• پنجشنبه / ۱۵ آبان ۱۴۰۴ / ۱۶:۲۰
  • دسته‌بندی: توپ و تور
  • کد خبر: 1404081509478
  • خبرنگار : 71613

دورنوشت خاکسپاری ستاره والیبال/ در سوگ صابر!

دورنوشت خاکسپاری ستاره والیبال/ در سوگ صابر!

قرار بود هنوز بپرد، بخندد، بدرخشد، نه اینکه نامش بر بنرهای سیاه نقش ببندد. زندگی اما برایش روایت دیگری نوشت.

مرثیه‌خوانی برای مرگ جوان دل بزرگی می‌خواهد، لایه لایه برداشتن خاک تا قد یک جوان رعنا در آن جا شود هم دل بزرگی می‌خواهد، اما امان از دل مادری که جوانش را به خاک می‌سپرد و پدری که بعد از خواندن تلقین دیگر کمر راست نمی‌کند... 

پرده اول؛ ما نباید این‌ها را می‌دیدیم 

شاید شما هم به این فکر کرده باشید که "ما نباید این‌ها را می‌دیدیم" بلکه باید بنر پروازهای زیبایش بر فراز تور وقتی در قهرمانی آسیا ارزشمندترین بازیکن شد را در ورودی شهر می‌دیدیم که رویش حک شده باشد، قهرمان ورودت را به شهر خوشامد می‌گوییم یا تو افتخار مایی. از این دست تقدیر و تشکرها که نشان بدهد چقدر قدردان درخشش‌اش هستند. بنر اما سیاه بود با نوشته‌ای که اینگونه آغاز می‌شد "با نهایت تاسف و تاثر..."

مردم روستای قانقرمه از صبح منتظر بودند تا پسرشان تنها نماند. رسم خوشامدگویی را خوب می‌دانستند و از همان ساعت‌های ابتدایی صبح پنجشنبه، ۱۵ آبان دسته دسته در ورودی روستا ایستاده بودند تا برای آخرین بار با فرزندشان خداحافظی کنند. فیلم‌ها را که می‌دیدیم انگار قیامتی شده بود حتی از پشت صفحه‌های گوشی‌مان هم می‌توانستیم بگوییم: پسرجان اگر چشم‌هایت باز بود می‌توانستی ببینی همه آمده‌اند، خانه پدرت پر شده از جمعیتی که حالا عزدار تو هستند، کوچک و بزرگ روستا آمده‌اند تا زیر تابوت تو را بگیرند و کمی از سنگینی آن را از شانه خانواده‌ات بردارند.  

دورنوشت خاکسپاری ستاره والیبال/ در سوگ صابر!

پرده دوم: هنوز در بهت‌

شنبه، 26 مهر همین که چشم‌هایمان را باز کردیم با خبری شوکه‌کننده روبرو شدیم؛ "صابر کاظمی به کما رفت". امیدوار بودیم دروغ باشد اما پیگیری‌ها نشان داد که نه. این والیبالیست ۲۶ ساله ایران که در باشگاه الریان قطر توپ می‌زد در زمان ریکاوری و در استخر محل اقامتش دچار عارضه مغزی شده و به خواب مصنوعی رفته است. تشخیص پزشکان قطری مرگ مغزی بود اما خانواده صابر درخواست دادند فرزندشان به ایران منتقل شود تا زیر نظر پزشکان ایرانی باشد، این انتقال پنجم آبان انجام شد اما هفتم آبان پزشکان ایرانی هم مرگ مغزی را تایید کردند.

همه چیز به سرعت نوشتن و خواندن این کلمات اتفاق افتاد؟ نه! جان به لب خانواده‌اش رسید. وقتی می‌دیدند قلب صابر هنوز می‌تپد، اگر هزار سال هم طول می‌کشید اما نمی‌توانستند دست از امید و انتظار بردارند، پس منتظر بازگشت پسرشان ماندند. علم پزشکی راه خودش را می‌رفت اما قلب مادر و پدر حکایت دیگری دارد. ۲۶ سال جوان بزرگ کنی، ۲۰ روز که نه اصلا ۲۰ ماه چیزی نیست که منتظر چشم باز کردن دوباره‌اش باشی.

خداوند اما برنامه دیگری برای صابر داشت؛ ۱۴ آبان ۱۴۰۴ قلب از تپیدن ایستاد. حکمت خدا هر چه که هست خودش بهتر می‌داند، ما فقط بهت زده‌ و منتظریم فدراسیون والیبال ایران تمام قد پرونده حقوقی والیبالیست کشورمان را دنبال کند. علت حادثه هر چه که باشد باید مشخص شود. هنوز گمانه‌زنی‌های مختلفی در مورد مرگ صابر کاظمی وجود دارد که به عنوان مطالبه‌ای باید از سوی فدراسیون والیبال پیگیری شود.  

دورنوشت خاکسپاری ستاره والیبال/ در سوگ صابر!

پرده آخر: به احترام همه مادران 

برای مادرم از صابر گفتم، ناراحت شد و مواخذه‌ام کرد که چرا اول صبحی خبر بد می‌دهم. بعد آرام در خودش جمع شد و گوشه‌ای نشست. حس کردم هر لحظه دارد پشت شیشه‌ای نامرئی توی تنهایی خودش غرق می‌شود نه اینکه داغ جوان دیده باشد، او فقط یک مادر بود.  

عکس مادر صابر را از قبل دیده بودم. در شلوغی جمعیت روز خاکسپاری و در فیلم‌هایی که شبکه‌های مجازی را پر کرده بود چشم می‌انداختم دنبال مادرش. نه از سر کنجکاوی بلکه برای ما دختران و زنان که در اعماق قلبمان حس غریزی مادری داریم، قلب‌مان با پیوندها و گره‌هایی نامرئی به هم وصل می‌شود. بخاطر همین دنبال مادر صابر گشتم، بخاطر همین مادرم توی تنهایی فرو رفت، بخاطر همین خیلی از زنان و دخترانمان مثل طیبه بعد از شنیدن به کما رفتن صابر به پهنای صورت اشک ریختند...

اما در گوشه و کنار این ویدیوها چشمم به تصاویری افتاد که قلبم را به درد آوردند و باعث شدند تا انگشت اتهام را سمت خودمان، یعنی خبرنگاران بگیرم. آنجا که کسی، میکروفون خود را دست مادر صابر داده و از مویه‌هایش فیلم گرفته و لابد با عنوان اختصاصی فلان جا کار کرده بود! قلبم درد گرفت برای مادر داغ دار و ساده ای که در آخرین دقایق هم به جای آنکه دست بر پیکر پسرش بکشد باید میکروفون دست بگیرد و به جای آنکه سر بر سینه پسرش بگذارد باید در کادر فیلمبردار جا شود.  

کاش یاد بگیریم به احترام مادری داغ دیده، چند قدمی عقب‌تر بایستیم، میکروفون‌هایمان را جمع کنیم، دوربین‌هایمان را جایی دورتر بگذاریم و حریم شخصی آدم‌ها را با عزیزان‌شان در آخرین دقایق و دیدار حفظ کنیم. دیداری که می‌رود تا قیامت. 

انتهای پیام  

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha