جبار رحمانی ۱۴ آبان در در نشستی با عنوان «اقتصاد سیاسی زیارت: واکاوی یک تجربه» که در پژوهشکده گردشگری جهاد دانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد اظهار کرد: اصولاً همیشه میتوانیم از نگاه سنتی، ستونها یا خیمههای فرهنگ را شناسایی کنیم، یعنی نقاط یا منابعی که نظامهای فرهنگی بر اساس آن ایجاده شده، توسعه مییابند و سایر عناصر با تکیه بر آنها شکل میگیرند. این منابع فرهنگی، همان سرچشمههای نیروهای مولد فرهنگ هستند که بسته به محیط میتوانند متفاوت باشند.
وی ادامه داد: گاهی منابع فرهنگی یک عنصر طبیعی است که وارد نظام فرهنگی شده و نمادین شده است، گاهی یک مکان سیاسی و گاهی یک مکان مقدس است. نمونه بسیار برجسته از منابع فرهنگی با نماد مذهبی، شهر مشهد مقدس است که حول بارگاهی شکل گرفته است. این بارگاه یک نقطه کانونی مولد یک جهان اجتماعی چندلایه و پیچیده است. البته سایر جهانها نیز حول این بارگاه شکل گرفتهاند و منظور تصویر یکدست نیست. بهعنوان مثال، در تهران یا سایر شهرها نمیتوانیم چنین منبعی را پیدا کنیم. برخی شهرها منابع خود را بعدها در حاشیه ایجاد کردهاند، اما منابع آنها کلیدی نیستند. در ایران، از منظر وجود بارگاه، تنها مشهد و تا حدی قم قابل توجه است و کل تاریخ و ساختار شهری این مناطق از دریچه این مقوله قابل تبیین است.
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه بارگاهها در سراسر جهان وجود دارند و اهمیت آنها از منظر فرهنگی و اجتماعی بسیار بالاست، افزود: در مطالعات انسانشناسی، مفهوم «دین بارگاهی» مطرح است؛ یعنی چگونگی شکلگیری نظامهای دینی در حول یک بارگاه یا منطق بارگاهی. در ایران، زندگی دینی مردم بدون زیارت قابل فهم نیست. اگر بخواهیم دو شاخص برای حیات دینی مردم ایران معرفی کنیم، یکی آیینهای عزاداری و دیگری آیینهای زیارت است. این دو شاخص، جانمایه روح شاداب و زنده دینداری مردم هستند، درحالیکه سایر آیینها مانند نماز و روزه، هرچند مهم هستند اما نقش اصلی در طراوت و حل بحرانهای اجتماعی و معنایی دین را ندارند.
رحمانی اضافه کرد: مسئله سوم و مهم در مطالعات زیارت در ایران، فهم منطق نگاه سازمانیافته است. اغلب مطالعات موجود حول زیارتگاهها، محدود و تکهتکهاند، مثلاً مطالعاتی بر حرم امام رضا (ع)، قم یا ری متمرکزند و کمتر به یک نظام اجتماعی فراگیر در پهنه تمدنی توجه میشود. ایران دارای بیش از ۱۷ هزار زیارتگاه است، اما تاکنون رابطه شبکهای آنها و منطق تکثیرشان بررسی نشده است.
ضرورت فهم نسبت زیارتگاهها با نظامهای آیینی و حیات اجتماعی
وی با تاکید بر اینکه برای فهم زیارت باید سه نسبت را در نظر گرفت، خاطرنشان کرد: اول نسبت زیارتگاهها به یکدیگر، دوم نسبت آنها به نظامهای آیینی و منابع دینی و سوم نسبت آنها به سایر عرصههای حیات اجتماعی است. اغلب مطالعات تنها یک برش محدود از یک زیارتگاه را بررسی کردهاند و ارتباط آن با سایر زیارتگاهها نادیده گرفته شده است. این درحالی است که در حیات اجتماعی ایرانیان، زیارتگاه مشهد و زیارتگاههای دیگر در شهرهای مختلف، بدون دلیل به یکدیگر وصل نمیشوند و این روابط بیتأثیر نیست. از منظر تاریخی نیز شبکه اجتماعی زیارتگاهها بسیار مهم است. حیات اجتماعی شخصیتهای مقدس و مراکز مقدس، نقشهای از جهان اجتماعی را ایجاد میکرد که مردم با آن آشنا بودند.
تشیع شبهقاره هند، رنگ و بوی ایرانی دارد
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به پیشینه تاریخی ورود تشیع به سرزمین هند اشاره کرد و گفت: وقتی تشیع وارد شبهقاره هند شد، همواره رنگ و بوی ایرانی داشت. حکومتهای شیعی که در جنوب هند شکل گرفتند، همچنان میراث ایرانی خود را حفظ کردند و بر زیارت و آیینهای عزاداری تمرکز داشتند. این حکومتها مجبور بودند سیستمهایی طراحی کنند که سلطه، فرهنگ و تعلقات شیعی آنان را حفظ کند، ضمن اینکه آیینها و بارگاهها مهمترین مکانیزم برای اعمال قدرت فرهنگی و اجتماعی بودند.
رحمانی ادامه داد: به طور خاص، در شمال هند (منطقه اوتارپرادش) مراکز تمدن و حکومتهای شیعی شکل گرفتند و نوابیهای شیعی از قرن هفتم قمری، با پایبندی به سنتهای ایرانی، شبکهای از زیارتگاهها، آیینهای مذهبی و فرهنگی ایجاد کردند. این شبکهها نه تنها سلطه سیاسی، بلکه هویت فرهنگی و دینی جامعه را نیز حفظ کردند. در مجموع، توجه به شبکهسازی زیارتگاهها و نقش آنها در شکلگیری نظام اجتماعی و فرهنگی، در ایران و هند، نشان میدهد که آیینهای مذهبی، بارگاهها و منابع فرهنگی، ستونهای خیمه فرهنگ و هویت جامعه هستند و درک آنها بدون نگاه سازمانیافته و فراگیر ممکن نیست.
وی بیان کرد: پس از دوران امپراطوری مغول، بزرگترین امپراطوری هندوستان توسط حکام نیشابوریه شکل گرفت. این دوره تا سال ۱۸۵۷ ادامه داشت، سالی که در تاریخ هند به «شورش ۱۸۵۷» معروف است و پایان آن، آغاز تسلط کامل استعمار انگلیس را رقم زد. مرکز این استعمار منطقه اود بود، جایی که نیروهای محلی به طور کامل تحت کنترل درآمدند.

امام وارهها در هند، کارکردی شبیه حسینیه در ایران دارد
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی افزود: در همین راستا، یک تحول مهم در منطقه لاکنو رخ داد. سه نواب نخست در هند، بیشتر توسعهطلب بودند و صرفاً ثروت جمعآوری میکردند، اما در زمان نواب چهارم (آصفالدوله) تغییرات بنیادینی صورت گرفت. او ابتکارهایی در حوزه فرهنگ و دین به ویژه در تشیع ایجاد کرد. در زمان او مفهوم «امام واره» شکل گرفت، بنایی شبیه حسینیه، اما با کاربرد گستردهتر. امام واره، هم زیارتگاه است و هم محل برگزاری آیینهای مذهبی و نماد خانه یا مکان مقدس محسوب میشود.
رحمانی با اشاره به اینکه این بناها، علاوه بر کارکرد مذهبی، نقطه کانونی قدرت اجتماعی و حکومتی نیز بودند، افزود: سنت اسلامی، مرکز قدرت را معمولاً در مثلث مسجد، بازار و کاخ تعریف میکند، اما در لاکنو، این مثلث با اضافه شدن امام واره به یک مربع کامل تبدیل شد که نقطه کانونی آن امام واره بود. مسجد، کاخ و بازار پیرامون آن شکل گرفتند و خیابان اصلی منتهی به آن، با نام «خیابان عزاداری» شناخته شد، واژهای که از زبان فارسی وارد اردو شده بود.
وی خاطرنشان کرد: این ابتکار، پاسخ هوشمندانهای به محدودیتهای مذهبی و اجتماعی بود، چراکه مسجد بر اساس احکام طهارت محدودیت داشت و ورود غیرمسلمانان به آن ممکن نبود. با ایجاد امام واره، فضایی عمومی فراهم شد که غیرمسلمانان نیز میتوانستند در فعالیتهای مذهبی و فرهنگی مشارکت کنند. این ابتکار، نقش کلیدی در تثبیت فرهنگ شیعی، توسعه مشارکت اجتماعی و پیوند گروههای متکثر با هسته قدرت داشت.
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی به شکل معماری این امام وارهها اشاره کرد و گفت: معماری امام وارهها نیز شاهکارهای بینظیری را شکل داد. تالارهای بلند با تلفیق ساختارهای فضایی هندو و جهانبینی تشیع، با طراحی مستطیلی و حجرههای متعدد برای نگهداری اشیای مقدس، تجربهای منحصربهفرد از زیارت ایجاد میکردند. این اشیای مقدس شامل تعزیهها و روضهها بودند؛ تعزیه، که یک سنت هندوئیستی بود، به نمادی مقدس تبدیل شد و با روضهها، شبکهای از مکانهای مقدس ایجاد کرد که در آن شیعیان، هندوها و حتی سنیها میتوانستند مشارکت کنند.
رحمانی اضافه کرد: یک ابتکار دیگر، ایجاد فضای مقدس در خانهها بود؛ چیزی که در ایران سابقه ندارد. خانههای شیعیان، چه در مناطق مرفه و چه در محلات فقیرنشین، بخشهایی به نام عزاخانه داشتند که اشیای مقدس و نمادهای تعزیه در آن نگهداری میشد. این ابتکار، گسترش فرهنگ زیارت و عزاداری را از فضای عمومی به فضای خصوصی فراهم کرد و شبکه اجتماعی و مذهبی شیعیان را تقویت نمود.
وی اظهار کرد: در این نظام، علاوه بر امام وارهها، «المثنیسازی» نیز رخ داد؛ یعنی شبیهسازی مکانهای مقدس از زیارتگاههای اصلی ایران مانند مسجد کوفه و حرم امام رضا(ع)، در هند ایجاد شد. این شبیهسازیها، شامل ساخت زیارتگاههای کوچکتر (امام وارههای فرعی) برای شخصیتهای مذهبی مختلف، روضهها و تعزیهها بود. از جمله امام واره آصفی، حسینآباد، شاه نجفه و روضههای مرتبط با حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) و دیگر شخصیتهای مذهبی. این شبکه گسترده، امکان مشارکت جمعی جامعه متکثر را در فعالیتهای مذهبی فراهم میکرد و پیوند اجتماعی و مذهبی را مستحکم میساخت.
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه ساخت تعزیهها عمدتاً توسط هندوها انجام میشد و هنوز پس از ۳۰۰ سال، آنها هنر و مهارت ساخت تعزیهها را حفظ کردهاند، افزود: در این ساختار، شیعیان میتوانستند در مرکزیت مذهبی و اجتماعی مشارکت کنند، درحالیکه هندوها و سایر گروهها نیز نقش فعال داشتند. این شبکه، از لاکنو فراتر رفت و به شهرهای اطراف، خانهها و حتی روستاها گسترش یافت.
رحمانی به نقش زنان در آن دوران اشاره کرد و گفت: یکی دیگر از جنبههای مهم، نقش زنان در فعالیتهای مذهبی است. در ایران، نمونهای مانند مسجد گوهرشاد داریم که زنان در آن مشارکت قابل توجهی دارند و در تکثیر بارگاهها و فعالیتهای مذهبی نقشآفرین هستند. مشابه آن، در هند، بیگمها و ملکهها با ایجاد مراسم، توسعه آیینها و گسترش شبکه زیارتگاهها، نقش کلیدی در تثبیت فرهنگ شیعی داشتند.
وی تاکید کرد: به طور خلاصه، ترکیب ابتکارات معماری، توسعه شبکه زیارتگاهها، شبیهسازی مکانهای مقدس، ایجاد فضاهای مقدس خانگی و مشارکت فعال اقلیتها و زنان، یک سیستم جامع و پویا از فرهنگ شیعی و زیارت در هند شکل داد. این شبکه، نه تنها به حفظ هویت دینی کمک کرد، بلکه ساختاری اجتماعی و فرهنگی ایجاد کرد که قادر بود جامعه متکثر و پیچیده را پایدار نگه دارد و مشارکت گسترده گروههای مختلف را ممکن سازد.
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در ادامه گفت: قدرت ایدئولوژیک حکومت شیعی در هند از طریق امام وارهها و شبکههای زیارتگاهی تثبیت میشد. این مراکز نه تنها مکانهای مقدس مذهبی بودند، بلکه ابزارهایی برای توسعه شبکه وفاداران و قدرت سیاسی نیز محسوب میشدند. غیرمسلمانان، از جمله هندوها و اهل سنت، میتوانستند در این فضاها مشارکت کنند؛ همچنین آنها با پرداخت نذورات، شرکت در ساخت و نگهداری امام وارهها و مشارکت در آیینها، وفاداری خود را به حکومت مرکزی نشان میدادند. به این ترتیب، قدرت شیعی، حتی در اقلیت بودن، توانست جامعه متکثر را به شبکهای منسجم و وفادار متصل و چرخهای از مشروعیت و قدرت را تضمین کند.
رحمانی اضافه کرد: این تأثیرات فراتر از عرصه سیاسی بود و در حوزه فرهنگ و ادبیات نیز نمود یافت. زبان اردو که در اصل ترکیبی از فارسی، عربی و زبانهای هندی بود، در این دوره به اوج شکوفایی رسید. ادیبان بزرگی همچون دبیر و انیس، که مرثیهسرایان برجسته این زبان محسوب میشوند، در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کردند و ادبیات اردو در آن زمان به اوج شکوفایی خود رسید. این رشد ادبی، نتیجه مستقیم فضای فرهنگی و آیینی شکلگرفته حول شبکه زیارتگاهها و آیینهای مذهبی بود.

ارتباط بین توسعه زیارتگاهها با قدرت سیاسی شیعیان در هند
وی بیان کرد: اگر بخواهیم به طور ساده مقایسه کنیم، میتوانیم گستره سیاسی را با پهنه زیارتگاهی و آیینهای عزاداری تطبیق دهیم؛ هرچه شبکه زیارتگاهها و آیینها توسعه مییافت، قدرت سیاسی و اجتماعی شیعی نیز استحکام بیشتری پیدا میکرد. این فرهنگ شیعی، شبیه به یک تور گسترده، شبکهای از فضاهای مقدس، آیینها و مشارکتهای اجتماعی ایجاد کرد که نه تنها شیعیان، بلکه سایر گروههای مذهبی و اجتماعی را نیز در خود ادغام میکرد. گستره این شبکه فراتر از هند نبود؛ مهاجران هندی حتی به آمریکای جنوبی برده شدند و در آنجا نیز آیینهای شیعی، بهویژه حمل تعزیهها، ادامه یافت. اگرچه اقلیت شیعی در این مناطق بسیار اندک بود، اما سنتهای زیارتی و عزاداری توانستند شبکه اجتماعی و فرهنگی خود را حفظ کنند و حتی در محیطهای دورافتاده، تأثیرگذار باقی بمانند.
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه این شبکه زیارتگاهی، با پشتوانه موقوفهها و سرمایههای اهدایی، توانست منابع مالی و اجتماعی قابل توجهی ایجاد کند، افزود: بسیاری از این امام وارهها و زیارتگاهها، املاک و زمینهای وسیعی داشتند که ثروت و نفوذشان را مستحکم میکرد. اصالت مکانهای مقدس از طریق شبیهسازی زیارتگاههای اصلی ایران و کربلا تأمین میشد؛ این اقدام، مشروعیت و هویت مذهبی و فرهنگی شیعی را در محیطهای اقلیت حفظ میکرد.
بارگاهها، آیینهای زیارت و عزاداری، سه رکن قدرت سیاسی شیعه
رحمانی ادامه داد: قدرت سیاسی و فرهنگی شیعی، با این سهگانه، یعنی بارگاهها، آیینهای زیارت و آیینهای عزاداری، در محیطی اقلیت و متکثر اجتماعی نهادینه شد. این سه مولفه، ابزارهای شبکهسازی و نهادینهسازی قدرت در هند شمالی بودند و باعث شدند حتی در شرایطی که جمعیت شیعی کمتر از 10 درصد بود، وفاداری و انسجام اجتماعی حفظ شود. موفقیت این ساختار تا حدی بود که اگر دخالت استعمار انگلیس نبود، حکومت شیعی نواب در منطقه اود میتوانست برای سالها پایدار باقی بماند.
وی افزود: برخلاف مناطق جنوبی هند که تقلید صرف از سنتهای ایران باعث ضعف و فروپاشی سریع قدرت شیعی شد، در شمال هند تشیع بهطور کامل بومی شد و فرم مستقل خود را یافت. این تشیع هندی، مانند یک زبان با دستور زبان متفاوت، از فارسی و عربی واژگان گرفته، اما ساختار و قواعد آن بومی و منحصر به هند بود. هرچه این ترکیب سهگانه خلاقانهتر و گستردهتر بود، قدرت نهادینهسازی و شبکهسازی اجتماعات شیعی نیز بیشتر و مؤثرتر عمل میکرد.
این پژوهشگر حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تصریح کرد: فهم فرهنگ شیعی هند، بدون درک این مکانیزمهای قدرت سیاسی و اجتماعی ممکن نیست. این شبکه سهگانه شامل بارگاهها، آیینهای زیارت و آیینهای عزاداری، ابزارهایی برای تثبیت قدرت، نهادینهسازی اجتماع شیعی و ایجاد انسجام در محیطهای متکثر و اقلیت بودند. تجربه هند نشان میدهد که با طراحی خلاقانه و پیوند فرهنگی و اجتماعی، حتی یک اقلیت مذهبی میتواند ساختاری پایدار، قدرتمند و تأثیرگذار ایجاد کند.
انتهای پیام


نظرات