مرتضی منشادی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به فرارسیدن روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، اظهار کرد: استکبارستیزی حرف جدیدی نیست، بلکه مسئلهای است که به اسلام سیاسی مربوط میشود و در ایران نیز حداقل از دوره مشروطه به بعد این موضوع قابل بررسی است. در آن زمان نوعی بیگانههراسی، بهویژه نسبت به روس و انگلیس در جامعه ایران رواج داشت. یعنی این تفکر شکل گرفته بود که روس و انگلیس دشمن ایران اند. بنابراین ایرانیانی که در عرصه سیاست فعال بودند، سعی میکردند تکلیف خودشان را با این دو قدرت روشن کنند.
وی با بیان اینکه اغلب روشنفکران و فعالان سیاسی آن دوره به جای تحصیل در انگلیس یا روسیه، در آلمان و فرانسه درس خوانده بودند، افزود: زبان غالب روشنفکران هم فرانسوی بود، نه انگلیسی و روسی. بنابراین مسئله مهم، تقابل با روس و انگلیس محسوب میشد؛ تقابلی که در جریان انقلاب مشروطه خود را نشان داد. ماجراهای مجلس اول و درگیریهای آن دوران، در واقع همان نمود «بیگانهستیزی» است که بعدها به شکل «استکبارستیزی» بروز پیدا کرد.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه در دوره پهلوی، بیگانهگریزی شکل تازهای یافت، بیان کرد: فعالان سیاسی ایران به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با نیروهای بیگانه، باید یک دولت مرکزی قدرتمند ایجاد کنند. روشنفکران مشروطهخواهی که باقی مانده بودند، چه از گروه اجتماعیون عامیون و چه از جریانهای میانهروتر، در پی تأسیس یک حکومت مقتدر مرکزی بودند؛ چیزی که بعدها به آن «دولت مدرن جدید» گفته شد.
منشادی ادامه داد: اما در پایان دوره پهلوی اول، این دولت مدرن به دیکتاتوری گستردهای تبدیل شد. پس از شهریور ۱۳۲۰، اوضاع تغییر کرد و دستهبندیهای سیاسی جدیدی شکل گرفت. نیروی سوم پدید آمد و درگیریها و توازن قوا میان نیروهای داخلی مانند دربار پهلوی دوم، محمدرضاشاه، قوام، مصدق، سهیلی و ساعد آغاز شد.
وی با اشاره به اینکه محمدرضاشاه پهلوی برای تثبیت موقعیت خود، به ایالات متحده آمریکا نزدیک شد و با گرفتن کمک از آن کشور، سعی کرد پایههای حکومت خود را محکم کند، گفت: یک مسئله ناخواسته نیز رخ داد و آن اینکه همزمان طبقه متوسط جدید، بهویژه در دانشگاهها، گسترش یافت. این طبقه خواستههای تازهای را مطرح کرد که مهمترین آنها استقلال سیاسی بود. آنان معتقد بودند ایران باید به استقلال سیاسی برسد و رژیم پهلوی نباید وابسته به آمریکا باشد.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: تظاهرات و اعتراضهای مختلفی در این زمینه شکل گرفت که بیشتر از سوی همین طبقه متوسط جدید و تحصیلکردهها هدایت میشد. بنابراین، استکبارستیزی در واقع همان بیان سیاسی خواستههای جدید طبقه متوسط بود؛ خواستهای که در رأس آن، استقلال سیاسی ایران قرار داشت.
منشادی با بیان اینکه از سال ۱۳۴۲ به بعد، دانشگاهیان و تحصیلکردگان داخل و خارج کشور معتقد بودند ایالات متحده در تمام شئون کشور دخالت میکند و باید این وضعیت تغییر یابد، خاطرنشان کرد: سمبل این وابستگی نیز رژیم پهلوی بود؛ رژیمی که به گفته منتقدان، ابزار و عامل سیاستهای آمریکا در منطقه به شمار میرفت و طبقه متوسط این را نمیپذیرفت.
وی افزود: در نتیجه، زمینهها برای مبارزه با آمریکا فراهم شد و این روند در نهایت به انقلاب اسلامی و شعار معروف «نه شرقی، نه غربی» انجامید. البته این شعار هم پیشینهای داشت؛ چراکه قبل از آن، برخی فعالان سیاسی برای مقابله با آمریکا معتقد بودند باید به سمت شوروی (اتحاد جماهیر شوروی وقت) رفت. اما امام خمینی و یارانش این دیدگاه را رد کردند و گفتند نه شرقی، نه غربی؛ جمهوری اسلامی.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی بیان کرد: پس از پیروزی انقلاب، شاه به آمریکا رفت و گفته میشد مورد حمایت ایالات متحده است و آمریکا قصد ندارد او را تحویل دهد. همچنین گفته میشد که آمریکاییها در حال دامن زدن به بحرانهای مختلف در ایران هستند. در چنین شرایطی، دانشجویان دست به اقدام هماهنگی زدند. از بخشهای مختلف شهر راهپیماییهایی به سوی سفارت آمریکا شکل گرفت و هنگامی که به مقابل سفارت رسیدند، ناگهان از دیوار بالا رفتند و وارد سفارت شدند. این اقدام منجر به ماجرای گروگانگیری و حوادث بعدی آن شد.
منشادی با اشاره به سلسله حوادثی که توسط آمریکا در ایران رخ داد، اظهار کرد: حمله نظامی آمریکا به طبس با نام عملیات پنجه عقاب و سپس کودتای نوژه، حوادثی بودند که برخی از آنها قابل پیشبینی و برخی دیگر غیرقابل پیشبینی بودند. در واقع، برخی از پیامدهای تسخیر سفارت آمریکا که بعدها به لانه جاسوسی معروف شد، ناخواسته بود، اما اینطور نبود که دانشجویان یا کسانی که در آن زمان چنین کاری انجام دادند، تصمیمی غیرعقلانی گرفته باشند. هر کسی در موقعیت خود بهترین تصمیم ممکن را میگیرد. حالا ممکن است پیامدهای پیشبینینشدهای هم پیش بیاید، این مسئلهای جداست؛ آن اتفاق در واقع گریزناپذیر بود.
وی ادامه داد: در آن زمان، آمریکا به عنوان شیطان بزرگ شناخته میشد و مردم باور داشتند که ایالات متحده در حال توطئه علیه انقلاب است. مردم جلوی سفارت آمریکا جمع میشدند و شعار میدادند: «دانشجوی خط امام، افشا کن، افشا کن!». دانشجویان هم اسناد لانه جاسوسی را منتشر کردند. زمانی که وارد سفارت شدند، بخشی از اسناد را کارمندان آمریکایی پاره کرده و از بین برده بودند. دانشجویان همان تکههای خردشده را کنار هم گذاشتند و اسناد را بازسازی کردند و منتشر نمودند.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی با اشاره به اینکه فضای آن زمان را نمیتوان با شرایط امروز مقایسه کرد، افزود: این حرکت با دقت و هدفمندی انجام شد. البته مخالفانی هم وجود داشتند که گفته میشد نیروهای انقلابی واقعی نیستند؛ آنها را نیروهای محافظهکار یا سازشکار میدانستند. بعدها هم اتفاقاتی رخ داد که بسیاری از آنها واقعاً قابل پیشبینی نبود.
منشادی با بیان اینکه قبول ندارم تسخیر سفارت آمریکا موجب انزوای ایران شده باشد، تاکید کرد: حتی اگر دانشجویان سفارت را تسخیر نمیکردند، مسیر تاریخی ما احتمالاً تغییر نمیکرد. زیرا در آن زمان، آمریکا دشمن شماره یک ما بود و مفهوم «دیگری آشتیناپذیر» در ذهن نسل ما، آمریکا بود. آمریکا نیز هیچگاه تمایل به سازش نشان نمیداد.
وی ادامه داد: از قانون داماتو گرفته تا مجموعه مخالفتهای ایالات متحده با انقلاب اسلامی، نشان میدهد آمریکا همواره در جهت ضدیت با ایران حرکت میکرد. کودتای نوژه نیز یکی از همان تلاشهایی بود که با حمایت و تحریک غربیها انجام شد. بنابراین نمیتوان گفت که حمله به سفارت آمریکا، علتالعلل تمام حوادث بعدی بود. بدون تردید تأثیر داشت، اما علت اصلی و بنیادی همه مسائل نبود. ما در آن زمان تصمیمی گرفتیم که از نظر خودمان عقلانی بود.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: باید توجه داشت که انسانها بر اساس شرایط زمان خود تصمیم میگیرند. شما ممکن است حتی دو ماه پیش تصمیمی گرفته باشید که در آن لحظه کاملاً عقلانی بوده، ولی حالا با تغییر شرایط بگویید اشتباه کردم. آن زمان عقلانیت شما بیش از آن پاسخ نمیداد و همین منطق درباره تصمیمهای تاریخی هم صادق است. بدون تردید، جهان سیاست جهانی ناآرام و همواره در حال تغییر است. هنر سیاست و دیپلماسی در این است که بتوانید مطابق با شرایط موجود، وضعیت را تحلیل کرده و ابزار و اقدامات متناسب با آن را پیشبینی کنید.
منشادی با بیان اینکه دیپلماسی یعنی همان حوزه نرم سیاست که باید با توجه به شرایط زمان، مطالب و نکات محوری بازتعریف شود و با شرایط منطبق شویم، گفت: در هر حال این فرایند همواره در سیاست اتفاق میافتد. اگر چنین نباشد، محکوم به شکست خواهیم بود، چون از تحولات عقب میمانیم و نمیتوانیم بازی سیاست و دیپلماسی را ادامه دهیم. البته هدف یکی است و انطباق با شرایط به معنای تغییر هدف نیست، اما ابزار رسیدن به آن هدف، متناسب با شرایط، میتواند تغییر کند. این یعنی ما هم باید با همان هدف، اما با ابزارهای جدیدتر و متناسبتر حرکت کنیم.
وی اضافه کرد: در ابتدای انقلاب، استقلال و محوریت جمهوری اسلامی برای گروهها و دانشجویان پیرو خط امام مطرح بود. گروههای متعددی فعالیت داشتند، به طوریکه آن زمان وقتی وارد دانشگاه تهران میشدید، گروههای چپ آنقدر زیاد بودند که شاید از دانشگاه مسکو هم بیشتر به نظر میرسیدند. زمین چمن روبهروی دانشگاه پر از جمعهایی بود که گروههای مختلف در آنجا بحث و گفتوگو میکردند. در آن فضا، احساس نیاز به یک اقدام بنیادین و استراتژیک وجود داشت و این اتفاق هم افتاد. شاید میشد سفارت آمریکا را تعطیل کرد و تسخیر نکرد، اما تا آنجایی که من به خاطر دارم، چنین گزینهای مطرح نبود. دانشجویان پیرو خط امام دنبال مبارزه مستقیم بودند.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی با بیان اینکه دانشجویان پیروی خط امام میخواستند شور انقلابیشان را در قالب تسخیر سفارت آمریکا نشان دهند، اظهار کرد: دانشجویان قصدشان این بود که بگویند ما فقط شور انقلابی نداریم، بلکه شعور انقلابی هم داریم. درواقع میخواستند با این اقدام، استقلال و هویت انقلاب را تثبیت کنند. تأیید امام خمینی(ره) هم نشان داد که این کار، حرکتی بنیادی و ریشهدار بوده است. البته شاید روند و پیامدهای بعدی آن، به درستی مدیریت نشد و گروههای درگیر در ادامه راه، عملکرد مطلوبی نداشتند.
منشادی تاکید کرد: فکر میکنم اگر نسل امروز مثل نسل ما بیشتر دنبال فهم عمیق مسائل باشند، بهتر است. جوانهای امروز بسیار باهوشتر از نسل ما هستند، چون ابزارها و امکاناتشان متفاوت است. در زمان ما فضای مجازی و اینترنت نبود و منابع ما محدود به کتاب، روزنامه و رادیو میشد. اما امروز منابع اطلاعاتی فراوان است و در نتیجه، سطح هوش و آگاهی هم بالاتر رفته است.
وی با تاکید بر اینکه نسل جوان باید در این زمینه حساستر و خلاقتر باشند، اظهار کرد: نسل امروز باید بیشتر به «فهم و تفکر» گرایش پیدا کند. بسیاری از نکاتی که جوانها مطرح میکنند، تکرار مطالبی است که در منابع دیگر خواندهاند و آنچه فراگیر میشود را بازگو میکنند، اما تفکرات و اندیشههای خودشان را کمتر بروز میدهند.
انتهای پیام


نظرات