• شنبه / ۱۷ آبان ۱۴۰۴ / ۱۶:۲۰
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1404081710324
  • منبع : مطبوعات

کتاب‌هایی که از اسباب‌کشی خسته‌اند

کتاب‌هایی که از اسباب‌کشی خسته‌اند

ما با کتاب‌ها اسباب‌کشی می‌کنیم، از خانه‌ای به خانه‌ دیگر، از طبقه‌ چهارم به طبقه‌ دوم، از امید به اجاره‌ مناسب‌تر.درست مثل حلزون‌های خانه به‌دوش. کتاب‌ها همراه ما می‌آیند، در کارتن‌های موز و گاهی هم انبه.درون چمدان‌هایی که دسته آنها شکسته شده و دیگر زیپ‌شان بسته نمی‌شود.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: هر سال هفته‌ کتاب که می‌رسد، خیابان‌ها پر می‌شود از پوسترهایی با شعار«با کتاب زندگی کنیم »یا «کتاب، غذای روح.»اما واقعیت این است که فقط آدم‌هایی انگشت‌شمار با کتاب زندگی می‌کنیم، اما نه به شکلی که طراحان پوستر فکر می‌کنند. ما با کتاب‌ها اسباب‌کشی می‌کنیم، از خانه‌ای به خانه‌ دیگر، از طبقه‌ چهارم به طبقه‌ دوم، از امید به اجاره‌ مناسب‌تر.درست مثل حلزون‌های خانه به‌دوش. کتاب‌ها همراه ما می‌آیند، در کارتن‌های موز و گاهی هم انبه.درون چمدان‌هایی که دسته آنها شکسته شده و دیگر زیپ‌شان بسته نمی‌شود. هیچ‌کس کتاب را برای مستأجر بعدی جا نمی‌گذارد. کارگرهای اسباب‌کشی هم تا می‌بینند قفسه‌ای پر از جلدهای سنگینِ تاریخ و فلسفه‌ است، با نگاهی سرزنش‌آمیز می‌گویند: «آقا جان، این کتابا از یخچال ساید صد کیلویی هم بد دست تره، واسه اینا باید جدا حساب کنیم.» و بعد یکی‌شان آه می‌کشد و زیر لب می‌گوید: «مگه هنوز کسی کتاب می‌خونه؟» جلد کتاب‌ها در این جابه‌جایی‌های همیشگی، خسته می‌شوند. بعضی‌ها ترک برمی‌دارند، بعضی‌ها گوشه جلدشان پاره می‌شود، بعضی از میانِ کارتن بیرون می‌زنند و انگار نفس‌نفس می‌زنند. کتاب‌ها قلب دارند، قلبی رنجور از سفرهای بی‌پایان و من بارها با خود فکر کردم که اگر کتابی زخم‌دیده زبان داشت، چه می‌گفت؟ شاید غر می‌زد: «مگر من خواسته بودم با تو اجاره‌نشین باشم؟ من فقط می‌خواستم روی قفسه‌ای بمانم و خوانده شوم، نه اینکه هر سال در وانت آبی خیابان انقلاب، در صندوق‌عقب و روی صندلی پراید یا درون کامیون باربری تاب بخورم.»
در کشورهای توسعه یافته، کتابخانه‌های عمومی، همان خانه امنِ کتاب‌ها هستند. هم برای کتاب و هم برای آدم‌ها. در آنجا کتابخانه یک نهاد زنده است مثل یک میدان یا یک پارک. مردم می‌آیند، می‌نشینند، می‌خوانند، با هم حرف می‌زنند، دوره‌های آموزشی برگزار می‌شود، کودکان با قصه آشنا می‌شوند، سالمندان کتاب قرض می‌گیرند و کتابخانه‌ها تا نیمه‌شب روشنند. کتابخانه در آنجا نه انبار است و نه پستو، بلکه بخشی از حیات شهری است. اما در ایران بعضی از کتابخانه‌های عمومی به موزه‌ای بی‌صدا شبیه‌اند. صندلی‌ها وقتی فصل مطالعه کنکور نباشد خاک می‌خورند، فهرست دیجیتال کار نمی‌کند، کتابدار پشت پیشخوان خسته نگاه می‌کند و گاهی می‌گوید: «اون کتاب توی وجین حذف شده.» وجین، واژه‌ای اداری برای حذف بی‌صدا. خیلی از کتاب‌ها نه به خاطر کهنگی یا خطا، بلکه صرفا برای خالی کردن قفسه‌ها از آزادی فکر، از مجموعه بیرون انداخته می‌شوند. کتاب‌هایی که هنوز می‌توانستند خوانده شوند، به حکم بخشنامه از هستی کتابخانه حذف می‌شوند. در غیاب کتابخانه‌های فعال و پویا، مردم خودشان کتابخانه می‌سازند. قفسه‌های شخصی، مجموعه‌های خانگی. کتابخانه‌هایی در گوشه اتاق‌ها، در زیرزمین‌ها، در اتاق خواب‌ها. بعضی با نظم افراطی، بعضی پر از بی‌نظمی دوست‌داشتنی. آدم‌ها در نبود کتابخانه‌های عمومی کارآمد، کتابخانه‌های کوچک خودشان را می‌سازند، همانطور که در نبود پارک‌های خوب، در گوشه آپارتمان‌ها گلدان نگه می‌دارند. اما این کتابخانه‌های شخصی هم گاهی به دردسر تبدیل می‌شوند. در خانه‌های کوچک و اجاره‌ای، قفسه‌ها سنگینند، جاگیرند و همیشه خطرِ سوسک و موریانه در کمین است. شبی نیست که نترسی یکی از جلدهای قدیمی، قربانی رطوبت شود. کتابخانه خانگی، گاهی مثل پناهگاه است و گاهی مثل انبارِ اشیای شکننده. در میان همین قفسه‌ها، کتاب‌های ممنوع هم زندگی می‌کنند. کتاب‌هایی که جایی در قفسه‌های عمومی ندارند. کتاب‌هایی که از نظارت‌های سلیقه‌ای جان سالم به در نبرده‌اند یا هرگز اجازه ورود نگرفته‌اند. آنها در کتابخانه‌های شخصی ما پنهانند؛ بی‌نام، بی‌سروصدا، اما زنده. در واقع کتابخانه خانگی ایرانی، همیشه دو بخش دارد: کتاب‌های مجاز و کتاب‌های نجیبانه پنهان. در این میان، قیمتِ کتاب هم داستان خودش را دارد. کتاب دیگر کالای ساده‌ای نیست. در سال‌های اخیر، قیمت کاغذ چنان بالا رفته که گاهی برای خرید یک رمان خوب باید بیش از یک میلیون تومان پرداخت. خانواده‌ها حساب‌وکتاب می‌کنند و در سبد خرید، کتاب معمولا با چهرای نجیبانه در آخر صف می‌ایستد. با این حال، هنوز هم کسانی هستند که کتاب می‌خرند، بی‌آنکه فورا بخوانندش. چون خرید کتاب، نوعی امید است، نوعی عهد با آینده. می‌گویند بعضی کتاب‌دوستان آنقدر کتاب دارند که اگر تا ۲۸۰ سالگی هم عمر کنند، باز برای خواندن کتاب دارند. ولی باز هم با اشتیاق، کتاب می‌خرند. شاید شوخی به نظر برسد، اما واقعیتش این است که خرید کتاب برای این آدم‌ها شبیه تنفس است. انگار اگر کتاب نخرند، چیزی در زندگی‌شان کم می‌شود. آنها مثل کشاورزانی هستند که حتی در خشکسالی، بذر می‌کارند. در ایران بسیاری از کتابخانه‌های خانگی، حکم موزه‌های خانوادگی را دارند.هر جلد، خاطره‌ای دارد. کتابی که از دست‌فروشی خریده‌اند، رمانی که در صف رونمایی، از نویسنده یا مترجمش امضا گرفته‌اند، یا نسخه‌ای که با ترس از دستفروش خیابان انقلاب دریافت کرده‌اند. هر کتاب، بوی دوره‌ای از زندگی را دارد. اما افسوس که این گنجینه‌ها، در انزوای خانه‌ها خاک می‌خورند. هیچ‌کس به آنها سر نمی‌زند مگر خود صاحبشان. در کشورهای دیگر هر کتابخانه عمومی، با شبکه‌ای از خدمات اجتماعی گره خورده است. از دسترسی دیجیتال گرفته تا حمایت از بی‌خانمان‌ها. کتابخانه، جایی برای نفس کشیدن جامعه است. در ایران، اگر کتابخانه‌ها فعال‌تر، شبانه‌روزی‌تر و به مردم نزدیک‌تر شوند، شاید این همه کتاب در کارتن‌های قدیمی آواره نمی‌شدند. کارگرهای اسباب‌کشی حق دارند غر بزنند. حمل کتاب آسان نیست. جلدهای قطور، جلدهای مقوایی قدیمی، مجموعه ده‌جلدی تاریخ تمدن، دیکشنری‌های سنگین و آن اطلس‌هایی که با تولد گوگل‌مپ دیگر کسی بازشان نمی‌کند. ولی کتاب‌ها، سنگینی‌شان از جنس دیگری است. آنها وزنِ حافظه‌اند، وزنِ آرزو، وزنِ دانایی. وقتی کتاب از پله‌ها بالا می‌رود، انگار بخشی از تاریخِ شخصی تو هم بالا می‌رود. شاید روزی برسد که کتابخانه‌های عمومی دوباره به خانه نخستِ کتاب‌ها تبدیل شوند. جایی که دیگر نیازی به کارتن و وانت و نوارچسب ترمیم جلدهای پاره از اسباب‌کشی نباشد.  جایی که کتاب‌ها نیمه‌های شب در امنیتِ قفسه‌ها بخوابند و صبح با صدای بچه‌هایی که برای قصه‌خوانی آمده‌اند، بیدار شوند. تا آن روز، ما به کتابخانه‌های کوچک خودمان دل‌خوشیم. هر جلد، دوستی است؛ هر قفسه، شهری کوچک. کتاب‌هایمان هرچند رنجورند، هنوز می‌خوانند و شنیده می‌شوند. هفته کتاب، برای من، یادآورِ همین صحنه‌ها است. مردی میان کارتن‌ها، با کتابی در دست و کارگری که از پشت سر غر می‌زند: «داداش، این کتابا چقدر وزن دارن!» و من می‌خندم و می‌گویم: «آره، وزن‌شون سنگینه، ولی با خووندنشون، آدم رو سبک می‌کنن.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha