، از آنان میخواهم که انزوا را رها کرده و توانمندیهای خود را بروز دهند. آنها میتوانند در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی و علمی افراد موفقی باشند و با استفاده از داشتههایشان، مانند قلم و افکار، برای جوانان و کشورشان مفید و اثرگذار واقع شوند.
انتهای پیام
نظرات