در گستره پهناور ادبیات آیینی، شعر مهدوی به مثابه نگینی درخشان میدرخشد. این اشعار، تنها ترکیبی از کلمات موزون و آهنگین نیستند، بلکه تجلیگاه عشق، انتظار و باور عمیق به منجی موعودند. شاعران آیینی، با تکیه بر مضامین ناب دینی و عواطف سرشار شیعی، کوشیدهاند شعر را به رسانهای برای زنده نگاه داشتن قلب تپنده «انتظار» تبدیل کنند.
با هدف واکاوی و شناخت ابعاد مختلف این جریان ادبی پویا، از سیر تاریخی شعر مهدوی در ادبیات فارسی تا آسیبهای تولید شعر آیینی معاصر با حسین محمدی مبارز استاد دانشگاه و قائم مقام دبیرخانه شعر و ادبیات آیینی کشور، به گفتوگو پرداختیم. در ادامه متن مصاحبه را میخوانیم:
ایسنا: با نگاهی به سیر تاریخی شعر مهدوی در ادبیات فارسی، از دورههای اولیه تا عصر حاضر، چه تحولات محتوایی و سبکی شاخصی را میتوان شناسایی کرد؟
مفاهیم مهدوی در شعر آیینی از دیرباز پایه گذاری شده، چنانچه بذرافشانی اندیشههای عدالت گاه با اسطورههای ملی، مانند «پیشدادیان» و عدل و دادگری «فریدون» درآمیخته میشود.
«فریدون فرّخ، فرشته نبود ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دَهش یافت او نیکویی تو داد و دهش کن، فریدون تویی» (فردوسی)
شعر مهدوی دورههایی را پشت سر گذاشته است که میتوان چنین برشمرد؛
دوره اول: قرن چهارم و پنجم ه. ق (عصر غزنوی و سلجوقی) در این دوره، نگاه تشیع در ایران، همزمان با حکومتهای سنیمذهب است شاعران بزرگی مانند فردوسی در این دوره ظهور میکنند. چنانچه حکیم فردوسی در مفهوم امامت، آورده است:
«منم بنده اهل بیت نبی ستاینده خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای
بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم»
در اشعار این دوره، بیشتر بر جایگاه امام به عنوان مظهر عدالت و حقیقت تأکید میشود. مفاهیم غیبت و انتظار به صورت ابتدایی و عمدتاً عرفانی مطرح میشود. سبک دوره خراسانی و زبان شعر، روان، استوار و حماسی است. استفاده از ترکیبهای ساده و بیپیرایه بیشتر در قالب مثنوی (مانند شاهنامه) و گاه قصیده بیان شده است.
دوره دوم: قرن هفتم و هشتم ه.ق (دوره مغول و تیموری) این دوره برابر با یورش مغولان و حاکمیت بیعدالتی است. مردم برای آرامش روحی به عرفان و تصوف پناه میبرند. این تحول به شدت در شعر دادخواهی تأثیر گذاشت. اوج این جریان را در آثار مولوی جلالالدین بلخی و سعدی میبینیم اما به روشنی از امام زمان(عج) سخن به میان نمی آید. ولی نیاز به اَبرمرد دیده و به عنوان قطب عالم وجود، انسان کامل و محور عالم معرفی میشود. غیبت امام، نماد غربت حقیقت در جهان مادی معنا میشود. شاعر عاشق و منتظر، در فراق معشوق حقیقی (امام) میسوزد. در میان ناامیدی پس از حمله مغول، شعر دادگرانه به سرچشمهای برای امید و نوید رهایی تبدیل میشود؛ سبک این دوره عراقی بوده و زبان شعر، نرمتر، عاطفیتر و سرشار از اصطلاحات عرفانی بیشتر در قالب غزل و گاه مثنوی برای بیان داستانهای نمادین است.
دوره سوم: عصر صفویه (قرن دهم تا دوازدهم ه.ق) با رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، شعر مهدوی نیز رسمیت یافته و شعائرگرایی رنگ و بوی نو به خود میگیرد. مفاهیمی مانند غیبت، انتظار فرج و وظایف شیعه در عصر غیبت، در شعر وارد میشود. سبک این دوره هندی بوده و شعر به سمت پیچیدگی، خیالپردازیهای باریک و استفاده از مضامین نو رفته و در قالبهای غزل، قصیده، ترکیببند و مسمط برای بیان منقبت و مرثیه مورد استفاده قرار میگیرند و محتشم کاشانی از شاعران شاخص این دوره است.
دوره چهارم: عصر قاجار و مشروطه (قرن سیزدهم و چهاردهم ه.ق) این دوره، شاهد تحولات بزرگ فکری و سیاسی مانند نهضت مشروطه است. شعر مهدوی از برج عرفان و عبادت پایین آمده و به میان میدان مبارزه اجتماعی و سیاسی قدم میگذارد. شاعران، حاکمان وقت را به عنوان سفیانی عصر معرفی کرده و از امام زمان(عج) برای نابودی آنان یاری میخواهند و انتظار به معنای قیام علیه ظلم و اصلاح جامعه تعبیر میشود. شعرا مردم را به اصلاح خود برای زمینهسازی ظهور دعوت میکنند.
سبک این دوره، بازگشت به سبک خراسانی و عراقی بوده تا آنجاکه در این دوره جنبش بازگشت ادبی رخ می دهد و شاعران به سادگی و استحکام سبک قدیم در قالب قصیده برای بیان مضامین اجتماعی و سیاسی و غزل برای بیان عواطف روی میآوردند. ملکالشعرای بهار نمونه اعلای این دوره است.
دوره پنجم: عصر معاصر (از قرن چهاردهم ه.ق به بعد) شعر مهدوی در دوران معاصر، با تأثیرپذیری از جریانهای فکری جدید، انقلاب اسلامی و پدیده جهانیشدن، تحولات شگرفی را تجربه کرده است. دیگر تنها بر ظهور فردی امام تأکید نمیشود، بلکه بر مسئولیت جامعه برای ساختن جامعه مهدوی تأکید میشود. شعر مهدوی از مرزهای ایران فراتر رفته و به نجات بخشی برای تمام مستضعفان جهان تبدیل شده است. شاعر، امام زمان را منجی بشریت میخواند و پرداختن به مسائل روز، مسائلی مانند جنگ تحمیلی، استکبارستیزی، وحدت اسلامی و مبارزه با صهیونیسم از جمله مضامین جدید شعر مهدوی است.
با ظهور اندیشمندانی مانند امام خمینی(ره) و علامه جعفری، مفاهیم عمیق عرفانی بار دیگر با زبان امروزی در شعر تزریق میشود. سبک این دوره آمیخته با سبکهای کهن (خراسانی، عراقی، هندی) و مدرن (شعر نیمایی، سپید، موج نو) برای بیان مضامین مهدوی است. زبان شعر، روان و در عین حال عمیق است و از اصطلاحات روز و استعارههای نوین بهره میگیرد.
شاعر محقق، بسته به حس و مفهوم مورد نظرش از قالبهای غزل، قصیده، چهارپاره، شعر نیمایی و شعر سپید استفاده میکند. شاعرانی مانند حمید سبزواری، سید حسن حسینی، قیصر امینپور، قاسم رسا، خوشدل تهرانی، ریاضی یزدی و استاد محمد علی مجاهدی(پروانه) از پرچمداران این عرصه هستند.
نتیجه آنکه شعر مهدوی، مسیری را از عدالتخواهی اسطورهای، عشق عرفانی، شعائر دینی، مبارزه سیاسی-اجتماعی تا نگاهی جهانی را طی کرده است. محتوا از کلیگویی به سمت عینیگرایی و مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی حرکت کرده است. این شعر از سادگی و استحکام حماسی سبک خراسانی، نرمی و عاطفه سبک عراقی، پیچیدگی و خیال سبک هندی، تلفیق سنت و مدرنیته در عصر حاضر گذر کرده و همواره در قالبهای مختلف، خود را با نیازهای زبانی و بیانی عصرش تطبیق داده است. این سیر نشان میدهد که شعر مهدوی، هنوز هم به عنوان زندهترین، پویاترین و امیدبخشترین جریان شعر آیینی فارسی، به حیات خود ادامه میدهد.
ایسنا: شاعران معاصر چگونه میان پایبندی به سنتهای دیرینه شعر آیینی و نیاز به ایجاد زبان و بیانی نو برای ارتباط با نسل جدید، تعادل برقرار کردهاند؟
تعادل بین سنت و نوآوری، یکی از اصلیترین چالشها و دغدغههای شاعران آیینی معاصر است. شاعران موفق این عرصه، با به کارگیری راهکارهای هوشمندانهای این تعادل را برقرار کردهاند که میتوان آنها را به شرح زیر بررسی کرد:
بازتعریف و احیای نمادهای کلاسیک (تفسیر نو از کهن)
شاعران به جای کنار گذاشتن کامل نمادها و اسطورههای سنتی (مانند کربلا، عاشورا، داستان پیامبران)، به بازخوانی و تفسیر دوباره آنها میپردازند. نماد عطش و فرات در شعر آیینی سنتی، مفهومی کاملاً فیزیکی و تاریخی دارد. اما شاعر معاصر (مانند سید حسن حسینی در مجموعه «گنجشک و جبرئیل») از عطش به عنوان نماد خلأ معنوی انسان مدرن و فرات را به عنوان سرچشمه حقیقت و نجات یاد میکند. این نمادها حالتی جهانشمول و قابل ارتباط با زندگی امروزی پیدا میکنند. شاعر، حضرت زینب(س) را نه تنها به عنوان خواهر شهید، که به عنوان الگوی مقاومت، رساندن پیام و پاسداری از حقیقت در دنیای پر از تبلیغات دروغ معرفی میکند.
تلفیق وزن عروضی با ریتم و زبان محاورهای
شاعران معاصر، اساس وزن عروضی را رها نمیکنند، اما آن را با ریتم و زبان روزمره تلفیق میکنند تا شعر برای گوش نسل جدید آشنا و گیرا باشد. استفاده از اوزان روان و کمکاربرد، به جای اوزان سنگین و پیچیده، چنانچه به سراغ اوزانی میروند که ریتمی سیال و نزدیک به گفتار دارند و با به کارگیری واژهها و ترکیبهای روزمره در دل ساختار وزنی، به شعر حال و هوایی تازه و ملموس میبخشند.
خلق نمادها و تصاویر نوین بر پایه بنمایههای سنتی
شاعران معاصر، نمادهای جدیدی خلق میکنند که ریشه در سنت دارند اما بیانگر مسائل امروزیاند. به عنوان مثال موج، میتواند نماد شهید باشد؛ زیرا مانند موج در دریا ناپدید میشود اما تأثیرش باقی میماند و موجهای بعدی را میسازد. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، میتوانند در تقابل با مفهوم منبر قرار گیرند و شاعر از این تقابل برای بیان ضرورت صدای حق در رسانههای جدید استفاده کند.
کاربرد مضامین و دغدغههای جهانی و انسانی
شعر آیینی معاصر، از حصار موضوعات صرفاً مذهبی فراتر رفته و به مسائل جهانی میپردازد. شاعر، واقعه عاشورا را تنها یک حادثه تاریخی نمیداند، بلکه آن را الگویی برای مبارزه با هرگونه ظلم و بیعدالتی در هر کجای جهان معرفی میکند. این نگاه، شعر آیینی را برای یک جوان غیرایرانی یا کسی که دغدغههای انسانی دارد نیز جذاب میسازد.
نوآوری در قالبهای شعری
اگرچه غزل و مثنوی همچنان پررنگ هستند، اما شاعران از قالبهای مدرنتری مانند نیمایی، سپید و حتی شکلهای مختلف شعر پستمدرن نیز برای بیان مضامین آیینی استفاده میکنند، این کار به آنها آزادی عمل بیشتری در بیان و تصویرسازی میدهد.
نتیجه آنکه، شاعران معاصر آیینی با درک عمیق از سنت و شناخت دقیق از دنیای معاصر، به بازآفرینی و تأویل نمادها و قالبهای کهن پرداختهاند. آنها سنت را یک زبان مشترک با گذشته میدانند و نوآوری را راه ایجاد ارتباط با اکنون. این تعادل، هنر اصلی شاعر آیینی در عصر حاضر است که شعری اندیشهساز و کنشگر را با نیازهای معنوی مخاطب سنتی آمیخته است.
ایسنا: به عنوان یک محقق، مهمترین آسیبهای موجود در تولید شعر آیینی معاصر به ویژه در عرصه مهدوی را چه میدانید؟
مهمترین آسیبهای تولید شعر آیینی معاصر، به ویژه در عرصه مهدوی، را میتوان در چند محور اصلی دستهبندی کرد:
آسیبهای محتوایی و اندیشهای
تکرار و کلیشهپردازی؛ شاعران بسیاری در حوزه مهدویت، تنها به بازگویی مضامین تکراری مانند انتظار، ظهور و فریاد بسنده میکنند، بدون آنکه بتوانند نگاه تازه، شخصی و عمیقی به این مفاهیم ارائه دهند. این امر منجر به تولید حجم انبوهی از اشعار یکسان و غیرجذاب شده است.
شعارزدگی و سطحی نگری؛ بسیاری از اشعار، به جای آنکه با زبان تصویر و تخیل شاعرانه، حس انتظار و امید را القا کنند، به سرودن شعارهای مستقیم و عاری از هنر روی میآورند. در این اشعار، پیام به جای آنکه در لایههای زیرین اثر جریان داشته باشد، به صورت مستقیم و عریان بیان میشود که این امر از ارزش هنری شعر میکاهد.
فقدان نگاه فلسفی و عرفانی عمیق؛ مفهوم مهدویت، از ظرفیت بالایی برای واکاویهای فلسفی و عرفانی برخوردار است. با این حال، کمتر شاعری را مییابیم که بتواند همچون مولوی یا حافظ، به ژرفای این مفهوم بپردازد و ارتباط آن را با هستی، انسان و خداوند در قالبی هنرمندانه تبیین کند.
کمتر پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی روز؛ انتظار مهدوی و سازنده، تنها یک مفهوم فردی نیست، بلکه بار اجتماعی و سیاسی عمیقی دارد. شعر مهدوی معاصر، کمتر توانسته است ارتباطی بین انتظار و مسائل جوامع معاصر (مانند ظلمستیزی، عدالتخواهی، مبارزه با استکبار و دغدغههای انسان مدرن) برقرار کند و نقشه راهی برای یک سبک زندگی مهدوی در عصر حاضر ارائه دهد.
آسیبهای ساختاری و زبانی
ضعف تکنیک و فرم شعری؛ شوربختانه در بسیاری از موارد، صرف پرداختن به یک موضوع مقدس، بهانهای برای بی دقتی در فرم، وزن، قافیه و زبان شعر شده است. شاعر گمان میکند چون محتوای شعر ارزشمند است، نیاز چندانی به رعایت اصول فنی شعر ندارد.
استفاده نادرست از صنایع بدیعی و بیانی؛ کاربرد تصنعی و افراطی صنایع ادبی (مانند جناس، تضاد، ایهام) به جای آنکه به غنای شعر بینجامد، آن را مصنوعی و سنگین کرده و توجه مخاطب را از محتوا به سمت فرمی عاری از احساس و اندیشه منحرف میکند.
کهنهگرایی در زبان و تصاویر؛ گاه استفاده از واژگان، ترکیبات و تصاویر متعلق به سبکهای کهن (مانند سبک هندی یا بازگشت ادبی)، بدون در نظر گرفتن ذائقه و زبان مخاطب معاصر، باعث ایجاد فاصله بین شعر و مخاطب امروزی شده است. زبان شعر آیینی باید با زبان روز همخوانی داشته باشد.
آسیبهای معرفتی و شناختی
فقدان شناخت دقیق از مبانی مهدویت؛ برخی شاعران، بدون مطالعه و تسلط کافی بر منابع دینی (قرآن، روایات) و مبانی کلامی مهدویت، دست به سرودن میزنند. این امر منجر به ارائه تصاویر و تحلیلهای نادرست، احساسی و گاه خرافی از امام عصر(عج) و مفهوم ظهور میشود.
عدم درک درست از شعر معاصر و مختصات آن؛ شعر معاصر، زبانی پیچیده، چندلایه و سرشار از نمادها و استعارههای شخصی است. برخی شاعران این حوزه، شعر معاصر را تنها در شکستن وزن عروضی میدانند و از سایر ویژگیهای آن (مانند نگاه شهودی، زبان نمادین و درونمایههای اگزیستانسیالیسم) غافلند.
آسیبهای بیرونی و محیطی
سفارشینویسی و شتابزدگی؛ تولید شعر برای مناسبتهای خاص(مانند نیمه شعبان) در زمان محدود، اغلب فرصت تأمل و ژرفاندیشی را از شاعر میگیرد و محصولی شتابزده و کممایه به بار میآورد.
نقدناپذیری فضای شعر آیینی؛ به دلیل قداست موضوع، نقد جدی و بیطرفانه بر اشعار این حوزه کمتر صورت میگیرد. این امر باعث تکراری ماندن فضا و تثبیت ضعفهای موجود شده است.
کم توجهی رسانهها و ناشران به کیفیت؛ گاهی تنها معیار انتشار یک شعر در مجلات یا توسط ناشران، مذهبی بودن آن است، نه قدرت شاعرانه آن، این امر به تولید و ترویج آثار ضعیف دامن میزند.
نتیجه آنکه به نظر میرسد برای برونرفت از این آسیبها، شاعر شعر آیینی معاصر باید سه گانهای از تسلط بر مبانی دینی، تبحر در فنون شعر و نگاه ژرف و شخصی به جهان را در خود تقویت کند. شعر مهدوی باید از حصار شعار زدگی و تکرار خارج شود و با زبانی نو، تصاویری بدیع و نگاهی انسانی و هستیشناسانه، هم مخاطب امروز را خطاب قرار دهد و هم شأن و عظمت موضوع را پاس بدارد.
انتهای پیام


نظرات